بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18960

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با سلام خدمت استاد: بنده پسری هستم ۲۶ ساله ساکن تهران، در مورد شغل وکالت که به اون مشغول هستم سوال داشتم. با توجه به مواردی که توی شغل وکالت هست و حتی در بهترین شرایط مسایل مادی و دنیایی و به دور از نورانیت الهی زیاد بوجود میاد. هر چند که انسان با تلاش قلب خودشو نورانی میکنه و پیشرفت چشمگیری داره، ولی این حرفه واقعا در عمل متضاد هست و حواس انسان را به سمت مادی گرایی و تلاش در جهت دنیا میبره و دوباره آدم باید با تلاش به جای اول الهی در قدم اول برگرده. راه هایی به ذهن انسان میرسه مثل تغییر شغل. ولی این نکته هم صادق است که تلاش در این شغل با هدف الهی و پیشرفت معنوی، ثواب و سرعت در سیر را بسیار زیاد میکنه. حالا به نظر استاد گرانقدر چه راهی پیش نهاد میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر کاری مثل کار شما، قوه‌ی واهمه به میدان می‌اید و «نظر» را متوجه سودهای مادی می‌کند. راه‌کار آن نیست که از این کار فاصله بگیرید بلکه باید دائم متذکر خود باشید که در جهت حق و حقوق مظلومان قدم بردارید. در ضمن حق‌الزحمه‌ی خود را نیز بگیرید. موفق باشید

18923

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز و فرزانه حفظه الله: حضرت علامه طباطبایی رحمه الله علیه در تفسیر آیه 6 در «یتم نعمته علیک و علی آل یعقوب»- تمام شدن نعمت بر آل یعقوب را اینچنین مطرح می فرماید که، تمام شدن آن بر آل یعقوب به این بود که چشم یعقوب را به داشتن چنین فرزندی روشن داشته او و اهل البیتش را از بیابان و زندگی صحرا نشینی به شهر بیاورد و در آنجا در کاخهای سلطنتی زندگی مرفهی را روزیشان کند. حال سوال این که با توجه به مباحث سختی ها و گریز از رفاه در کتاب گرانقدر «فرزندم اینچنین باید بود» مگر آمدن به شهر و زندگی مرفه در کاخهای سلطنتی نعمت است و آن قدر مهم است که خداوند به عنوان اتمام نعمت از زبان حضرت یعقوب علیه السلام مطرح نمایند؟ جزاکم الله خیرا و التماس دعای فراوان. خداوند را بر نعمت وجود شما سپاسگزاریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جهت که شرایط برای تبلیغ دین توحید برای آن عزیزان فراهم شده، می‌توان گفت اتمام نعمت گشته‌است در مقایسه با شرایطی که در آن شرایط گرفتار انواع سختی‌ها و قحطی‌ها بودند. موفق باشید

18457
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در مورد این قسمت از جوابتان «زیرا اگر کسی متوجه‌ی خالق عالم و آن حقیقت یگانه نشده باشد، عقلی برایش پیش نمی‌آید که به دیگر نکات عقلی بپردازد» می خواستم توضیح بیشتری بدهید تا بیشتر بفهمم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه در بررسی هر شخص و هر مکتب، ابتدا باید بر اساس بنیادی‌ترین مبنا که همان توحید است سخن گفت. اگر اندیشه‌ی او در فهم توحید ناتوان است، در دیگر موضوعات قابل اعتماد نیست. موفق باشید

18268
متن پرسش
خدا خیرتان دهد، پس اگر عین ثابت من خواهان این بوده است که مثلا چهل سالگی باید ازدواج کنم و این اقتضای عین من بوده است دو سوال مهم مطرح می شود: اول انکه چرا عین ثابت بنده باید چنین درخواست دردآوری داشته باشد چرا که در حال حاضر بنده به علت دیر ازدواج کردن در دام معصیت و زجر حاصل از آن افتاده ام؟ دوم آنکه این اقتضا و استعداد عین ثابت بنده را خداوند چنین قرارداده است یا عین ثابته ی من خودش عشقش کشیده است که این چنین اقتضای مسخره ای داشته باشد؟ و اگر جواب مثبت است چرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید مباحث «عین ثابته» را با دقت دنبال نفرموده‌اید. عین ثابته‌ی هرکس، همان خودِ بنیادین اوست با همان اختیار و انتخابی که دارد. بحث بر سر آن است که عارف متذکر می‌شود انسان‌ها در عین اختیار و انتخاب مستمر و جزئی، یک انتخابِ بنیادین دارند به همان معنایی که روایت می‌فرماید: «السّعید سعیدٌ فی بطن امّه...» نه آن‌که نتواند آن را تغییر دهد. موفق باشید

17525

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام به استاد بزرگوارم: ببخشید من مشاور دبیرستان دخترانه هستم و با یک کلاس دهم درس پرورشی هم دارم. امروز توی کلاس نیازسنجی کردم و بچه ها، به ترتیب، آزادی دختران و جایگاه حجاب و نقش دختران در جامعه، فرقه های نوظهور چون شیطان پرستی و فضاها و شبکه های مجازی را مطرح کردند. می خواستم بدانم نظر شما معلم بزرگوارم چیست؟ آیا طبق همین اولویت کار کنیم؟ چه منابعی پیشنهاد می کنید؟ چه کار کنم که جذاب و موثر باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با هر بهانه‌ای سعی کنید مباحث انسان شناسی و معرفت نفس و معاد و نبوّت را برای آن‌ها به شکل حضوری تبیین کنید؛ چیزی که در دو کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی» مطرح شده‌است. موفق باشید

16140
متن پرسش
سلام: به نظر حضرتعالی گفتمان انقلاب در مواجهه با روشنفکران و جاهلین به دین باید چگونه باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با حوصله سعی کرد در دهه‌ی چهارم انقلاب، مواضع حقِ انقلاب را روشن نمود و از خطاهای گذشته و حالِ خود یعنی از افراط و تفریط‌ هایی که شده است، دفاع نکرد. دفاع اصلی ما از جایگاه تاریخی انقلاب است که تقابل توحید با شرک و استکبار است. موفق باشید

15641
متن پرسش
سلام علیکم استاد: خدا قوت. استاد در بحث وحی اینکه حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند باید واسطه ای در میان باشد و اینکه فرشته وحی از شئون وجودی انسان کامل می باشد خوب استاد چه اشکالی دارد که این وحی را انسان کامل که کون جامع و خودش در تمام مراتب وجودی حاضر است بدون واسطه درک کند بدوت نیاز به ملک؟ آیا منظورشان این است آنچه که واسطه می شوند بین مقام تام انسان کامل و مقام مکتفی او همو هم که می گوییم ملک همان پیامبر است در آن رتبه و یک از شئون اوست که واسطه شده است؟ یعنی حضرت عین وحی است؟ استاد می خواستم این فقره از کلام ایشان را توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موطن قلبی، همین‌طور است. ولی در موطنِ خلقی و فیض اقدس، رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» وحی را از حضرت جبرائیل می‌گیرند. یعنی جنبه‌ای از آن حضرت که با خلق روبه‌رو است از طریق جنبه‌ی باطنیِ خود که مقامِ ملک وحی است، وحی را نازل می‌کند. بدین لحاظ نمی‌توان گفت حضرت عین وَحی می‌باشند، ولی در یکی از مراتب باطنیِ وجودیِ خود، از ملک وحی جهت تفصیلِ حقیقت اجمالی وحی، به اراده‌ی الهی بهره‌مند می‌گردند. موفق باشید

15000
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد به نظر من این طور میرسه که در مساله کثرات عرضی وجود اگر قائل به وحدت شخصی وجود نباشیم و وجود رو یک واحد دارای مراتب بدونیم توجیه کثرات عرضی وجه درستی پیدا نمیکنه ... چون از آنجایی که وجود واحد هست نمیشه گفت که کثرات عرضی وجودات خاصه و مختلف اند.. چون وجودات مختلف که با وحدت وجود ذات مراتب سازگار نیست چون امتیازی به کمال و نقص نمیشه درست کرد. در کثرت عرضی در این صورت باید بگیم یک وجود چند وجوده و چند وجود یکی اند و بین وجودات تباین قائل بشیم و به ماهیات هم نمیشه کثرت رو زد چون ماهیت حد وجوده و تا وجود متکثر نباشه ماهیات کثیره انتزاع نمیشه ... در حالی که قائلیم به وحدت وجود البته اگه مراتب رو در طول هم بگیریم مشکلی پیش نمیاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع توحید و فنایِ کثرات در وحدت توحیدی، موضوعِ بسیار عمیقی است و تنها در این مورد، تشکیکِ در ظهور مطرح است آن‌هم برای کسی که هنوز به مقامات عالیه‌ی توحید نرسیده است. موفق باشید

14136

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد عزیز: اگه بخواهم بدانم جایگاهم در برزخ کجاست باید چکارکنم؟ استاد عزیز مرز خوش اخلاقی و بد اخلاقی چیست؟ اگه منبعی هست که کمک کنه یافتن دقیق این مرز ممنون می شوم معرفی کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- جایگاه برزخی خودم را هم نمی‌دانم! 2- مرز بد اخلاقی و خوش‌اخلاقی را شریعت الهی تعیین می‌کند. وقتی دستورات دین را صادقانه عمل کنید به‌خودی خود متخلق به اخلاق حسنه خواهید شد. موفق باشید

12928

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: با توجه به اینکه عالم عقل را عالم عرش می گوییم از طرف دیگر عالم عرش را ظهور الله احد می باشد چرا در کتاب مصباح الله واحد را عرش می نامد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً جواب داده شده به آن رجوع کنید. موفق باشید

9688

تمدن غربیبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با سلام: از انتقادهایی که به تمدن غرب و مدرنیته و به تبع آنها علوم انسانی می شود رویکرد کمی آنها و در عین حال بی توجهی به کیفیت گرایی است. منظور از کیفیت گرایی که در مقابل رویکرد کمی بیان می شود چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمدن غربی از آن جهت که در منظر خود اصالت را به ماده می‌دهد تنها در محدوده‌ی کمّیت‌ها حضور دارد و برنامه‌ریزی می‌کند بدون آن‌که متوجه ساحت کیفیت‌ها و عوالم معنوی باشد و در راستای غفلت از کیفیت‌ها است که با انواع بن‌بست‌ها در رویکرد مادی‌اش روبه‌رو می‌شود. موفق باشید
7593
متن پرسش
سلام استاد عزیز تفاوت قیامتی که درسوره تکویر امده باقیامتی که پس ازمرگ اغاز میشودوشما بیشتر به ان پرداخته اید رابیشتر توضیح دهید ایا هدف قران ازبیان معاد وقیامت همان قیامت جامع نیست
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ما یک قیامت صغری داریم که همان برزخ است و یک قیامت کبری داریم که ابدیت ما است. موفق باشید
1493

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی من دختری مجرد 23 ساله هستم دانشجوی ارشد مهندسی. خواهری دارم که از من بزرگتر است 25 ساله و او هم مجرد است و فارغ التحصیل مهندسی. پدرم فردی مذهبی است. مادرم هم همین طور. برادرم رو در سن 22 سالگی مجبور کردن که ازدواج کنه. یعنی با اصرار اونا زن گرفت. پس ببینید از اینکه دختراشون توی این سن ازدواج نکردن چقدر ناراحتن. خواستگار که برای خواهرم بیاد اگر پدر و مادرم در جریان نباشن و خواهرم خودش نپسنده رد می کنه. اما وای به حال روزی که پدر و مادر در جریان باشن. بدون توجه به هیچ چیزی ما رو مجبور می کنن جواب مثبت بدیم. مثلا همین چند وقت پیش کسی آمد که شرایط خوبی داشت. ولی خواهرم یه سری اشکالات دید می خواست جواب رد بده که با تهدیدهای پدرم مواجه شد. خدا رو شکر که مادر پسره تماس گرفت گفت استخاره کردیم بد اومده. نفر بعدی هم یه پسری بود اصلاح طلب شدید. حتی من خودم در جریان انتخابات 88 دیده بودم که جزء طرفداران موسویه. این رو به پدرم که به شدت اصولگراست گفتم. ولی اصلا براش مهم نبود. مهم اینه براش که دختراش نترشن. اون هم از جانب خانواده پسره منتفی شد خدا رو شکر. الان یک خواستگاری آمده که فکر کنم خودش در بین تمام قوم و فامیلشون تنها کسیه که لیسان مهندسی عمران داره. پدر و مادر تا دبستان خوندن. برادرا تا راهنمایی. و خلاصه شرایطی دارن که مطمئنم هم کفو نیستیم. اما کی می تونه اینو به پدرو مادرم بفهمونه؟ می دونم خواهرم راضی نیست. می دونم داره قربانی می شه. مادرم فقط منتظره که بابام چی می گه، تا دقیقا همونو تکرار کنه و به هیچ وجه اصلا به حرف ما گوش نمیده. مطمئنم که پدرم اصلا در مورد این آدم تحقیق نکرده. چون اهل یک شهرستان دیگه هستن. فقط و فقط و فقط و فقط دنبال این هست که ما رو دستش نمونیم. حتی برادرم هم که توی جلسه خواستگاری بوده مخالفت کرده. اما... پدرم میگه شما نمی فهمین. چند سال دیگه خود شماها به جون من غر می زنین که تو که بزرگتر ما بودی چرا ما رو مجبور نکردی که ازدواج کنیم!!!!!! پدرم به شدت به اینکه زنا ناقص العقلند اعتقاد داره. حالا من یک سوال دارم. در برابر چنین پدر و مادری که فکرشون اینقدر محدوده ما باید چه کار کنیم؟ آیا برای جلوگیری از اینکه ما رو عاق کنن به حرفاشون گوش بدیم و با کسی که هیچ علاقه ای بهش نداریم یا اصلا با هم هیچ گونه مشابهتی نداریم ازدواج کنیم؟ تو رو به خدا از حرف زدن باهاشون صحبت نکنید. که تا حالا هزار بار این کار رو کردیم. و هیچ نتیجه ای نگرفتیم. دقیقا برای هر حرفی که بهشون بزنیم جواب دارن. کاری می کنن که آدم لال بشه و هیچی نگه. از دستشون به کی باید پناه برد؟ درحالیکه هر دو مثلا تحصیل کرده هستن!!! شما رو به حق امام زمان (ع) قسم میدم برامون دعا کنید که خدا ما رو نجات بده. در پایان خواهشمندم این متن سوال رو در سایت به صورت عمومی منتشر نکنید و تنها جواب رو برای اینجانب ارسال کنید. با تشکر بسیار زیاد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اولاً: عنایت داشته باشید مسلمان کفو مسلمان است و نباید تفاوت‌های ریز را مانع کفوبودن دانست. ثانیاً: بالاخره عقل پدرتان را هم عقل بدانید و کمی از حساسیت‌های خودتان کم کنید تا شما هم به خواستگارهایی که برایتان می‌آیند علاقه‌مند شوید. موفق باشید
28297
متن پرسش
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز: در یک گفتگویی آقای ملکیان صحبت هایی در مورد شریعتی داشت که از یک جمله آن بسیار بسیار ناراحت شدم. کل صحبت ملکیان در اون قسمت از صحبتشان را می آورم: "مقصودم جمله هیاهو بر سر هیچ است" ....................................................... ویژگی بعدی دکتر شریعتی که آن هم به شخصیت و منش‌اش ارتباط داشت، و آن این که شریعتی، بیش از هر چیز سخنران بود. منظورم این است که با احساسات، هیجانات و عواطف مخاطبان بازی می‌کرد. ولی روشنفکران بعد از انقلاب، بیش‌تر معلم و مدرس‌اند. در سخنرانی‌ها‌ی‌شان هم درس می‌دهند. شما وقتی به سخنرانی دکتر علی شریعتی گوش می‌کنید، خیلی احساسات و عواطف و هیجانات دارید، غلیان پیدا می‌کنید. می‌گویید حق با اوست، آفرین و هورا… اما وقتی سخنرانی‌اش تمام شد، اگر کسی از شما بپرسد که عصاره‌ی سخنرانی دکتر شریعتی چه بود، آن گاه می‌بینید مثل ماهی که از چنگ‌تان می‌گریزد، چیزی در مشت ندارید. نمی‌توانید مثلا بگوید سخنرانی یک مقدمه داشت، سه تا ذی‌المقدمه داشت، یک مدعا و دو تا دلیل داشت. چون خطیب بود. از خطه‌ی خراسان بود و در آن خطه سخنرانان قهار داشتیم. مثل فخرالدین حجازی. “هیاهو بر سر هیچ”. خدا رحمت‌اش کند اما هر وقت به ایشان فکر می‌کنم یاد گفته ی شکسپیر می‌افتم که “هیاهو بر سر هیچ.” شریعتی خطیب بود و منظورم همان خطابه‌ی صناعات خمس ارسطویی است. یعنی با هیجانات، احساسات و عواطف سر و کار داشت. اما وقتی پای صحبت روشنفکران پس از انقلاب می‌نشیند، احساسات، عواطف و هیجان شما در کار نیست و دایم باید فکر کنید که استدلالش چه بود. دکتر سروش یک معلم خیلی خوبی است و نه یک خطیب خیلی خوب. او با هیجانات کاری ندارد و ادعای می‌کند، قوی یا ضعیف، استدلال می‌کند. گرچه حالا دکتر سروش گاهی شعری می‌گوید. اما مجتهد شبستری، خشک، “کدیور” از آن خشک تر. این که گفتم مذمت نیستند، معنایش این است که این‌ها معلم‌اند. یعنی با ذهن مخاطب کار دارند، استدلال می‌کنند، مدعا پیش می‌کشند، ادله‌ی مخالفان را نقد می‌کنند و دلیل خودشان را می‌خواهند تقویت کنند. شما آیا از دکتر شریعتی سخنرانی سراغ دارید که بگوید من در این سخنرانی دو مدعا دارم؟ مدعای اول را یک دلیل تایید می‌کند و مدعای دوم را سه دلیل. در تمام سخنرانی شریعتی یک مورد نمی‌توانید بیابید که این گونه باشد. روشنفکران دینی معلمان خوبی هستند. و بعد می بینیم که مردم و مخاطبان‌شان کم‌کم شروع می‌کنند به خمیازه کشیدن و به بی‌حوصلگی. معنی‌اش این است که اگر کسی بخواهد جذب این‌ها شود باید خیلی فرهیخته‌تر باشد. اما مخاطبان شریعتی، تمام خیره به سخنران و با دهان‌ها و چشم‌های باز توجه می‌کردند. یعنی یک روستایی هم می‌توانست بنشیند و بشنود. انگار داشت یک تعزیه را اجرا می‌کرد. https://3danet.ir/shariati-wan-an-exception/ .............................................. این حرف در حق مرد بزرگی که با آن غیرت دینی عظیم در برابر جمعیت بزرگ و صف بسته جوانان و تحصیل کرده هایی که در حال خروج از فضای اسلامی بودند ، مردانه ایستاد و روحی که رنگ و بوی زیادی از اسلام و درد دین داشتن داشت را بی واسطه به آنها القا کرد. ظلم و ستم بزرگی اشت. نمی دانم چرا حداقل با نگاه کارکرد به قضیه ما وقع نگاه نمی کنند که محصول کار شریعتی چه بود ، محصول کار شما چیست؟ با توجه به اینکه صحبت ها و نقدهای بسیار خوبی در مورد شریعتی داشتید هم مصاحبه رهبری ، و هم صحبت جامعی که خودتان داشتید خواستم در مورد این صحبت های آقای ملکیان نظرتون رو جویا بشم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه ی مشکل امثال آقای ملکیانها همین است که فکر می‌کنند حقیقت تنها با استدلال به ظهور می آید در حالی که با تبیین و اشاره به حقیقت؛ مرتبط می‌شود و روش انبیاء همین است که با ذکر و تذکر فطرتها را بیدار می‌کنند زیرا به صرف استدلال موضوع بیشتر ذهنی می‌شود و تنها نوعی آگاهی به مطلب در انسان به وجود می آید و این غیر از آن است که با حقیقت مأنوس شویم. موفق باشید   

24292
متن پرسش
استاد نظرتان راجع به این متن چگونه است.باتشکر دین عمومی و اتوریتۀ عامه جز چند پیام کوتاه و کلی و چند برنامۀ عبادی ساده، دیگر اجزا و باورهای منسوب به دین، مخلوطی از تاریخ دین و تأملات بشری و فرهنگ زمانه و اجتهاد عالمان و ظنون است. دین در بهترین حالت، پدیده‌ای الهی – بشری یا به گمان من، بشری – الهی است. دین آسمانی، به این معنا که از صدر تا ذیل آن نسبتی روشن با آسمان و خدا داشته باشد، وجود خارجی ندارد. از همین رو است که عالمان عمیق و متقی، تسامح و تواضع بیشتری دارند و کمتر دیگران را به نادانی یا دشمنی متهم می‌کنند؛ چون می‌دانند که حقیقت چندان آشکار نیست که بتوان در هیچ مسئله‌ای به جزم و یقین رسید و مخالف را به نادانی و کوری یا سرسپردگی به بیگانگان متهم کرد. «اما» گرایش مردم عادی و عامی همواره به سوی کسانی است که با جزم و قطع بیشتری سخن می‌گویند و تصویری روشن‌تر ارائه می‌دهند و بر آن پافشاری می‌کنند. این میل و گرایش، دلایل جامعه‌شناختی و فرهنگی دارد و البته در منابع دینی نیز می‌توان گزاره‌هایی در تأیید آن یافت؛ اگرچه با روح دینداری و بدیهیات دینی و «شریعت سهله و سمحه» نمی‌سازد. از پیامبر اسلام(ص) چندین روایت نقل شده است که فرموده‌اند در دین «تعمق» نکنید: «إياكم و التعمّق فی الدّين فإن الله تعالی قد جعله سهلاً؛ از سخت‌گیری در دین بپرهیزید که خدا دین را بر شما آسان کرده است.» (کنز العمال، ج۳، ص۳۵). به عبارت دیگر، باریک‌بینی و نازک‌اندیشی و خیال‌پردازی و تعمیم در دین ممنوع است. اما در نظر دینداران عامی، عالمان سخت‌گیرتر، مقدس‌تر و پرهیزگارترند و عالمانی که تساهل و تسامح بیشتری دارند و کمتر احتیاط می‌کنند، سزاوار تقلید و تقدیس نیستند. از همین رو است که اقتدار اجتماعی و منابع مالی جامعۀ دینی، بیشتر به سوی عالمان سخت‌گیرتر می‌رود و آنان جایگاهی بلندتر می‌یابند و دست بالا را دارند. در مقابل، عالمان آسان‌گیر و اهل مدارا به حاشیه می‌روند و از قداست کمتری برخوردارند و گاه به بی‌مبالاتی و اباحی‌گری در دین متهم می‌شوند. قدرت و ثروت در نزد عامۀ مردم است و استقبال آنان از فهم و قرائتی خاص از دین، تعیین‌کننده است. اگر مرجع تقلیدی در قم مانند آیت الله صانعی، به‌رغم آسان‌گیری در فتوا، مقلدان کمتری دارد، از همین رو است. اگر نام عالمانی همچون سید محمدجواد غروی اصفهانی و آقا رحیم ارباب و استادش سید محمدباقر درچه‌ای اصفهانی و شیخ هادی نجم‌آبادی و سید مرتضی جزائری که اعتقادی به حجاب مشهور نداشت و هیچ‌یک از آثار قلمی او اجازۀ نشر نیافته‌اند، کمتر بر سر زبان‌هاست، از همین رو است. اگر دقت‌های ریاضی‌وار و عجیب و غریب و احتیاط‌های گیج‌کنندۀ شیخ مرتضی انصاری الگوی اجتهاد شیعی شد و اکنون کتاب‌های او درسنامه‌های حوزوی است، از همین رو است. بسیار بسیار مهم است که بدانیم آنچه روایتی را از دین بر روایت‌های دیگر غالب می‌کند، کم‌وکیف استقبال مردم عامی است، نه منطق درونی آن. هر روایت و فهمی از دین که زمینۀ اجتماعی بیشتری دارد، صدرنشین می‌شود و عالمانی که به هر دلیلی به آن روایت وفادارترند، اقبال بیشتری می‌بینند. در عهد قاجار، مردم روستایی که همۀ آنان مقلد مرجع تقلیدی در نجف بودند، شخصی را به نجف فرستادند تا آقا را زیارت کند و وجوهات سالانۀ آنان را به ایشان تحویل دهد. نمایندۀ روستا در یکی از روزهای ماه رمضان، هنگام اذان ظهر، آقا را در بیت او ملاقات می‌کند؛ اما در کمال تعجب می‌بیند که آقا سیگار‌ می‌کشد و به جای اقامۀ نمار در اول وقت، با شاگردان و مراجعان به گفت‌وگو نشسته است. مرد روستایی بدون هیچ‌ گفت‌وگویی به روستا برمی‌گردد و به هم‌ولایتی‌های خود می‌گوید: «وای بر ما، تا امروز از کسی تقلید می‌کردیم که نه نماز می‌خواند و نه روزه می‌گیرد. من دیگر از او تقلید نمی‌کنم. مردم نیز یک‌صدا مرجع پیشین خود را لعن کردند.» در نظر مردم آن روستا، خواندن نماز در اول وقت واجب بود و دود سیگار، مفطر روزه. رضا بابایی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حتماً در جریان هستید که این مباحث در بین روشنفکران که عموماً به دنبال فرار از زندگی دینی هستند، رونق و رواج دارد که به دلیل نشناختن جایگاه قدسی دین است و رجوع آن‌ها به امثال آقای غروی در گذشته و آقای شبستری در حال حاضر، در این رابطه است و ریشه‌ای در دل‌سپردن به فرهنگ غربی در آن دیده می‌شود. بنده عرایضی در نقد آراء آقایان سروش و شبستری در دو جزوه‌ی جداگانه داشته‌ام که بر روی سایت هست. البته به شکل‌های متفاوت اندیشه‌ی این آقایان که سعی دارند دین را از حالتِ قدسی به حالتِ عرفی تبدیل کنند، مورد نقد قرار گرفته است که جای بحث آن این‌جا نیست. ۲. معنای تعمق در روایت مذکور به معنای گیردادنِ بی‌جا است در حالی‌که قرآن توصیه به تدبّر می‌کند پس معلوم است نمی‌خواهد مردم در حدّ دینِ عوام بمانند. موفق باشید

22286
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: در رابطه با پاسخ سوال 22263 مطلب روشن نشد. شما می فرمائید امکان ذاتی یک شی است «و الذاتی ما لا یعلل» خوب در دل جمله شما وجود شی خوابیده است یعنی شئ که وجود دارد ذاتی آن ما لا یعلل است و دارای قدرت و علم و انتخاب است از طرفی اصالت با وجود است و ماهیات و صفات آنها به تبع وجود مطرح می شوند. .امکان یک مفهوم است. امکان یعنی این که موجود است واجب نیست و می شود که نباشد صفتی است که ما از موجود غیر واجب انتزاع می کنیم امکان به خودی خود حقیتی خارجی و عینی نیست که تازه انتخاب هم داشته باشد. در بحث اعیان ثابته آیا آن شئ وجود دارد یا نه؟ اگر نه، دیگر معنی نمی دهد آنچه وجود ندارد انتخاب داشته باشد. اگر آری آیا آن وجود مستقل از خداست یا نه؟ پر واضح است که مستقل نمی تواند باشد پس می ماند فقط و فقط علم خدا، چرا که شئ هنوز وجود خارجی ندارد و این خداست که بر اساس علم و حکمتش موجودات را متفاوت می آفریند درست است ذاتی شی مالا یعلل است یعنی خدا یک وجود جدا به شئ نمی دهد و بعد ذاتیات آن را هم جدا بدهد بلکه نفس وجود دادن همان ذاتیات را دادن است، پس خدا بر اساس علمش وجود می دهد و موجودات متفاوت پا به عرصه وجود می گذارند و قبل از آن شئ وجود مستقل خارجی ندارد که تازه بخواهد با علم و آگاهی انتخاب کند که مثلا من می خواهم در اصفهان و از فلان پدر و مادر بوجود بیایم. با تشکر و التماس دعا. ایمیلم خراب است لطفا در سایت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «امکان» به خودیِ خود یک مفهوم است که در تجزیه و تحلیل فکری می‌توان متوجه‌ی معنا و لوازم آن مفهوم شد و همان‌طور که متوجه‌اید به صورت «عین ثابته» در علمِ خدا است و خدا علم دارد که این معنا چه اقتضائاتی دارد و مطابق آن اقتضائاتِ ذاتی آن شیئ، آن شیئ را خلق می‌کند. تعجب می‌کنم که رفقا بحثی این‌چنین دقیق و ظریفی را می‌خواهند با چند سؤال و جواب متوجه شوند!!!! موفق باشید

22203

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیر: شاید سوالم بی ربط باشه ولی فکر کنم جالبه. می خواستم بدونم به نظر شما در جهان مادی ما کدام شی یا موجود بجز انسان بیشترین شدت وجود را دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در این مورد همه‌ی موجودات را در عالم ماده یکسان می‌بینیم. ولی در روایت داریم سنگ عقیق، ولایت علی «علیه‌السلام» را پذیرفته است و یا کوه اُحد، پیامبر را دوست دارد. شاید از این جهت بتوان گفت این نوع موجودات، کمال بیشتری نسبت به سایر موجودات مادی دارند. یا گویا درخت نخل، شعوری نزدیک به شعور انسان دارد یا مثل ستون حنانه که به رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» علاقه‌ی خاص داشت و یا شتر حضرت سجاد «علیه‌السلام». موفق باشید

22042
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده به توفیق الهی اکثر کتب شما رو مطالعه کردم و با نوع تفکر شما مانوس گشته ام از تاکیدات شما بر فلسفه صدرا و همچنیت توصیه های رهبر انقلاب و امام راحل بر فلسفه صدرا شیفته فلسفه صدرا گشته ام. رهبر انقلاب نیز بارها توصیفه فرموده اند که فلسفه صدرایی در مدارس تدریس شود از آنجا که بنده دبیر هستم و در جمع دوستان و شاگردان هم رای بار ها از نکات شیرین و لطاءف فلسفه صدرا که بیان فرمودید نقل کرده ام آنها نیز مجذوب این مباحث شده و به کرات از من تقاضای تدریس فلسفه صدرا نموده اند. با توجه به دور افتاده بودن و نبود اساتید فلسفه صدرایی در شهر ما از شما استاد محترم تقاضا دارم سیر مطالعاتی و یا فایل های صوتی مشخص فرمایید تا به صورت مقدماتی نیز که شده با فلسفه صدرایی آشنا گردم تا ان شاءلله به دستور مقام معظم رهبری نیز در حد توان خود جامه عمل بپوشانم. ضمنا بنده در مقطع کارشناسی الکترونیک و در مقطع ارشد الهیات خوانده ام. لطفا مفصل پاسخ دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید که اگر به ترتیب از «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» و بحث کتاب «معاد» کار را جلو ببرید، با روح حکمت متعالیه آشنایشان کرده‌اید و سپس کتاب «عرشیه» را با شرحی که آقای دکتر امامی‌جمعه داده‌اند به میان آورید. موفق باشید

21636
متن پرسش
سلام استاد: مسئله خلود در جهنم هم مسئله ای است که اگر با عقل انسانی بسنجیم عادلانه به نظر نمی رسد. خداوند انسانی آفریده با تمایلات و غرائز سرکش حیوانی و در او کشش و بینش ضعیفی به سمت خوبی ها هم قرار داده است. و با این حال، 95 % انسانها هم در جامعه غیر مسلمان، غیر شیعه، فاسد و ناسالم رشد می یابد و تربیت می شوند. در این انسان هوا و هوسهای نفسانی و غرائز حیوانی رشد می کند و فطرت انسانی او را هم غبار می گیرد. لذا به این ندای ضعیف فطرت، بی توجهی می کند؛ آن را به حساب نمی آورد و سرخوش زندگی می گردد و عمری در کفر و شرک سپری می کند. حالا این انسان واقعا چقدر گناه داشته که باید مخلد در جهنم بماند (و مجازاتهایی فوق تصور ما ببیند) آیا این عادلانه است؟ اگر منِ انسان باشم که این شخص را مجازات نمی کنم. و خداوند نسبت به بندگانش بخشنده تر از خود انسانها است. حالا چطور میشه این کار خدا را عادلانه خواند؟ مگر اینکه عدالت مورد نظر خداوند با عدالت مورد نظر ما متفاوت باشه و صرفا اشتراک لفظی داشته باشد. که در این صورت نیز این مشکل پیش میاد که ما وقتی میگیم خداوند عادل است، عدالت مورد نظر خودمان را در نظر داریم و خدا را به آن معنایی که خودمان می فهمیم، عادل می دانیم. اگر بگوییم مجازاتهای آخرت با مجازاتهای دنیایی متفاوت است و از سنخ اثر تکوینی اعمال است، دوباره می توان اشکال کرد که: مترتب کردن این آثار بر این اعمال، کار خداوند است یا غیر او؟ ترتب این آثار بر این اعمال نیز عادلانه نیست. چون فرض ما این است که قرار دادن این آثار بر این اعمال نیز کار خداوند است و خداوند هم قدرت تغییر آن را دارد. حالا چطور میشه خلود در جهنم را عادلانه دانست؟ روایتی در این زمینه است که می گوید: کافر بدان جهت مخلد در جهنم می ماند که اگر تا ابد در دنیا می ماند، تا ابد کفر می ورزید. اما مشکل این روایت این است که می توان گفت: هیچ انسانی نیست که اصلا قابل تغییر نباشد. اگر شما فاسد ترین آدم را هم از جامعه فاسد بردارید و سالها او را تحت تربیت و آموزش سالم قرار دهید و و روی فکر و اندیشه او کار کنید و او را در جامعه صد در صد سالم و مدینه فاضله قرار دهید، و تمام خواسته ها و نیازهای مشروع او را تامین کنید، قطعا تغییر خواهد کرد. پس قابل تغییر است. ثانیا: این شخص صد سال گناه کرده است، چرا باید گناه و مجازات اعمال ناکرده اش را بکشَد. (چون اگر بر فرض جاودانه می ماند، جاودانه کفر می ورزید) این عادلانه است؟ شاید مفاهیمی که ما در مورد خداوند به کار می بریم، از قبیل عدالت، رحمت، مغفرت و... با معانی عرفی و فهمی که انسانها از این مفاهیم دارند، متفاوت باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کسانی در آتش مخلداند که هویت خود را به‌کلّی از معنویت خالی کرده باشند. به همین جهت در روایت داریم: «لا تأکل النّار محلّ الایمان» یعنی کسی که ایمان به خدا داشته باشد، در هرحال آتش او را تماماً از بین نمی‌برد 2- با توجه به آیه‌‌ای که می‌فرماید: يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ»(آل‌عمران/30)  در واقع عذابی از خارج بر کسی وارد نمی‌شود، بلکه هرکس آن‌چه را انجام داده است در پیشِ خود می‌یابد، حال اگر با هویت و فطرت او هماهنگی نداشت انسان در درون خود آتش می‌گیرد و با توجه به شرایط عالم قیامت، آن آتش از درون انسان به بیرون آمده و او را در برمی‌گیرد «فی عمدٍ ممّدده». این فرض را نمی‌توانم بپذیرم که اگر شرایط انسان از نظر تربیتی و رفاهی خوب باشد، آن انسان خوب خواهد بود؛ مواردِ نقض زیادی در این مورد داریم. حتی فرزند پیامبر مثل فرزند نوح «علیه السلام» می‌تواند خودش بدی را انتخاب کند. موفق باشید

21413

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: حقیر متاسفانه دچار یاس از رسیدن به حقیقت شدم در دوران شکاکیت لااقل امیدوار بودم که اگر در این دنیا نمی توان به حقیقت رسید پس از مرگ حقایق روشن می شود البته سابقا پاسختان به سوال 20517 باعث یاس شدیدی شد چون امیدوار بودم خداوند مرا حسب آیات «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلاَ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً فَأُوْلَـئِكَ عَسَى اللّهُ أَن يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللّهُ عَفُوًّا غَفُورًا جزء مستضعفین قراردهد لکن ظاهرا الضَّعِیفُ مَنْ لَمْ تُرْفَعْ إِلَیْهِ حُجَّةٌ وَ لَمْ یَعْرِفِ الِاخْتِلَافَ فَإِذَا عَرَفَ الِاخْتِلَافَ فَلَیْسَ بِمُسْتَضْعَفٍ» موید نظر شماست البته این یاس، یاس در حیطه عقاب و ثواب است خوب گویا جهنم ما حتمیست و چون از نظر اعتقادات مشکل دارم گویا مخلد در درکات اسفل خواهم بود لکن یاسی که در ابتدای سوال مطرح کردم مربوط به فهم حقیقت است بعد ازین که از شکاکیت به بررسی نظرات عرفا متمایل شدم فهمیدم فقط حق است ولا غیر و به وحدت وجود و ظهور رسیدم (البته گویا با توجه به کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام باید طبق مبانی شکاکانه همه چیز نفی می شد تا وجه او ثابت شود و خاطرتان هست که به اصالت عدم رسیدم) اما بعد که فهمیدم ذات حق قابل شناخت نیست و فقط می توانیم جلواتی از آن عنقای مغرب _ آن هم در حد وسع خویش ولو اینکه به توحید ذاتی هم رسیده باشیم _ درک کنیم که مستحضرید این خود نوعی نسبی گرایی است گفتم درین دنیا که حقیقتی نیافتی آن دنیا هم نخواهی یافت ای خدا تقدیر ما را گر سرشتی اینچنین پس عطا کن طاقتی بر سرنوشتی این چنین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بین نسبی‌گرایی و تشکیکی‌بودنِ حقیقت باید فرق گذاشت. 2- فکر می‌کنم جواب سؤال شماره‌ی 21403 ارزش آن را دارد که نظری به آن بیندازید. موفق باشید

20914

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب: لطفا بفرمایید نظر ملاصدرا در مورد زنها چگونه است؟ چندی پیش مطلبی شنیدم حاکی از اینکه ایشان زنان را حیواناتی در اختیار مردان می داند و جایگاه سخیفی برایشان قائل است بنده با توجه به مبانی ایشان نتوانستم باور کنم. لطفا شما راهنمایی بفرمایید. ممنون و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد: «ابداً این‌طور نیست. در این مورد خوب است به کتاب «سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان از ابن سینا تا ملاصدرا» از آقای دکتر مهدی امامی جمعه رجوع شود. موفق باشید

19595

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد طاعات و عباداتتون مورد قبول حق، ببخشید استاد سوالی داشتم حضورتون، آیا ما در مقابل همه توهینایی که بهمون میشه باید سکوت کنیم؟ بنده توی این زمینه با مشکل مواجه شدم، اگر بنده باعث رنجش شخصی بشم باید عذرخواهی کنم و رفع کدورت و اگر طرف مقابل باعث ناراحتی بنده بشه بازم من باید عذرخواهی کنم، پس کی طرف مقابل باید بفهمه که رفتارش اشتباهه؟ نمیدونم اصلا توی هیچ زمینه ای به خودم حق نمیدم و انگار فقط باید بقیه از من راضی باشن، چون توی حدیث عنوان بصری هم همچین دستورالعملی اومده تقریبا. واقعا عکس العمل درست چیه؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با بزرگواری از لغو گذشتن، غیر از آن است که اشتباهات طرف مقابل را به او متذکر نشدن. آری! مراء و بحث و جدل است که فرموده‌اند قلب را می‌میراند. موفق باشید

19444
متن پرسش
با سلام: اگه مداوم با زبان دعا کنم و از خداوند همسر بخواهم آیا ممکن است انجام گیرد با توجه به اینکه وقتش دیر شده. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما موظف هستیم دعا کنیم و راهِ گشوده‌ی خدا را در مقابل خود هرگز بسته نپنداریم، ولی شاید تقدیر ما چیز دیگری باشد. لذا افقِ ارتباط با خداوند را محدود به یک یا چند آرزو نکنیم. موفق باشید

18032

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز می خواستم در مورد این حدیث از پیامبر (ص) که فرموده اند «هرگاه دل تو از کاری چرکین است آن را رها کن» اول اینکه آیا معتبر است و ثانیا کمی توضیح فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. زیرا بعضاً روح انسان طالب آن کار نیست و این غیر از تنبلی است. بالاخره روح‌ها همیشه آماده‌ی نوشیدن هر الهامی نیستند. موفق باشید

17171

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: نمی دانم چرا بعد از مطالعه مباحث معرفت نفس طوری است که بعد از مدتی دوباره به اطلاع تبدیل می شود و از حالت حضوری و زنده بودن خارج می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون می خواهید به حافظه بسپارید در حالی که اصلا نباید نگران این مسائل باشید بگذارید ملکات خودتان کار خود را بکنند. موفق باشید

نمایش چاپی