باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اینکه جهت کسب روزی تأکید بر کدّ یمین و عِرق جبین شده؛ بر این مبنا است تا مسیر کسب روزیِ انسان متزلزل به میل و هوس بقیه نباشد. مثل کاری که یک کشاورز انجام میدهد و خودش غذای خود را میکارد و درو میکند. ولی یک لوستر فروش امیدش به میل و هوس مردم است. با اینهمه به هرحال امروز نمیتوان خود را به این بهانهها از کسب درآمد محروم کرد. مهم آن است آن نکتهی آرمانی در کسب روزی مورد غفلت قرار نگیرد و به کارهایی که بیشتر مورد نیاز مردم است پرداخته شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همینطور که متوجه هستید قرآن در شب قدر از طریق ملائکه و روح نزول میکند. این بدین معنا است که آن حقیقت، در عین جامعیت به صورت وجوهِ خاص از آن اجمال به نحو تفصیلی به ظهور میآید. لذا حضرت مهدی «عجلاللّهتعالیفرجه» از این جهت که صاحب شب قدر میباشند در معرض نحوهای خاص از انوار قرآن که مطابق آن زمان و آن تاریخ است، به حکم آیهی «کلّ یومٍ هو فی شأن» قرار میگیرند و در پرتو وجود حضرت و ذیل وجود ایشان، مؤمنین نیز سالی که در مقابل خود دارند را مطابق امر محتومی که «لا یردُ و لا یبدل» است و حضرت حق اراده کردهاند، درمییابند و سعی میکنند خود را با ارادهی حضرت ربّ العالمین هماهنگ کنند. ۲. به نظر بنده برداشت خوبی است. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به اعتبار آنکه مردم از آن بهرهی کافی نمیبرند و چهرهی اسلام آنطور که شایسته است، نمیدرخشد؛ حضرت نگرانند ولی نگران آنکه جریان مقابل بتواند اسلام را دفع کند، نبودند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرّ به عنوان یک نظامیِ لشکر به اصطلاح اسلام در آن زمان به کلی در جریان امر نبود، و آرامآرام با آن خطبهی مشهور حضرت که فرمودند: «اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ»؛ به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى شوند. و ادامه دادند آیا مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و باطل به جایِ حق مورد احترام است؟ اینجا بود که آرامآرام به جهت آن نورانیتی که محبت حضرت زهرای مرضیه «سلاماللّهعلیها» در او ایجاد کرده بود متوجهی دامی بود که عبیداللّه برای او قرار داده بود. لذا ابتدا تلاش کرد تا کار به مقاتله با امام حسین «علیهالسلام» نکشد[1]، ولی وقتی از این قضیه مأیوس شد، آن اقدام بزرگ را که بینهایت کارِ بزرگی بود؛ انجام داد، در آن حدّ که از صحنه کنار نکشید، بلکه وارد جبههی حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» شد در حالیکه یقین داشت کارش به شهادت ختم میشود. و این در آن شرایط برای کسی که نه با فرهنگ اهلالبیت«علیهمالسلام» آشنایی لازم را دارد و نه از جریان یزید باخبر است، کارِ فوقالعادهای است که در عرض چند روز به زیباترین شکل، جبههی حق و باطل را در آن حدّ تشخیص دهد که حاضر باشد در وفاداری نسبت به جبههی حق تا مرز شهادت به میان آید. امام حسین(ع) پیکرش را به خیمه گاه منتقل کرده، مقابل ابا عبدالله گذاشتند، در حالی که حرّ آخرین نفسهای زندگی را می کشید، حضرت خم شد و چهره اش را از گَرد و غبار پاک کرد و فرمود: أَنْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرَّاً فی الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ.تو حر و آزادهای همان گونه که مادرت بر تو نام نهاد، تو در دنیا و آخرت حر و آزاده ای. سپس امام (ع) سر حر را که زخمی شده بود با دستمالی بست
موفق باشید
[1] - بین امام حسین (علیه السلام) و عمرسعد گفتگوهایی شد. حر شاهد بود که عمرسعد، هیچ یک از خواست های امام حسین (علیه السلام) را نپذیرفت. نزد عمرسعد آمد و گفت: بنا داری با این مرد بجنگی؟! ابن سعد گفت: آری، با او جنگی خواهم کرد که کمترین اثر آن، جدا شدن سرها از بدن ها و قلم شدن دستها باشد.
حر گفت: آیا حاضر نیستی هیچ یک از خواست های امام حسین (علیه السلام) را بپذیری تا اینکه کار به مسالمت و صلح خاتمه یابد. عمرسعد گفت: اگر کار به دست من بود چنین می کردم ولی امیر تو، عبیدالله بن زیاد، به این امر راضی نخواهد شد.
حر از نتیجه این گفتگو بسیار ناراحت و نگران شد و به محل استقرار خود برگشت. یکی از عشیره او به نام قرة بن قیس که در کنار او مستقر بود می گوید: حر به من گفت: قره، اسب خود را آب داده ای. گفتم: نه، گفت: نمی خواهی او را آب بدهی؟ گفتم: چرا.
قره می گوید: سخنان حر چنان بود که فهمیدم گویا، حر می خواهد از جنگ کناره گیرد و نمی خواهد من به حال او آگاه شوم. گویا، نگران بود که در حق او سعایت کنم. بخدا قسم، اگر مرا از قصد خودآگاه کرده بود. من هم به راه او می رفتم و به حسین (علیه السلام) می پیوستم.
بهرحال، کم کم حر از مکان اصلی خود دور شد و اندک اندک به لشکرگاه امام حسین (علیه السلام) نزدیک می شد. یکی از مهاجرین اوس به او گفت: ای حر می خواهی چه کنی، می خواهی به لشکر امام حسین (علیه السلام) حمله کنی؟! حر به او پاسخی نداد. اما کم کم بدن حر به لرزه افتاد، آن مهاجر أوسی نزد حر آمد و گفت: حر تو ما را به شک و تردید انداخته ای، بخدا قسم، در هیچ جنگی ترا با این حال ندیده بودم. اگر از من می پرسیدند که شجاع ترین مردم کوفه کیست، تنها از تو نام می بردم این لرزه چیست که بر اندام تو افتاده است؟! حر گفت: بخدا قسم که من خود را میان بهشت و جهنم می بینم. به خدا سوگند که جز بهشت را اختیار نخواهم کرد. هرچند پاره پاره شوم و به آتش بسوزم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور حضرت حق در تاریخ، به صورتِ لبسِ بعد از لبس است، نه خلع و لبس. یعنی همواره نوری شدیدتر از نور قبلی به صحنه میآید و حضور ملاصدرا در تاریخی که با ملاصدرا شروع شده و هنوز ادامه دارد، حکایت از نور بیشتری از انوار الهی میکند و درنتیجه راهِ بشر به سوی خدا و عبور از نیهیلیسمی که میتوان گفت در دوران جدید از دکارت شروع شد به بهترین نحو محقق خواهد شد که تا اندازهای در جلسات آخر کتاب «سلوک ذیل ...» در مورد آن مطالبی عرض شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که محیالدین در موقعیت تقیه بوده است و تنها شواهدی را از ایشان داریم که نظر به فکر و فرهنگ تشیع داشته است بهخصوص که زبانِ فهم مطالب او، زبانِ خاصی است. پیشنهاد میکنم کتاب «جدال با مدعی» از دکتر حسین غفاری را در این مورد مطالعه فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شواهد تاریخی حکایت از آن دارد که منطقهی تمدنی بشر در همین منطقهی خاور میانه بوده است و بدین لحاظ پیامبران اولعزم که باید طرح جهانی در راستای زندگی توحیدی داشته باشند، در این منطقه ظهور کردهاند. ولی این بدین معنا نیست که 124 هزار پیامبر در مناطق دیگر نبوده باشند. آری! قرآن نام پیامبرانی را میبرد که در آن محیط و آن شرایط، قابل تحقیق بودهاند، وگرنه حضرت حق به حکم اسم هادی خود، همهی بشریت را هدایت کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب«حفظهاللّه» متذکر شدند حوزه باید در تاریخی که در جریان است حاضر باشد وگرنه گرفتار نحوهای از سکولاریته میشود و درنتیجه، به جای حضور دین در تمام مناسبات انسانی دین، محدود به امور فردی میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید بدانید هراندازه تعریف صحیحی از معنای خود داشته باشیم نهتنها بهتر زندگی میکنیم، بلکه در احساس گستردهتری نسبت به خود هستیم. بعد از مطالعهی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن، کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» را در راستای درک معنای بیشتر از خود، دنبال بفرمایید خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصحیح در هر حال شناختن روح مدرنیته و خودآگاهی نسبت به عقل تکنیکی موجب میشود تا بتوانیم آن را در جهت اهداف خود تصرف کنیم. مثل کاری که شهید آوینی جهت اهداف انقلاب اسلامی در دوربین فیلمبرداری تصرف کرد و آن را به سوی جهت خاصی سوق داد. به نظر بنده جناب آقای دکتر رضا داوری در همین رابطه کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعهنیافتگی» را تألیف نمودند و بنده در راستای چنین هدفی در حال شرحدادن آن کتاب هستم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که آیات سورهی آلعمران میفرماید بعضی از اهل کتاب مفتخر به آن عبادات و آن شعور هستند که اعمالشان نادیده گرفته نمیشود ولی آیهی 177 سورهی نساء، اشکالِ کلّی اهل کتاب را مطرح میفرماید. در مورد روایتی که میفرمایید البته که اگر کسی امام خود را در هر زمانی نشناسد، گرفتار مرگ جاهلیت است، ولی بنا به دیگر روایات این بیشتر به معنای عناد و مقابله با امام است به دلیل آنکه از حضرت صادق«علیهالسلام» داریم: «إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِيُّونَ وَ الصِّدِّيقُونَ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ خَمْسَةُ أَبْوَابٍ يَدْخُلُ مِنْهُ شِيعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِينَ مِمَّنْ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يَكُنْ فِي قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّةٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ الْخَبَر» على عليه السّلام فرمودند: بهشت هشت در دارد، درى كه از آن پيامبران و صديقان وارد مى گردند، درى كه شهداء و صالحان از آن مى آيند، شيعيان و دوستان ما هم از پنج در وارد خواهند شد و از در هشتمى ساير مسلمانان وارد مى شوند و آنها كسانى مى باشند كه بر وحدانيت خدا گواهى دهند و ذره اى بغض ما را در دل نداشته باشند.
علامهی طباطبایی در کتاب «رسالة الولایه» در فصل 4 از تفسیر قمی از ابیجعفر«علیهالسلام» روایتی را به این مضمون میآورند: که راوی میپرسد وضع موحدین که اقرار به نبوت محمد«صلواتاللّهعلیهوآله» دارند ولی اهل گناه هستند و امامی ندارند و ولایت شما را نمیشناسند؛ پس از مرگ چگونه است؟ امام میفرمایند: چنین کسانی در قبرهای خویشند و از آن بیرون نمیآیند، پس هرکدام از اینان که کار نیکی کرده باشند و دشمنی و عداوتی نسبت به ما نداشته باشد برایش راهی به سوی بهشت باز میشود که خداوند آن را در مغرب آفریده و روحش وارد آن میشود تا روز قیامت، تا آنگاه که به دیدار خدا برسد و خداوند به بررسی اعمال خوب و بد او بپردازد. اصل روایت به این صورت است: «قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا حَالُ الْمُوَحِّدِينَ الْمُقِرِّينَ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص مِنَ الْمُسْلِمِينَ الْمُذْنِبِينَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ لَيْسَ لَهُمْ إِمَامٌ وَ لَا يَعْرِفُونَ وِلَايَتَكُمْ فَقَالَ أَمَّا هَؤُلَاءِ فَإِنَّهُمْ فِي حُفَرِهِمْ لَا يَخْرُجُونَ مِنْهَا فَمَنْ كَانَ لَهُ عَمَلٌ صَالِحٌ وَ لَمْ يَظْهَرْ مِنْهُ عَدَاوَةٌ فَإِنَّهُ يُخَدُّ لَهُ خَدّاً إِلَى الْجَنَّةِ الَّتِي خَلَقَهَا اللَّهُ بِالْمَغْرِبِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِ الرَّوْحُ فِي حُفْرَتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ فَيُحَاسِبَهُ بِحَسَنَاتِهِ وَ سَيِّئَاتِهِ فَإِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِمَّا إِلَى النَّارِ فَهَؤُلَاءِ الْمَوْقُوفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ قَالَ ع وَ كَذَلِكَ يُفْعَلُ بِالْمُسْتَضْعَفِينَ وَ الْبُلْهِ وَ الْأَطْفَالِ وَ أَوْلَادِ الْمُسْلِمِينَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ وَ أَمَّا النُّصَّابُ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَإِنَّهُمْ يُخَدُّ لَهُمْ خَدّاً إِلَى النَّارِ الَّتِي خَلَقَهَا اللَّهُ فِي الْمَشْرِقِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِمُ اللَّهَبُ وَ الشَّرَرُ وَ الدُّخَانُ وَ فَوْرَةُ الْحَمِيمِ ثُمَّ بَعْدَ ذَلِكَ مَصِيرُهُمْ إِلَى الْجَحِيمِ»(بحار الأنوار، ج69، ص: 158) . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1. در مقام «قلب» انسان به شهودِ حقایق میرسد و در مقام «روح» به مقامِ فناء دست مییابد و در مقامِ «سرّ» به مقام فنای فناء میرسد 2. انسان با فنایِ بالذات در مقام فنای فنا قرار میگیرد 3. «قلب» در آن روایت به معنای کلّی کلمه است که شامل روح و سرّ هم میشود و حضرت میفرمایند احاطه به مقام ربوبیت برای هیچکس در هیچ مقامی ممکن نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با متذکر کردن قلب از طریق روایات خداوند کمک خاص خود را مرحمت مینماید. پیشنهاد بنده آن است که شرح صوتی «ای اباذر» را دنبال فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه با رعایت شریعت الهی به عصمت از گناه نزدیک شویم، به همان اندازه مقام عصمت کل یعنی اولیاء الهی را راحتتر درک خواهیم کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مقام «عند ملیکٍ مقتدر» مقام فنای فی اللّه است به آن معنایی که نور حضرت حق آنچنان بر قلب تجلی میکند که انسان، خودی را نمیبیند 2- انسان اگر علاوه بر سیر تکوینیاش که موجب میگردد نطفه استعداد پذیرش روح را پیدا کند، بتواند با انتخابهای خود جلو برود، از دوستداشتن دنیا به سوی دوستداشتن خدا سیر میکند. کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای روح» تذکراتی در این مورد دارد 3- سحر مشهود را متوجه نشدم 4- جهت فهم القارعه یا کوبندهی شب، به تفسیر قیّم المیزان رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم:
کاربر محترم اگر دقت بیشتری بخرج دهند میبینند که قیمت کتاب های این انتشارات در مقایسه با دیگرناشرین درحدمتوسط وحتی پایین تری است.ضمن اینکه افزایش قیمتهای ما ازسال91 به بعدبخاطر افزایش قیمت کاغذ ودیگرخدمات چاپ است وشما قیمت کتاب های ما رابا دیگرکتب مذهبی دریک بازه ی زمانی مقایسه فرمایید.موفق باشید.واحد انتشارات.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر گفتنی بود که روش احراقی نبود!! «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس». رسالة الولایة علامه طباطبایی متذکر این راه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد وقتی قلب نظر به خدا کرد موانع اُنس را که در اخلاق بدان رذائل گویند و موجب حجاب بین قلب و حضرت حق میشود؛ میشناسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت روح است که جسم خود را شکل می دهد و میسازد به همین جهت وقتی انسان میمیرد و روح او از بدنش جدا میشود بدن حالت و شکل قبلیاش را از دست میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که جریان نواصب یک جریان سیاسی برای مقابله با موجودیتِ اسلام بوده است. به همان معنایی که قرآن میفرماید: «وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (72)/آلعمران) طایفهای از اهل کتاب با نقشه ابتدای روز ادعا میکنند ما ایمان آوردیم و بعد در آخر روز میگویند بررسی کردیم دیدیم دین اسلام چیزی ندارد و به صورتی مرموزانه به نقشهی خود شکل علمی میدهند مثل کاری که سلمان رشدی کرد که این عملاً مقابله با اسلام و موجدیت نظام اسلامی است و به عنوان یک نوع مبارزه با اسلام، این نقشه را میکشند و این غیر از آن است که یک کسی از سر عصبانیت یا از سر جهالت، نبوتِ نبیّ و یا حقانیت شریعت را منکر شود. این افراد حکمشان مسلّم حکمی نیست که برای امثال سلمان رشدی هست. آری! بودهاند کسانی که با توطئه سعی داشتند تشکیلات تشیع را در زمان ائمه به مشکل بیندازند و جریان وکالت را با خطر روبهرو کنند که امام دستور قتل آنها را میدادند. موفق باشید
با سلام. ببخشید استاد نظرتان را راجع به رقص سماع می خواستم بدانم و اینکه آیا واقعا اینگونه کارها نقشی در رشد معنوی انسان دارد؟ و اینکه برخی این رقص را از مولوی می دانند آیا این صحت دارد؟ با تشکر
21438- باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه در بین عرفا چنین چیزی رسم بوده است، بحثی نیست. ولی ظرایف بسیاری در جریان بوده که متأسفانه امروز روحِ آن ظرائف در میان نیست. اولاً: جوانان به هیچوجه نباید در آن جلسات شرکت میکردند زیرا در جوان، خیالات هنوز فعّال بوده. ثانیاً: باید شیخی رهرفته میدانداری کند که این بحثاش مفصل است. ثالثاً: در آن مجلس اشاراتی روحانی و قدسی در میان میامده است که موجب ایجاد مواجید خاص میشده است. به گفتهی مولوی:
رقص آنجا کن که خود را بشکنی پنبه را از ریش شهوت بَر کنی
رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند چون جهند از نقص خود رقصی کنند
مطربانشان از درون دف میزنند بحرها در شورشان کف میزنند
آری!
مطرب عشق اين زند وقت سماع بندگى بند و خداوندى صداع
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم جزوهی «جبر و اختیار» که بر روی سایت هست، در این مورد کمکتان کند. موفق باشید