بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
716

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی حافظ می فرماید : بصوت چنگ بگوئیم آن حکایتها که از نهفتن آن دیگ سینه می زد جوش جناب استاد ظاهرا از این بیت می توان استفاده کرد که همانطور که عرفایی مانند حافظ علیه رحمه یافته های معنوی خود را از طریق شعر بیان نموده اند عارفی می تواند از طریق موسیقی و آلات ان یافته های خود را بیان کند و به تعبیر دیگر ما می توانیم موسیقی الهی داشته باشیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیکم السلام عنایت داشته باشید که عرفا از هر حرکتی و صدایی به سوی حقیقتی که قلبشان می‌شناسد منتقل می‌شوند. حتماً جریان شیخ صلاحالدین زرکوب را در بازار شنیده‌اید که در حال کوبیدن زر بر روی مسّ بود که مولوی از صدای منظم چکش او منتقل شد به معانی عالیه‌ی معنوی و از هوش رفت. سیره‌ی عارفان بیشتر نظر به شعر و آیات قرآن است که ظرفیت ارتباط با معانی عالیه را به بهترین نحو دارند. موفق باشید
27994
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد: نظرتان در مورد مناظره آقای وکیلی و آقای عبدالکریمی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سعه‌ی صدر خوبی از طرف جناب آقای وکیلی به ظهور آمد و آقای عبدالکریمی بر خلاف ادعاهای‌شان بیشتر گرفتار مفهومات خود بودند که هیچ گشایشی را بر نمی‌تابیدند، لذا ملاحظه کردید در آخر مناظره، جناب آقای وکیلی را متهم کردند که متوقف در منطق ارسطوی‌اند؛ که البته این نوعی فرار از مطلب است. جناب آقای وکیلی از ایشان خواستند مبانی خود را در انتقاد به متفکران مشخص کنید، و ایشان عملاً گفته و یا ناگفته خواستند بگویند مبانی خود من هستم. اگر غیر از این است باز جنابعالی آن مناظره را استماع فرمایید. بنده از جناب آقای وکیلی که قهرمانانه وارد این میدان شدند، تشکر می‌کنم. البته بنده با توجه به صحبت‌هایی که آقای عبدالکریمی می‌کنند و بعضاً هم دلسوزانه است؛ آن‌چنان گرفتار مفاهیم و محفوظات خود هستند که هیچ چیز و هیچ‌کس را نمی‌توانند ببینند. و نمی‌دانم نیهیلیسم جز این است؟! و آیا آن‌هایی که در گردونه‌ی تفکر آقای عبدالکریمی گرفتار شدند تا از نیهیلیسم فرار کنند، به عمیق‌ترین شکلِ آن گرفتارنشدند؟ به طوری که انسان در گرداب پوچی و بی‌ثمری و بریدن از همه‌چیز فرو می‌افتد، هرچند که ممکن است آقای عبدالکریمی نادانسته پای در این راه گذاشته باشند. این را از آن جهت عرض می‌کنم که بعضاً جسته و گریخته در بعضی از صحبت‌هایشان بویی از غمِ غربت بشر می‌آید. ولی به قول مولوی:

آه زندانی این دام بسی بشنیدیم       حال مرغی که رهیده است از این دام بگو

 آقای عبدالکریمی چرا جوانان را به سوی تاریخی رهنمون نمی‌باشند که حاج قاسم‌ها پروریده است؟ امید است آن مناظره هشدارباشی باشد که با مناظره کاری حل نمی‌شود باید در بستری از تاریخ قدسیِ انقلاب اسلامی همه تلاش کنیم برای رسیدن به راهی که خداوند امروز به ما عطا فرموده است.

اهمیت نگاه هایدگر آن است که اگزیستانس طرف مقابل را خطاب قرار می‌دهد که انسان در چشم‌اندازی وجودی، حضوری را که در جهان دارد احساس کند و نوعی همسخنی ظهور کند و هر کدام آینه‌ی دیگری شوند، و این در مناظره‌ به چشم نمی‌خورد. در حالی‌که جناب آقای وکیلی چنین تلاشی داشتند.

آقای عبدالکریمی بعضاً در جاهای دیگر ورودهای خوبی داشتند، مثل انتقادی که به آقایان دکتر ملکیان و دکتر عبدالکریم سروش داشتند، و یا صحبتی که در رابطه با فلسفه‌ی اسلامی در دانشگاه اصفهان انجام دادند، ولی مسئله‌ی اصلی جوانانِ ما حضور تاریخی مهمی است که امثال دکتر فردید متوجه‌ی آن شد و انقلاب اسلامی راهی جهت آن حضور یافت تا انسان‌ها در معرض عطایای الهی قرار گیرند، و سخنان سال گذشته‌ی آقای عبدالکریمی در دانشگاه تبریز در مقایسه بین انقلاب فرانسه و روسیه و ایران به شدت از این نحوه بصیرت خالی بود.

بنده نمی‌دانم آقای دکتر عبدالکریمی بالاخره بنا دارند چه کمکی به مخاطبان خود بکنند؟ مثلاً در نظر بگیرید جلسات اخیر ایشان تحت عنوان «ایران به منزله‌ی یک پرابلماتیک» با همه‌ی مسائل رنگارنگی که تحت عنوان مسائل ما مطرح می‌کنند، آیا کوچک‌ترین راهکاری برای مخاطبان ارائه می‌دهند؟ آیا همان انتقاداتی که به روشنفکران دارند، که انتقادات به‌جایی است؛ در مورد خود ایشان صادق نیست؟ از آن جهت که هیچ راه‌کارِ بومی که با خِردِ قومی و فرهنگ دینی ما همراه باشد، در کلمات ایشان یافت نمی‌شود؟ ای کاش آن‌هایی که به سخن ایشان گوش فرا می دهند، دائم از خود بپرسند پس باید چه‌کار کرد؟ این‌جاست که بنده معتقدم اگر این‌همه انرژی صرف نمایاندن راهی بود که حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به میان آوردند و آوینی‌ها آن‌ را گزارش کردند؛ می‌شد مخاطبان ایشان از سرگردانی‌ها که گرفتارش هستند و بعضاً به قول خودشان در پوچیِ دوران می‌سوزند، نجات می‌یافتند.

 موفق باشید   

21580

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: گروهی هستیم که می خواستیم بعداز خواندن «بدایه الحکمه» وارد «نهایه» بشویم دو تا سئوال داشتیم: 1. با توجه به آشنایی تان حضرت عالی پیشنهاد می دهید که قبل از خواندن «نهایه» یه دور تاریخ فلسفه اسلامی بخوانیم و بعد وارد نهایه بشویم؟ (چون شنیده ایم چندین نفر صاحب فن چنین پیشنهادی داده بودند گویا) اگر جوابتان مثبت است لطفا منابع + صوت و... معرفی کنید؟ 2. «نهایه» را حضرت عالی پیشنهاد می دهید با صوت و یا شرح چه فردی جلو برویم که هم زیاد طولانی و پیچیده و سخت هم نباشد و راحت درس بدهد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چون چیز مدونی در مورد تاریخ فلسفه‌ی اسلامی نداریم، نهایتاً همان عرایضی است که بنده در جزوات «تاریخ فلسفه و کلام اسلامی» مطرح کرده‌ام. لذا بهتر است فعلاً به کتاب «نهایة الحکمه» بپردازید و بعداً جایگاه آن نظرات را در سیر تاریخی‌اش دنبال کنید 2- در حال حاضر نمی‌دانم کدام‌یک از اساتید شرح بهتری دارند. اگر آقای امینی‌نژاد شرح داده باشند باید شرح خوبی باشد. موفق باشید

21300
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: با توجه به سئوالی که قبلا از جنابعالی دررابطه با تطبیق بین مقام نوری اهل بیت در حدیث و بحث تعین اول و یا مقام احدیت پرسیده بودم، پاسخ اینگونه فرموده بودید که احدیت شأنی از شئون حق تعالی است ولی مقام نوری اهل بیت مقام مخلوقیت است و ربطی به هم ندارد، سئوال دیگر با توجه به پاسخ شما و مطالعه ای که در کتاب مبانی عرفان نظری آقای یزدان پناه داشتم به ذهنم رسید و آن اینکه مقام نوری ائمه با مقام احدیت یا تعین اول ربطی به هم ندارند چرا در بحث های عرفان نظری از مقام تعین اول تحت عنوان مقام محمدی یا مقام اَو ادنی یا تامه کبری نامبرده می شود و بحث شب معراج پیامبر که همان رسیدن پیامبر به مقام او ادنی است در حدیث مطرح است؟ آیا می شود گفت در بحث سیر نزولی مقام اول مخلوق در مقام مخلوقیت مطرح است و در سیر صعود همین اول مخلوق به مقام احدیت نائل می شود. توضیح بفرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که عرض شد باطنِ نبوت مقام واحدیت است و باطنِ مقام واحدیت، مقامِ احدیت است. و نبوتی که حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» حامل آن هستند مظهر مقام واحدیت که مقامِ جامع اسماء الهی است، می‌باشد. در این رابطه مقامِ «واحدیت» و «احدیت» از شئون الهی است، ولی وقتی بحث حاملیتِ نبوت و امامت در میان آید، بحث مخلوقیت به میان می‌آید و موضوعِ «اوّل ما خلق اللّه» مطرح می‌شود که به نظر بنده حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب شریف «مصباح الهدایه» به صورت جامع، موضوع را مطرح کرده‌اند که خوب است به آن کتاب رجوع شود و بنده هم شرح صوتی آن را داشته‌ام و می‌توانید به آن شرح نیز رجوع کنید. موفق باشید

21050

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام محضر استاد: با توجه به رجوعی که اخیرا به قرآن مجید داشتم و در سوال 21036 متذکر شدم بنظرم آیه 86 کهف لب کلام ما شکاکان است «حَتَّي إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ في‏ عَيْنٍ حَمِئَةٍ» کلمه وجدها با جان و دلم چه ها که نمی کند اگر چه ذی القرنین خورشید را در حال غروب در چشمه ای گل آلود می دید لکن واقعیت، چرخش زمین به دور خورشید است ببین تفاوت ره از کجاست تا بکجا چه چیزهای بسیار دیگری که هر فردی وجدها ولی ... باری قرآن را ماسوای این نگاه شکاکانه جالب دیدم و قصد مطالعه دارم. لکن در آثار شما مطالعه قرآن را همراه تفسیر بخصوص المیزان توصیه کردید لکن من حسب آیه «و لقد یسرنا القران للذکر فهل من مدکر» رجوع زلالانه به خود قرآن را بیشتر ترجیح می دهم. البته سابق قصد مطالعه المیزان را داشتم ولی چون آن زمانها برخورد خشک عقلانی داشتم (بر خلاف الان که عقل در محاق محض است) چندان نتوانستم ادامه بدهم البته چندی پیش هم که المیزان را مروری می کردم در بحثی که ذیل آیات 1 تا 5 بقره داشتند و پاسخ هایی که در ابطال سوفسطاییان دارند متوجه شدم درین بحث ظاهرا قدرتمند حاضر نشدند و لااقل پاسخهایی حقیر در مکفی نبودن بحث ایشان دارم و می توانم از موضع آن بزرگان دفاع کنم باری این ضعف المیزان از رغبت من به تداوم مطالعه آن کاسته است از طرفی شروع تردید من از آنجا بود که ابتدا به دنبال کردن اختلاف فتاوای فقها علاقه داشتم و این در آن دوران بود که مذهبی بودم و خیلی مسائل فقهی را دوست داشتم و عمده سوالاتم در آن مورد بود بعد دیدم فقها در برخی مسائل اصولی نیز اختلاف دارند مثلا یکی از آنها ولایت تکوینی ائمه را قبول نداشت دیگری رجعت و الا ماشاءالله ازین اختلافها کما اینکه امام راحل می فرمایند کتابهاى فقهاى بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه‏ ها و برداشتها در زمینه‏ هاى مختلف نظامى، فرهنگى و سیاسى و اقتصادى و عبادى، تا آنجا که در مسائلى که ادعاى اجماع شده است قول و یا اقوال مخالف وجود دارد و حتى در مسائل اجماعى هم ممکن است قول خلاف پیدا شود، از اختلاف اخباری ها و اصولی ها بگذریم - این اختلافها باعث شد بذر شکاکیت در وجودم کاشته شود. باری اگر باز در این رجوع به قرآن بخواهم به تفاسیر علما با آن همه اختلاف رجوع کنم به همان مشکلات قبلی دچار می شوم بنابرین ترجیحم رجوع زلالانه به قرآنست چه مفسران با آن ذهن های انباشته از اقوال یونانیان و عرفای بعضا متاثر از بوداییان معلوم نیست چه تحمیلهای که به این چشمه پاک نکردند حکمت ایمانیان ما را بسست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که ملاحظه می‌فرمایید زبان قرآن، زبانی است در خطاب به بنیادِ بشرِ آخرالزمانی به همان معنایی که حضرت سجاد «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور»[1] خداوند مى‏ دانست در آخرالزمان اقوام متعمّقى مى‏ آيند كه براى آن‏ها سوره توحيد و شش آيه اول سوره حديد را نازل كرد. اين خبر نشان مى‏ دهد براى فهم سوره‏ ى توحيد و شش آيه‏ ى اول سوره‏ ى حديد نياز به روح آخرالزمانى است. موفق باشید

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 91.

21043
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار: ببخشید استاد سوالی داشتم. من بارها و بارها کتاب آشتی با خدا رو خوندم و شروع کردم اما فقط تا فصل ۳ پیش رفتم. نمی دونم چرا شروع می کنم و باز رها می کنم. خودم خیلی ناراحتم. و اینکه چند تا از کتاب های شما رو هم مطالعه کردم مثل معاد و جوان و انتخاب بزرگ و روزه و ... و کاملا به مسائل معرفت نفس و تزکیه نفس و خودسازی علاقه مندم و سیره علمای بزرگ و شهدا رو بسیار دوست دارم. اما نمی دانم چرا همتی در من نیست تا شروع کنم. وقتی کتاب معاد رو خوندم کاملا اطلاع دارم از عالم برزخ و قیامت و شفاعت و اینها اما نمی دانم چرا به خودم نمیام. من خیلی دوست دارم که سیر داشته باشم و روز به روز بیشتر به خدا نزدیک بشم. استاد لطفا راهنمایی بفرمایید. واقعا دارم اذیت میشم. من ... ساله هستم و احساس می کنم بهترین دوران زندگیم داره به بطالت میگذره و به خودم نمیام. و استاد سوال دیگرم هم این است من متاهل هستم و خانه دار. چه کارهای مفیدی یک خانم خانه دار میتونه انجام بده تا وقتش تلف نشه؟ لطفا نظرتون درباره تلویزیون دیدن هم بگید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آرزوهای بلند دنیایی و پرحرفی، همت عمل به وظایف را کم می‌کند. در صورتی‌که اگر در همین دوران جوانی بر مبنای معارف عالیه عبادت نکنیم و نور معارف را با عبادات به جان‌مان نچشانیم، بعد از چهل سالگی کم می‌آوریم و دیگر در اختیار خودمان نیستیم 2- زمینه‌ی ایجاد یک زندگی که همراه با آرامش و صفا و محبت و امیدواری باشد؛ به عهده‌ی شماست. در کنار چنین فضایی سیر مطالعاتی را دنبال کنید. از صله‌ی رحم و ارتباط با مؤمنین غفلت نشود. بالاخره بعضی از برنامه‌های تلویزیون مثل برنامه‌های شبکه‌ی افق می‌تواند مفید باشد ولی با انتخاب ما، و نه با انتخاب تلویزیون که همچنان بخواهیم برنامه‌ها و سریال‌های آن را دنبال کنیم! موفق باشید

20092

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: سوال های 20050 و 20049 مشکل شرعی داشتند که استاد جواب ندادند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت زیر جواب داده شده بود:

20049: سلام:
۱) برای رسیدن به یقظه چه کار باید کرد؟
۲) به فرض به یقظه برسیم و برای ابد خود برنامه بریزیم برای اینکه طبق برنامه عمل کنیم و منظم باشیم خلافش عمل نکنیم باید چه کارکرد؟
۳) التماس دعا. یا علی. (سینا)

20049- باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید جلد اول کتاب «مقالات» آیت اللّه شجاعی در این مورد کمک بکند. موفق باشید

20050- سلام:
رای مردم در نظر شما چه جایگاهی دارد؟ در جواب شما به سوال ۱۹۹۰۹دیدم که می فرمایید مبنای عمل دولت باید کار حق و درست باشد و نه رای عموم مردم. خب این حرف تا حدی درست است و تا حدی غلط. مقداری که درست است اینه که دولت نباید کار خلاف اسلام انجام بده ولو اینکه رای عموم باشد ولی غلطش این حرف این جاست که از میان کار های درست دولت میتوند کار احسن را انتخواب نکند و بنابر رای مردم کار درستی که به خوبی اون کار احسن نیست را انتخاب کند. به نظرتون زیادی بر این آقایون سخت نگرفتید؟ منظورم شخص شما نیست. این فرمایش امام که میزان رای ملت است را قبول دارید یا نه. التماس دعا (سینا)

20050- باسمه تعالی: سلام علیکم: طبق مبنای امام، میزان رأی مردم است ولی در بستر شریعت الهی و حکومت اللّه. حال در این فضا ما نباید یک قرائت از شریعت الهی را ملاک ارزیابیِ فعالیت‌های دیگران قرار دهیم. موفق باشید

19683

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در بحث سوره واقعه فرمودید مقام حور مقام بالائیست که به مقربین داده می شود که حتی بالاتر از نیت آنهاست. و وقتی خداوند بخواهد به بهترین وجه از مقربین احوال بپرسد بصورت حور تجلی می کند و... حال با چنین توصیفاتی دو سوال دارم: ۱. اگر این مقام مخصوص مقربین و معصومین هست پس تکلیف غیر مقربین چه می شود؟ و آیا شاهد قرآنی هست که برای غیر مقربین حور وجود دارد؟ ۲.با توجه به این مقام حور چرا علامه طباطبائی در آن قضیه ای که نقل می کند بین نماز حوری را دیدم و نهایتا به او محل نگذاشتم و او رفت به آن حور اعتنا نکردند؟ مگر اعمال دنیا غیر از این است که به یکی از بالاترین تجلیات خدا دست پیدا کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ در همان بحث روش شد که اصحاب یمین منوّر به تجلّی «وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ (34) إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً (35) فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً (36) عُرُباً أَتْراباً (37)» هستند. 2ـ امثال علامه طباطبایی ها که از جمله‌ی اصحاب یمین هستند آن نوع حوری که مربوط به مقرّبین است را نخواهند داشت و تعبیر حوری که در آن گزارش آمده‌است از جمله‌ی همان جمال زیبایی است که برای اصحاب یمین ظهور می‌کند. موفق باشید

19320

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار! اعیاد شعبان را خدمت تان تبریک میگم. می خواستم بپرسم که چطور میشه یا چطور ممکن هست که فردی به زیارت حرم ائمه هدی (علیهم السلام) نائل بشود ولی باعث ناراحتی زائران آن آستان بشه! استاد برای من واقعا قابل درک نیست که چرا باید کسی به خودش جرات بده و به کیف و وسایل یکی دیگه تعرض کنه و پول و مدارک زائر را ببره آن هم دقیقا تو حرم پیش روی ساحت آن معصوم!؟ آیا این امتحانی برای زائران هست؟ یا برای آن افرادی؟ یا نادانی افراد است؟ یا نظر معصوم است؟ چرا باید افراد همچین جراتی به خودشون بدند؟ چرا بین زائرانی که به زیارت نائل می شوند همچین افرادی هم طلبیده میشند؟ در جوار حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) دعاگوی شما و دوستان هستیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی آیت اللّه بروجردی این‌ها گرگ‌هایی هستند در لباس میش، تا میش‌ها همواره متوجه گرگ‌ها حتی در حرم امامان معصوم باشند. زیرا: «ای بسا ابلیسِ آدم‌روی است». موفق باشید

18722
متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم: لطفا تبیین بفرمایید منظور از علم در احادیث و بیانات معصومین (ع) چیست و منظور آن ها از کسب علم کدام است؟ واقعاً احساس می کنم علم مورد اشاره ی حضرات با معنای عرفی علم در ذهن افراد متفاوت است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم است که منظور دین از علم، علمِ به حقایق است از طریق معرفت عقلی و قلبی. و آن‌چه در علوم تجربی مطرح است را بیشتر به عنوان فضل نام می‌برند که مربوط می‌شود به رفع نیازهای مادی زندگی. موفق باشید

18024

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: نظرتون راجع به متن دکتر داوری چیست؟ نقد دکتر داوری اردکانی به شهید آوینی وقتي انسان انقلاب را مي بيند، فكر مي كند در انقلاب كارها آسان مي شود. من هم در آن زمان مثل شهيد آويني فكر مي كردم كه غلبه بر جهان نهيليست، زمان غلبه بر نهيليست به زودي فرا مي رسد. ولي تجربه نشان مي دهد اين جهان با اين كه در پايان راه است، چندان قدرت دارد كه به آساني از پاي درنمي آيد و با مسائلي كه خودش ساخته و خودش سلطان آن مسائل است از پاي درنمي آيد. جهان تكنيك با وسايل تكنيك از پاي درنمي آيد. يعني هيچ قدرتي نمي تواند جهان تكنيك را با وسايل تكنيك (كه وسايل تكنيك با جهان تكنيك فرق دارد) در هم بشكند. انقلاب روحي و معنوي چيز ديگري است. حالا اگر انقلاب روحي و معنوي در جهان چنان بسط پيدا كند كه مردمان ديگري شويم، آزاد از تكنيك و آزاد از سلطه تكنيك، در اين صورت، انقلاب بسط مي يابد. اين جهان از پاي درمي آيد. با سياست مي شود با آمريكا و اسراييل مبارزه كرد. مي شود با امپرياليسم و استعمار مبارزه كرد، اما با سياست نمي شود نهيليسم و نيست انگاري را مغلوب كرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید آوینی که در نگاه به غرب شاگرد دکتر داوری است، همان سخن دکتر داوری را مدّ نظر دارد و اگر در حال حاضر در قید حیات بود، به همان معنایی که دکتر داوری متذکر این تاریخ است، متذکر می‌شد. موفق باشید

17978

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: بعضا دوستان می پرسند که در این زمان رجوع به استاد سلوکی آیا کاری به صواب است و چه جایگاهی دارد با توجه به مباحث سلوک ذیل اندیشه امام؟ ( رجوع به همین آقایانی که به عنوان استاد معرفی شده اند)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» هست. خوب است به آن جزوه که در سایت در قسمت نوشتارها قرار دارد، رجوع فرمایید. موفق باشید

16446

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد آیا تمام اشکالاتی که به نظریات ملاصدرا اعم از النفس جسمانیت الحدوث.. و حرکت جوهری و... وارد کرده اند، پاسخ گرفته و رفع شده و کلا اشکالاتش وارد نبوده؟ لطفا کمی توضیح دهید. ممنون
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر از طرف صاحبانِ تفکر اشکالاتی به سخنان استدلالی و فلسفی جناب صدرالمتألهین شده است که حکایت از تفکرِ برتر مستشکل باشد؟ بحث حوزه های متفاوت فلسفی بحث دیگری است و این به معنای درست بودن یکی و غلط بودن دیگری نیست. موفق باشید

15505

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: دو سوال از محضرتان داشتم: اول: کتابهای مرحوم مغفور آیت الله سعادت پرور در کتب عرفانی مورد اعتمادند یا خیر؟ کلا این مرحوم شخصیت قابل اعتمادی هستند؟ دوم: آیت الله جوادی آملی را می توان یک استاد عرفان هم دانست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت اللّه سعادت پرور آثار ارزشمندی از خود به‌جا گذاشته‌اند که همه، متذکر اسلام اصیل و فقاهتی است 2- آیت اللّه جوادی به‌واقع یک استاد عرفان از همه جهات می‌باشند. موفق باشید

14313
متن پرسش
سلام: برای اینکه در مسائل فلسفی و عرفانی ذهنی جوال داشت باید چه کرد. بنده ذهن نقادی ام ضعیف است. کمتر پرسش سراغم می آید. معمولا قبول می کنم مباحث بزرگان را. البته عمق مطلب را می فهمم بحمدلله. حال نمی دانم چون منظور شما و آیت الله جوادی و... را می فهمم نقاد نیستم یا کلا ذهن نقادی ندارم...؟ چه کنم که ذهنم پرسشگر شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بَهْ بَهْ به این عقل که حق را بدون چون و چرا تصدیق می‌کند!! موفق باشید

13652
متن پرسش
با سلام: فکر می کنم شما به اسامی سوال کننده ها توجه می کنید و ممکن است بعضی از آنها را بشناسید. من قبلا زیاد با شما صحبت کردم و از شما کمک خواستم ولی شما یا گفتید که در حیطه توانایی شما نیست یا گفتید به شما مربوط نیست. سال قبل با کاروان شما به کربلا مشرف شدم اما امسال به دلیل مشکلاتی که پیش آمده و مسائلی که قبلا برایتان توضیح دادم امکان این مسافرت نیست. خواستم بپرسم آیا می توانم روی کمک شما حساب کنم و کاری کنید که این اشکالات حل شود چون از نظر من کاملا در حیطه توانایی شما هست و برای شما حل کردن آن واقعا آسان است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نمی‌توانم در مقابل سؤال‌های معرفتی افراد تفاوت قائل شوم. فراموش نکنید که این‌جانب معلمی را برای خود انتخاب کرده‌ام، نه صاحب کرامت‌بودن را. موفق باشید

13515
متن پرسش
سلام استاد: کمکم کنید. یک شبهه کسی انداخت کمی متزلزل کرد مرا. گرچه ساده است. گفت اگر ولایت مطلقه است. اگر آقا به شما بگوید قرآن را پاره کنید آنوقت ما باید عمل کنیم یا دیگر او ولی نیست؟ استاد لطفا توضیح دهید. بنده بحث ولایت فقیه شما رو گوش دادم ولی جواب این رو پیدا نکردم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ولایت مطلقه به این معنا است که چون ولیّ فقیه حکم خدا را اظهار می‌دارد و نه حکم خود را، و از آن جهت که در مقابل حکم خدا نباید چون و چرا کرد، ولایت فقیه مطلقه است، نه این‌که اگر حکمی خلاف حکم خدا داد باز آن حکم بدون چون و چرا قابل پذیرش باشد! بلکه برعکس، اگر حکمی خلاف حکم خدا داد به خودی خود معزول است و نظام سیاسی جمهوری اسلامی این را از طریق مجلس خبرگان پیش‌بینی کرده است. موفق باشید

10122

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: ببخشید که با این نوع سوالات وقتتان را می گیرم ولی جز شما شخص مورد اطمینانی پیدا نکردم سوال: یه بنده خدایی مدتی هست که با اجنه ارتباط برقرار کرده ولی به تازگی خواسته های ازش دارن که حاضر به انجام دادنش نیست به گفته خود شخص حالا اجنه از دستش ناراحتن و یه مشکلاتی براش ایجاد کردن؛ دنبال راه فرار و قطع ارتباط می گرده. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه بعد از مطالعه‌ی کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر»، کتاب «هنر مردن» کمکش می‌کند. موفق باشید
8184
متن پرسش
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد. در برهان حرکت جوهری مشخص شد که عمر هر انسان به اندازه حرکت ذاتی وی میباشد و ربطی به میزان حرکت عرضی زمین ندارد. حال با توجه به این نتیجه بدست آمده از برهان مذکور عمر شریف و طولانی حضرت ولیعصر عج را میتوان تبیین وتفسیر کرد و اصلا آیا این برهان ارتباطی با این موضوع دارد اگر پاسختان مثبت است لطفا توضیح مکفی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شاید در مورد حضرت ولی‌عصر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» بتوان گفت بعد از غیبت صغری دیگر همچون حضرت عیسی«علیه‌السلام» با قاعده‌ای دیگر در عالم حضور دارند به این معنا که مافوق قواعد حرکت عالم دنیا بر کل عالم هستی حاکمیت دارند و به همین جهت که می‌توانند در بدن مبارک خود تصرف کنند، می‌توانند بر کل عالم ماده نیز تصرف نمایند. موفق باشید
1145

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض تبریک اعیاد، دانشجوی کامپیوتر هستم که در ادامه تحصیل سر دوراهی قرار گرفته ام. از چند ترم قبل با بررسی بیشتر موضوعات مذهبی و معرفتی و آشنایی با هدف خلقت و با توجه به اینکه برای اهداف مادی رشته ام را انتخاب کرده بودم، به نوعی سردرگمی دچار شدم که آیا این دروسی که شایدهیچ استفاده ای برای رشدمن نداشته باشند همان کار اهمی است که حضرت علی(ع) می فرمایند با توجه به فرصت اندک زندگی باید انجام دهیم، بعد از آن به نوعی بی انگیزگی برای مطالعه آنان دچار شدم طوری که فقط دروسم را پاس میکردم.در این زمان باید برای ارشد تصمیم بگیرم به رشته فلسفه علاقه مندم ولی هم خانواده مخالف هستند و هم احساس میکنم در آینده خیلی نمی توانم در اجتماع به اندازه رشته های فنی مفید باشم، از طرفی در رشته های فنی به نوعی کمبود نیروهای ارزشی دچاریم ولی با توجه به جنسیتم اگر رشته خودم را ادامه بدهم شاید با توجه به رسالت مادری و همسرداری نتوانم خیلی وقت گذاری کنم و برای کشور مفید باشم، رشته ام هم رشته وقت گیری است و کم میتوانم به موضوعات مذهبی هم بپردازم، از طرفی پیش خود می گویم به جای اینکه چند سال دیگر را هم وقت بگذارم و این دروس سکولار با مطالعه کنم، به موضوعات مفید میپردازم. واقعا برای ادامه در رشته خودم انگیزه الهی ندارم کمکم کنید باید چگونه راهم را انتخاب کنم؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی همان‌طور که در سؤال 1142 عرض کردم وظیفه‌ی اصلی خواهران به عنوان مربیان اصلی نسل آینده، تعمق هرچه بیشتر در معارف الهی و اخلاقیات متعالی است و اگر در کنار آن پیش آمد که به کارهای دیگر بپردازند اشکالی ندارد. موفق باشید
23111
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد: سوالات و شبهاتم راجع به عدل الهی، تمامی ندارد به طوری که روز به روز محبتم نسبت به خدا کمتر می شود. اگر امکان دارد مرا به جایی ارجاع ندهید و اگر جوابی دارید خودتان مستقیما جواب بدهید؛ البته این درخواست به دلیل تنبلی ام در رجوع نیست بلکه به خاطر این است که آن ارجاعات شما جوابگوی حقیر نیست. صوت های «عدل الهی» و «قضا و قدر» و صوت های «پوچی و اضطراب برای چه؟» و «برای چه خدا ما را خلق کرد؟» را کامل گوش کرده‌ام؛ همچنین جزوه و مباخث جبر و اختیار را هم مطالعه کرده ام ولی قانع نشدم. در تمام کتابها و مقالاتی که راجع به عدل الهی نوشته شده و در تمام صوت هایی که از شما گوش کرده ام، بحث فلسفه‌ی خلقت و ضرورت خلقت مطرح شده؛ در صورتی که شبهاتی که ما جوان را حیران و آشفته کرده، چیزهای دیگری است و آن بحثِ «چگونگی خلقت» است: ۱. شما می فرمایید که خداوند، حکیم است و حکمت، همان رعایت کردن رجحان هاست و حکیمی که می تواند بیافریند و می تواند نیافریند، می آفریند چون آفرینش رجحان دارد و ارزش در وجود است و خلقت، نه در نیستی و عدم. و اینکه نیافریدن برای خدایی که فیاض است، بخل است و خداوند هم بخیل نیست‌. تا این جا درست، ولی: چرا باید بار مسئولیت و سختی ها و رنج های انسانیت را بر دوش من بگذارد؛ او می توانست مرا یک فرشته خلق کند یا یک کبوتر، در این صورت دیگر این بار کمر شکن و این سختی ها بر دوشم نبود و چیزی هم از فیاض بودن و خالق بودن خدا کم نمی شد. خواهشاً بحث کمال را مطرح نکنید که گول زدن ما جوانان بی چاره است! کمالی که باید قبلش هزاران بلا و سختی و مکافات بکشی، دیگر کمال نیست بلکه عین عذاب است! اختیاری که ما را سرگردان و حیران کند و در آخر به عذاب قبر و جهنم بکشاند از صد تا جبر هم بدتر است. ما را جبر هم که شده سر به راه کن خیری ندیده ایم از این اختیار ها اگر خیلی ارحم الراحمین است و خلاصه خیلی ادعایش می شود، پس چرا ما را مستقیم به بهشت نبرد؟ آیا چیزی از خدا بودنش کم می شد؟ چیزی از خالق بودنش کم می شد؟ چیزی از فیاض بودنش کم می شد؟ چیزی از حکیم بودنش کم می شد؟ چرا ما را در این دنیا خلق کرد تا اینهمه سختی و رنج بکشیم؟ من بهشتی را که با سختی ها و رنج ها و بدبختی ها باید به دست آورم، نمی خواهم! همان جهنم برایم بهتر است تا اینکه دلخوش کنم که خدا کریم است در این ‌دنیا سختی و ذلت بکش و آن دنیا برو بهشت و از این حرفها. من این بهشت و این انسانیت خفت بار را نمی خواهم. احساس می کنم که مثل خداوند با خلقت انسان، مثل همان انسانی است که پرنده ای را در قفس می کند و جلویش هم گاهی آب و دانی می ریزد تا از دیدن آن لذت ببرد. ۲. خدایی که می داند این بنده ای که دارد خلقش می کند، عاقبتش جهنم است پس چرا او را خلق می کند اگر ادعا می کند که خیلی رحمن و رحیم است؟ خدا این همه دردسر به بشر داده تا خودش را ثابت کند و الا چرا باید بشری را خلق کند که خودش می داند ظلم ها به یکدیگر می کنند و اینهمه کشت و کشتار و این همه بدبختی و فقر و این همه خون و خون ریزی. ۳. چرا خداوند، عذابش برای ظالمان فقط مختص پیشینیان است؟ فرعون، قوم عاد و ثمود و لوط و... این همه ظلم های بزرگی که دارد صورت می گیرد از کودک کشی در یمن گرفته تا آتش زدن مسلمانان میانمار، آیا برای خدا کافی نیست تا عذابش را بر ظالمان نازل کند؟ می دانم جوابتان چیست! لابد می خواهید مثل همیشه پای انقلاب اسلامی را وسط بکشید و بگویید که عذاب خدا برای ظالمان، همین انقلاب اسلامی است! یا شاید می خواهید بگویید که آن ظالمان و مستکبرین عالم، بیایند و سیر مطالعاتی شما را بخواند و یا تفسیر المیزان بخوانند و معرفت النفس را شروع کنند! ظاهراً در آخرالزمان همه چیز وارونه گشته حتی سنت های الهی که از آن دم می زنید! چرا خدا به جای اینکه عذابش را بر عربستان کودک کش و یا بر نجومی بگیران و دزدان دولتی نازل کند، عذابش را بر مردم کرمانشاه و کپر نشینان سیستان نازل کرده است؟! ۴. در روایت هست که: «اگر شما گناه نمی کردید خداوند قومی را می آفرید تا گناه کنند و او ببخشاید» اگر گناه کردن ما موجب ظاهر شدن اسم غفار و اسم ستار خداست پس دیگر چرا ما گناه نکنیم؟ ۵. اختیار در جایی حکمت است که راه حق از باطل روشن باشد ولی شواهد نشان می دهد که تاریک ترین راه، راه دینداری است که انسان را به حیرت وا می دارد سپس به ناکجاآباد می کشاند. راه حقی که تاریک باشد و پر از شبهه ها، چه به درد من می خورد. لابد باید سیر مطالعاتی سایت را شروع کنیم! روزگار آشفته‌ی جهان نشان می‌دهد دهد که خداوند، جهان را به حال خودش رها کرده است! این همه فقیر و گرسنه در جهان است آن وقت شما کتاب جایگاه رزق انسان در هستی می نویسی! ۶. مگر خدا با انسان دشمنی دارد که می گوید: و لو شئنا لاتینا کل نفس هداها ولکن حق القول منی لاملان جهنم من الجنة و الناس اجمعین! ۷. انسانی که قوه‌ی شهوت و غضب در او هست، چرا خداوند باید قوانین هستی را طوری بچیند که با کوچکترین غفلت، یک عمر پشیمانی به بار آید مثل تصادفات رانندگی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شما که تا این‌جاها فکر کرده‌اید خوب است که نسبت به «امکان» که هر موجودی در ذات خود دارد فکر کنید و تحقق آن امکان که به خود انسان مربوط است. خداوند کسی را فرشته یا کبوتر نکرده است، بلکه ذات هرکس امکانِ انسان‌شدن یا فرشته‌شدن یا کبوترشدن است. خداوند به آن امکان، وجود می‌دهد. پس اگر ما را آن‌طور که شما می‌گویید از همان ابتدا به بهشت ببرد، در واقع جواب امکانِ ما را نداده است و ما را به بهشت نبرده. تنها با به فعلیت‌رسیدنِ امکانِ ما، ما به نتیجه‌ای که مربوط به خود ما است می‌رسیم.

۲. خداوند طلبِ ذاتی مخلوق را به او می‌دهد و بهشتی‌شدن و جهنمی‌شدن به عهده‌ی خود اوست که چگونه آن امکان و بالقوه‌گی را جهت دهد.

۳. به این نکته فکر کنید که همه‌ی مظلومان عالم اگر بدانند با این ظلم‌ها که می‌کشند، عملاً عامل دفع ظالم می‌گردند؛ آیا خود را سربازی نمی‌یابند که در جنگ به ظالم قرار گرفته باشند؟ آیا کودکانی که توسط فرعون کشته شدند عملاً سربازانی نبودند تا فرعونیت فرعون را نمایان کنند و انگیزه‌ی مبارزه‌ی بنی‌اسرائیل با او را به میان آورند؟ علی اصغر «علیه‌السلام» به همان اندازه برای نهضت کربلا نقش آفرین نبود؟ آیا آن جناب ضرر کردند که در کودکی مظلومانه شهید شدند؟ البته این موضوع، بحثِ مفصلی را می‌طلبد که جناب ابن‌عربی در فصّ «موسوی» فصوص الحکم به میان آورده است. ولی همین اندازه هم خوب است که در مورد این نکته فکر کنید.

۴. شاید با طرح روایت مذکور، خواسته‌اند متذکر این امر باشند که ما با گناه‌کردن مأیوس نشویم و با توبه به اسمِ غفّار حضرت ربّ العالمین رجوع داشته باشیم، وگرنه همه‌ی دین برای دوری از گناه است.

5- با آن‌همه آشفتگی که در این عالم هست، آیا اگر مسیر دینداری طی شود، در این عالم مأواهای متنوعی نیست که ما در آن قرار گیریم؟ امروز صبح بر سر مزار شهید مدافع حرم جناب جواد محمدی در گلزار شهدای دینان به همین فکر می‌کردم که چه اندازه مأواهای متنوعی خداوند در مقابل ما گشوده است. شهید محمدی‌ها در حیات خود همه‌ی تلاششان این بود تا متذکر حقیقتی شوند که در عالم گشوده شده است و به همین مسرور بودند که انسان‌ها را با آن حقیقت آشنا کنند. و عجیب است که با زائرِ مزارِ خود همان کار را می‌کنند که در حیات خود انجام می‌دادند. آیا این شهداء از این‌که چنین مأوایی برای انسان‌ها هستند، مسرور نمی‌باشند؟ و مثل همان زمان که در دنیا با هدایت انسان‌ها دلشاد بودند، با این نوع مأواشدن دلشاد نیستند؟

6- حضرت حق می‌فرماید این‌طور نیست که چیزی بر من حاکم باشد ولکن حقیقی‌ترین سنت آن است که با نظر به ابعاد منفیِ انسان‌ها، جهنم را با چنین انسان‌هایی سرریز کنم زیرا خواست خدا، خواستِ حکیمانه است و در راستای همان حکمت تصمیم می‌گیرد و عمل می‌کند.

7- به نظر بنده این‌طور نیست که خداوند با کوچک‌ترین غفلت همه‌چیز را تمام نماید. در تصادفات هم به این فکر کنید که تقدیر طرف او را به این‌جا کشانده است و زندگی او به انتها رسیده است. موفق باشید 

20187

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: برای دانشجویانی که تا حدودی با آثار حضرتعالی آشنا هستند چه روندی برای استفاده از تفسیر تسنیم را پیشنهاد می فرمایید؟ در کتاب فرزندم اینچنین باید بود اشاره فرمودید که تفسیر تسنیم را گوش دهید و با انگیزه تفقه در دین قصد دارند درسهای این تفسیر را گوش دهند از کجا شروع کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید که بهتر است ابتدا با حوصله‌ی زیاد تفسیر المیزان را از ابتدا تا انتها مطالعه شود و سپس به تفسیر تسنیم بپردازید. موفق باشید

19932
متن پرسش
سلام: در سوالی که یکی از کاربران پرسیده بوده گفتید در دنیای مدرن بیماریهایی بوجود آمده که فقط طب جدید آن را می شناسد و باید به طبیبان جدید رجوع کرد. ولی به نظر بنده روح پزشکی مدرن بنای درمان انسانها را ندارد و فقط به فکر منافع است. و اسلام و طب اسلامی که برای همه زمانهاست برای همه دوره ها تا ظهور حضرت مهدی (عج)، حرف و برنامه دارد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد طب اسلامی حقیقتاً همان است که می‌فرمایید ولی فراموش نکنید به قول حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» رضاخان هم اطبایِ طب اسلامی را از بین برد و هم طب اسلامی را. موفق باشید

19849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: نظر کلی شما راجع به آقای مطصفی ملکیان چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر بنده نسبت به ایشان منفی است. ایشان به صراحت هیچ‌ جایگاه عقلایی برای وَحیِ الهی قائل نیست. یک نوع اخلاقِ کانتی را دنبال می‌کند. عملاً ایشان انسان‌هایی را می‌سازد که نوکرانِ با اخلاقِ فرهنگ غربی باشند با واژه‌های اخلاق و عرفان. توصیه‌های ایشان یک‌نوع اخلاقِ مسیحیِ بدون هرگونه تبرای است، مگر تبری از نیروهای متعهد و ضد استکبار. اگر افراد متوجه نباشند خروجیِ افکار ایشان انسان را نسبت به عبودیت الهی که حقیقت هر انسان و راهِ رجوع به خداوند است؛ غافل می‌کند. موفق باشید

19501
متن پرسش
استاد عزیز سلام: استاد من از عبادت لذت نمی برم مثلا الان حدود 10 ساله نماز اول وقت میخونم. نافله ها رو میخونم (وایل با اداب کامل ولی الان چند ساله نشسته یا در حال راه رفتن). اوایل روزی یه جز قران می خوندم و الان نیم جز میخونم. حدود دو سال زیارت عاشورا با صد لعن و سلام میخوندم. احساس می کنم این مستحبات مناجات با خدا رو در من خیلی کم کرد و من فقط بر اساس عادت همین جوری انجامشون میدم (بی توجه). هر جا سر کار میرم نمیتونم دوام بیارم اصلا نمیتونم این محیط ها و آدما رو تو محیط کار تحمل کنم. تصمیم گرفتم دیگه این مستحبات رو انجام ندم شاید این مستحبات یه غرور پنهانی در من به وجود آورده که من از این عبادات لذت نمی برم و آدما رو نمیتونم تحمل کنم. فکرم مشغول اینه که یه کاری پیدا کنم تا خرج زن و بچه ام رو در بیارم تا دیگران و خانوادم نگن پدرش کار میکنه و من مفت می خورم. نظر شما چیه در مورد اینکه دیگه این مستحبات رو نمیخوام انجام بدم.
متن پاسخ

بباسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال، افراط و تفریط در هر کاری خوب نیست. سعی کنید مثل سایر متدینین عمل نمایید و در عین حال، فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی داشته باشید. مؤمن باید اهل الفت با دیگران باشد. عرایضی در شرح «دعای مکارم» شده است خوب است به آن رجوع فرمایید. – در قسمت صوتِ سایت، و یا در قسمت جلسات هفتگی جلسه‌ی روز دوشنبه آن‌ها را می‌توانید بیابید-. در این تاریخ، ارادت به رهبری به‌عنوان عقلِ ولیّ الهی در این تاریخ، نورِ لازم را به عبادات و حرکات شما می‌دهد. متوجه باشید که آن‌چه دیندار را به نتیجه می‌رساند تنها انجام تکلیف نیست، بلکه زندگی در هوایِ حقیقت است و دغدغه‌ی زندگیِ بقیه‌ را داشتن. موفق باشید

نمایش چاپی