باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد مفصل است. فکر میکنم در جواب سؤال شمارهی ۲۳۵۴۲ بتوانید تا حدّی جواب خود را بیابید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه پیامبر خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» میفرمایند: «إنّ فی ایّام دَهرکم لَنفحات اَلا فتعرضوا لها» در روزگاران و در تاریخ زندگی شما، نفحهها و إشراقهایی هست، سعی کنید خود را در معرض آنها قرار دهید. پس تنها ما میتوانیم با انجام وظیفهی الهی خود را در معرض نفحات الهی قرار دهیم تا خداوند مطابق استعداد ما و تقدیرات خود آنچه از انوار الهی خود لازم میداند را عطا فرماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد صاحبنظر نیستم. ولی همین اندازه میدانم که امروزه میتوانیم از طریق این هنر، حرفهای مهمی را به مخاطب منتقل کنیم. مهم، دغدغههای هنرمند است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم ما علاوه بر وجهِ زمینی و ناسوتی، وجهِ آسمانی و ملکوتی داریم بهترین حالت برای ما حاضرشدن در آن وجه است. وجهی که روی به حضرت حق دارد و در آن وقت است که میفهمیم گناه چه اندازه موجب محرومیت ما از اُنس با خدا میشود و استقرار ما را از آن وجه ضایع میکند. باید بهدستآوردنِ معارف الهی متوجهی آن وجه ملکوتی خود شویم و در آن صورت عبادات ما مسیر خود را مییابد و در همین رابطه است که جناب مولوی توصیه میکند:
همچو چَهکن چاه میکند گر کسی / زین تنِ خاکی که بر آبی رسید
مباحث «معرفت نفس» در این رابطه کارساز است. جناب حافظ در غزل شمارهی 55 دیوانش گزارش اُنس با وجه ملکوتیاش را با ما در میان میگذارد. آن غزل همراه با شرح آن خدمتتان ارسال میشود. موفق باشید
غزل شمارهی 55
باسمه تعالی
زندگی با وَجهِ یمینی
آن سیهچرده که شیرینی عالم با اوست
چشم میّگون، لب خندان، دلِ خرّم با اوست
جناب حافظ در نظر به وَجه متعالیِ «ما به إزاءِ انسانیِ خود» و در رابطه با اُنسی که میخواهد با او داشته باشد، به وصف او میپردازد، و او را چنین وصف میکند که : آن خودِ آسمانی در عین داشتن ملاحت، طوری است که شیرینیِ عالم با اوست. با چشمانی مِیّگونه و شرابآسا که بینندهی خود را مست جمالش میکند. دارای لبانی خندان همراه با دلی خرّم. و این صورت متعالیِ «ما به إزاءِ انسانی ما است» که میتوان در عشق به او خود را بیابیم و عشق را در خود معنا کنیم.
جناب حافظ در این نوع غزلها به وجه ملکوتیاش که نیمهی متعالیِ اوست نظر میکند به عالمی که از آنجا رمزها به انسان میرسد و اگر کسی رمزشناس باشد متوجهی اشارات و رمزهای سخنان امثال حافظ میشود و میتواند آن سخنان را به تأویل ببرد و متوجه شود آن سخنان ریشه در بُعد ملکوتی گوینده دارد[1] و آن واقعیتی است فرشتهوَش که میتوانیم با آن مرتبط باشیم و آن مَثَل اعلای انسان است، و امثال حافظ و سهروردی میتوانند با او معاشقه کنند و آن را که سیمرغ آنها محسوب میشود به عنوان حقیقت ،در افق جان خود داشته باشند، با توجه به اینکه «زیبایی هالهای از حقیقت است» یعنی هرجا حقیقت هست زیبایی هالهای است در اطراف آن، و جناب حافظ نظر به زیبایی حقیقت سیمرغ خود میاندازد و در غزلیاتِ خود آن را گزارش میدهد ، بعضی مواقع آنچنان خیال قدرت پرواز مییابد که انسان محبوب ملکوتی خود را در مقابلخود مییابد و آنچه که در عالم مثال برای انسان هست قابل شهود میگردد، به همان معنایی که افلاطون در نظریهی «مُثُل» به آن میپردازد.
گرچه شیرندهنان پادشهانند، ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست
در بین شیریندهنان که همچون پادشاهان بر جان انسانها حکومت میکنند، آن وَجه متعالی که من به دنبال آن هستم، چیز دیگری است. او همانند سلیمان خاتم دارد و با انگشتریِ خود عالم را افسون میکند تا در مسیر عشقِ به خود، عقل و اختیار از کف برود و یگانگی با محبوب که اوج عشقورزی است، محقق شود.
خال مشکین که بدان عارض گندمگون است
سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
خال سیاهِ آن وجه متعالی که بنا است من با انس با او خود را بیابم، طوری بر چهرهی گندمگون اوبه زیبایی ظهور کرده که از جهت جذابیت همانند دانهی گندمی است که رهزن آدم شد و او را در خود متوقف کرد که به چیز بالاتری فکر نکند. و این محبوب ملکوتی اینچنین مرا در خود متوقف کرده که به چیزی بالاتر نمیتوانم اندیشه کنم، هرچه بادا باد.
دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست
آن وجه متعالی که زیبایی اش او را فراگرفته، اگر از جهتی با من بیگانه نیست، ولی آنچنان هم نیست که همواره در منظر جان من حاضر باشد، آری! عزم سفر میکند و مرا در تنهاییام تنها میگذارد و حال، من با این دلِ مجروح چه کنم در حالیکه مرهم این دل مجروح، حضور او و اُنس من با اوست.
رویْ خوب است و کمالِ هنر و دامن پاک لاجرم همّت پاکانِ دو عالم با اوست
علت دلدادگیِ من به این وجه متعالی که همّت همهی پاکان عالم با اوست و همه میخواهند همواره با چنین وجهی بهسر برند، آن است که علاوه بر آنچه در بیت اول در وصف او به میان آمد، دارای رویی خوب و کمالِ هنر و دامنی پاک است. یعنی هر آنچه هر انسانی برای خود میطلبد که آن باشد تا از خود فرار نکند و بتواند با خود بهسر برد، در او میتوان یافت.
با که این نکته توان گفت که آن سنگیندل کُشت ما را و دمِ عیسی مریم با اوست
آنکه من به دنبال آن هستم اگر از جهتی به من نزدیک است، به جهت جنبهی ملکوتیاش، سخت از دسترس من دور است و از علوّ مرتبهی او همین بس که مانند عیسی (ع) با دَمِ قدسی خود میتواند منِ مردم را زنده کند و به شعف و شور آورد و بدین لحاظ هرگز نمیتوانم از او دل، بر کَنم و نسبت به او بیتفاوت باشم.
حافظ از معتقدان است گرامی دارش زانکه بخشایشِ بسْ روح مکرم با اوست
در رابطه با علّو مرتبهی آن وجه متعالی که به راحتی در دسترس نیست، اعلام میدارد که حافظ متوجه و معتقد به آن وجه متعالی هست و نسبت به آن امر بیتفاوت نمیباشد، پس او را از خود مران زیرا بخشایش فراوان که مشخصهی روح مکرم است هم با آن وجه متعالی است و انسان میتواند در مأنوسبودن با او و اینکه هرکس میتواند با رفع حجاب از وجهِ یمینیاش به بودن با او امیدوار باشد زیرا آن وجه یمینی چیزی جز نیمهی متعالی ما نیست.
والسلام
[1] -به همان معنایی که در آخر سوره یس داریم « فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛» پس منزه است خداوندى كه ملكوت همه چيز در دست قدرت او است و همه شما به سوى او باز مى گرديد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: گناهی که بهکلّی نسبتِ انسان با خدا را به هم بزند مثل شرک، و یا حقوق افراد را نادیده بگیرد و به آبروی افراد ضربه بخورد؛ عموماً در زمرهی گناهان کبیره است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک باید دستورات شریعت باشد و اگر وارداتِ قلبیه در عین مطابقت با شریعت الهی موجب تواضع بیشتر و بندگی باشد، خوب است و اگر موجب نحوهای استقلال در مقابل احکام الهی باشد، بد است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام خیال در نسبت به عالم عقل در بالا و یا در نسبت به عالم محسوسات در پایین، صور خیالی را میسازد و اینطور نیست که صور خیالی قبلاً در جایی بوده باشد. در این مورد خوب است که به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید از آن جهت که انسان از آن طریق با امام خود عرضِ حال میکند، اشکال نداشته باشد ولی اگر فرهنگ دینی مردم ارتقاء یابد، با ادعیه و زیارت بهتر میتوان عرض حال کرد و نتیجه گرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوشا به حال روحیهای که افقِ ذکر صلوات را مییابد و آن را ترک نمیکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پسر! این حرفها چیست؟!! به جملهی اميرالمؤمنين (ع) فکر کنید که میفرمایند:
ما فاتَ مَضَي وَ ما سَيأتِي فَأين |
قُم فَاغْتَنِم الْفُرْصَةَ بَينَ الْعَدَمَين |
آنچه از دست رفت که گذشت، و آنچه هم که نيامده، کو؟ پس همت کن و فرصتي را که بين دو عدم - گذشتهاي که رفت و آيندهاي که نيامده- قرار دارد، غنيمت شمار همچنان که حضرت می فرمایند: «الْمَرْءُ بَيْنَ سَاعَتَيْهِ»[1] انسان بین دو ساعت- ساعتی که گذشت و ساعتی که نیامده- جای دارد
خداوند با نوري که بر قلب انسان مياندازد، او را با خودش روبهرو ميکند تا راه را به او بنماياند، از اين به بعد اين انسان است که بايد مواظب باشد از آن ملاقات گوارا نهايت استفاده را بکند وگرنه آن نور ميرود و او براي هميشه محروم ميشود. حضرت اميرالمؤمنين (ع)در اين مورد ميفرمايند:
«مَنْ وَجَدَ مَوْرِداً عَذْباً يَرْتَوي مِنْهُ فَلَمْ يَغْتَنِمْهُ يُوشِكَ أنْ يَظْمَأَ وَ يَطْلُبَهُ فَلا يَجِدَهُ».[2]
هرکه جايگاه آب گوارايي را که ميتواند از آن سيراب گردد بيابد و آن را غنيمت نشمارد، بی شک تشنه ماند و در شرایطی قرار گیرد که طلب آن کند پس آن را نيابد.
یافتن آب گوارا در حدیث فوق، همان به سراغآمدن «وقت» است و غنيمتشمردن آن، به اين شکل که انسان قلب خود را براي تجلي آن نور از هر فکر و خاطري خالي کند و از غير حق جان را منصرف گرداند، در اين حال ميگويند به پيام «وقت» عملکرد.
در همين رابطه است که حضرت اميرالمؤمنين (ع) ميفرمايند: «في كُلِّ وَقْتٍ عَمَلٌ»[3] در هر وقتي عملي است. و نيز ميفرمايند: «مَنْ أَخَّرَ الْفُرْصَةَ عَنْ وَقْتِهَا فَلْيَكُنْ عَلَى ثِقَةٍ مِنْ فَوْتِهَا»،[4] هر که فرصت مناسبي را از دست دهد بايد مطمئن باشد که آن «وقت» ديگر به دست نميآيد.
چون وقتي در «وقت» قرار گرفتي، آن وقت هدية الهي است براي ارتباط خاص با حقايق و اسماء خاص که مخصوص همان وقت است و راهنما به اموراتي است که شايسته است سالک در همان «وقت» متوجه همة آنها شود. حال اگر به جهت مشغلههاي دنيايي از آن استفاده نکردي، به خفا ميرود و ديگر آن را نمييابي. موفق باشید
[1] - «تصنيف غرر الحكم و درر الكلم»، ص 473.
[2] - «غررالحكم»، ص474.
[3] - «بحارالانوار»، ج 34 ، ص 175 .
[4] - «مستدرك الوسائل»، ج 12 ، ص 143.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بین علم پزشکی که بر اساس تجربهی پزشکان به روش آزمون و خطا شکل گرفته، مثل طبّ سنتی که آن هم به روش آزمون و خطا شکل گرفته، با روشهای درمانیِ طب جدید که بدن انسان را به عنوان یک جسم مرده به تصرف داروها و تیغها در میآورند، باید تفاوت قائل بود. شما میتوانید در وجوه علمیِ طب جدید وارد شوید و سپس روش درمان را با دقت بیشتر انجام دهید. اینطور نیست که ذات طب جدید غیر علمی باشد. در نگاه انسان غربی، جسم انسان و جسم طبیعت همچون موجود بیجان تلقی میشود و در اینجاست که هر تصمیمی برای جسم انسان یا طبیعت میگیرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این شما و این نظر کاربر عزیز! بنده حرفی بهتر از آنچه ایشان گفت ندارم. حقیقتاً اصیلترین نگاه در این زمانه، درستشناختن و درستفهمیدنِ جایگاه رهبر معظم انقلاب است، حالا میفهمیم چرا رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرمودند: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»؛ هر کس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است. من نمی گویم رهبر انقلاب امام زمان اند ولی او زمانه خود را می شناسد.
پیشنهاد بنده آن است که کاربران عزیز با دقت کامل سخنان سؤالکننده را که از سر دلسوزی و شور معنوی و بصیرت تاریخی نوشتهاند، مطالعه فرمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان در مقام واسطهی فیض مستقر باشد، عموم مراتب پایینتر را میشناسد و امکان تصرف در آن امور را دارد، میماند که چقدر لازم میداند در آن امور جزئی تصرف کند. مثل وقتی که حضرت شترشان گم شده بود و در این مورد علم خود را اعمال نکردند مگر وقتی که طعنهی منافقین پیش آمد. در مورد حدیث «إبار» هم میتوان گفت حضرت بنا را گذاشته بودند تا به طور طبیعی آنچه به نظرشان میرسد، مطرح کنند مثل وقتی که حضرت صادق «علیهالسلام» به دنبال کنیز خود که پنهان شده بود، میگشتند. حال اگر از آن حدیث چنین برآید که نتوان توجیه فوق را بپذیریم، مسلّم با واسطهی فیضبودنِ حضرت باید آن حدیث را ساختگی بدانیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی حرف در آن است که مگر حکمت متعالیه توان دیدن همهی واقعیات و پدیدهها را دارد؟ آیا میتوان از طریق حکمت متعالیه آنچه را که منطق دیالکتیکی متذکر آن میشود، را دید؟ ظاهراً مشکل اینجاست و هگل با تسلط کاملی که نسبت به منطق ارسطویی دارد متوجه میشود اموری در میان هست مانند روحِ تاریخ، که این امور در معرض نگاه منطق ارسطویی و یا فلسفههایی که در آن دستگاه تفکر میکنند، به ظهور نمیآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اگر با نظر به حضرت حق از امام به عنوان واسطهی فیض بخواهیم و یا از حضرت حق با نظر به واسطهبودنِ امام بخواهیم، هر دو ممکن است. به آن روایتی که اشاره کردید چندان نمیتوان اعتماد کرد. ۲. هرچه هست چیز خوبی است و نمیگذارند شما در باورهای اولیهی خود متوقف شوید. ۳. این مطلب را إنشاءاللّه بعداً و بعد از دنبالکردنِ مباحث «برهان صدیقین» در کتاب «چگونگی فعلیتیافتن باورها» میتوانید دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به آیهی 22 و 23 سورهی حدید فکر کنید که میفرماید: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ. لِّكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» هیچ مصیبتی در زمین و در زندگی شما پیش نمیآید مگر آنکه از قبل تعیین شده است و این به جهت آن است که نه از آنچه از دست دادهاید تأسف بخورید، و نه از آنچه یافتهاید، مغرور گردید، همه را به عهدهی خدا بگذارید و در امتحانی که خدا برایتان پیش آورده، از او توفیق بخواهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مبنای شما در مطالعات این نباشد که مطالب را حفظ کنید، بلکه مبنایتان این باشد که شخصیت خود را شخصیتی اندیشمند و متفکر بار بیاورید. لذا پس از مدتی این خودتان هستید که حاصل آن مطالعات شدهاید، نه مجموعهی آنچه آموختهاید. قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» میتواند نکاتی را با شما در میان بگذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه موجب میشود انسان با تجرد بیشتر خود روبهرو شود، رویکرد درست به دستورات دین و زهدی است که در دین پیشنهاد میشود. عمده آن است که برای هرچه بیشتر آزادشدن از وجه مادیِ خود به رعایت حلال و حرام الهی بپردازیم. در مورد رؤیای صادقانه هم، به هرحال چیزی نیست که بتوان از آن چشمپوشی کرد و لوازم آن را مدّ نظر قرار نداد، از آن جهت که نفس ناطقهی انسان در صحنههایی حاضر میشود که اساساً در آن زمان وجود خارجی نداشته است و عیناً انسان با آن رؤیای خود پس از مدتها روبهرو میشود. به نظر میآید افرادی که گمان میکنند رؤیای صادقانه ندارند به جهت آن است که وقتی با صورت خارجی رؤیای خود روبهرو میشوند، تلاش نمیکنند جایگاه آن را که در رؤیا دیدهاند دنبال نمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اگر با مبانی عقلی، عقاید خود را شروع کنید و سپس در ادامه با قلب، حقایقِ آن عقاید را بچشیم دیگر جایی برای انکار نمیماند. ۲. اگر انسان در مسیر خدا به چیزی رسید از ضعفها و نقصهای جزئی، خاطرش آسوده میشود. سری به کتاب «آشتی با خدا» بهخصوص به قسمت آخر کتاب یعنی ۲۳ نکته بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم جواب همهی این سؤالات را در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» که بر روی سایت هست، بتوانید بهدست آورید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح آیهی مذکور عرایضی که در تبیین سورهی نساء شد، پیش آمد مبنی بر اینکه آن نوع زدن که در آیهی مذکور مطرح است مربوط به زنان ناشزه میباشد که از خانه بدون خبردادن طوری خارج شدهاند که احتمال ارتباط با نامحرم در آن میرود و لذا قرآن خواسته است آنچه را باید محاکم قضایی اجرا کنند که آبروی خانواده به خطر میافتد را؛ همان همسر خانم اجرا کند وگرنه کجا شما یک مورد هم یافتهاید که پیامبر خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» و ائمهی هدی«علیهمالسلام» چنین برخوردهایی با همسرانشان داشته باشند؟! با اینکه بعضی از آنها حرکاتی مقابل نظر پیامبر خدا انجام دادهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در شرح کتاب «آداب الصلواة» حضرت امام شده است، فکر میکنم کافی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم با مطالعهی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن بتوانید جواب خود را پیدا کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بنا نیست ما ذهن خود را انبار آموختههای خود کنیم، بنا است مطالعات ما تذکری باشد برای آنکه بهترین انتخاب و تصمیم را داشته باشیم. پس نباید نگران بود که مطالب از حافظهی ما میرود، باید تلاش کرد عزم ما نسبت به قبل از مطالعهی هر موضوعی جدّیتر شود. موفق باشید