باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه که روایات مذکور بدان اشاره دارند همانی است که امروز تحت عنوان «غم غربت» نام میبرند و مربوط به کسی است که متوجه شده نسبتش با حقایق گستردهی عالم آنطور که شایسته است، نیست. لذا از یک طرف نظر به عالمِ گشوده و روشنیگاهِ هستی دارد و از طرف دیگر خود را محروم احساس میکند. این است آن غمی که حضرت حق دوست دارد و انسان را در این حالت تنها نمیگذارد.
درك غم غربت: انسان به صورتى شگفت انگيز در طلب بازگشت به آن عالم مقدسى است كه خود را در آنجا آرام مى بيند، ولى راه بازگشت را نمى شناسد، وقتى خود را به عنوان پنجره اى مقدس شناخت، اين بازگشت را شروع مى كند و در فرهنگ مؤمنين به عالم معنا قدم مى گذارد و ديگر مسئوليتى خاص نسبت به بودن خود احساس مى كند، كه اين مسئوليت، غير از آن چيزى است كه انسان متجدّد نسبت به بودن خود دارد. او ديگر غم غربت از عدم ارتباط با حق را مى فهمد و آرزوى زندگى كردن در قرب خدا در جان او سر برمى آورد و معنا پيدا مى كند و به نمونه هايى از انسانها دل مى بندد كه فوق زمين و زمان، زندگى را طى كردند و مى كنند، از روزمرّگى ها آزاد است و در عالم معنوى خود رمز و رازهايى را اندوخته دارد. از دنياى تاريكِ ابهامات به آسمان شفاف معنويت نظر دارد، حتى چنين انسانى طبيعت را به مانند مادر و پرستارى مى شناسد كه پروردگار انسانها براى پروريدنِ او آن را آفريده و لذا با طبيعت به صورتى شفاف برخورد مى كند و از آن پيام پروردگارش را مى شنود و جلوه روحانى او را مى بيند. ديگر براى او طبيعت و فوق طبيعت به دوگانگى مطرح نيست، چرا كه وقتى متوجه شد خودش پنجره ارتباط با حق است، راه پنجره ديدن همه چيز را تمرين كرده است، و در اين حال در همه چيز و در همه جا يك نحوه تقدس مى يابد، وقتى حيات انسانى رشد كرد و از حيات بدنى بالاتر آمد همه چيز را در حيات مى يابد. عرایضی در این رابطه در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» به صورت زیر شده است:
غم غربت؛ اولين قدم: اين مقدمات را به اين دليل عرض كردم تا إنشاءالله عزيزان به اين نتيجه برسند كه به قول ابن سينا عزم و تصميم ما آن شود كه براى خود شخصيت جامعى را برنامه ريزى كنيم، هم بتوانيم كار فكرى بكنيم، هم كارهاى علوم تجربى مان را بتوانيم خوب دنبال كنيم، هم مديريت خيال خود را دنبال نماييم، هم كار عقلى كنيم و هم از تربيت قلب خود غافل نمانيم، راه پرورش و مديريت هر كدام هم مشخص است و مى توانيد با برنامه ريزى درست به همه ابعاد خود برسيد. تا اينكه آرام آرام به احساسى منتقل شويد كه به آن «احساسِ غم غربت» مى گويند. اين اولين قدمى است كه در فضاى آن مى توانيد زندگى صحيح را شروع كنيد؛ غم غربت داشتن سيرمى آورد. چطور مى شود كه اويس قرنى از يمن بلند مى شود و به مدينه مى آيد؟ چون احساس غم غربت مى كند. همان است كه به اصطلاح عرفا مى گويند: «درد پيدا مى شود» و به واقع مشكل روزمرّگى را با همين «درد پيداكردن» مى توان از بين برد. كسى كه در اين دنيا با غم غربتِ خود آشنا شد ديگر گرفتار كارهاى ياوه نمى شود.
اين داستان را از مولوى حتماً داريد كه يك نفر سيلى محكمى به پشت گردن رفيقش زد. او عصبانى شد و يقه طرف را گرفت كه فلان فلان شده! چرا زدى؟! مى خواست تلافى كند كه رفيقش گفت: صبركن، من از تو يك سؤالى مى كنم، اول آن سؤال را جواب بده، بعداً تلافى كن. از او پرسيد: دقت كردى وقتى من پشت گردن تو زدم، «طراقّى» صدا كرد؟ گفت: بله. گفت: بگو ببينيم اين صداى طراق از گردن تو بود يا از دست من؟ بيچاره طرفى كه پشت گردنى خورده بود، گفت: من آنچنان پشت گردنم مى سوزد كه فكر اين چيزها را نمى توانم بكنم، «تو كه بى دردى همى انديش اين» تو كه بى دردى اين سئوالها برايت پيدا مى شود. من درد دارم تو بى دردى، اين دو تا خيلى فرق مى كند. مولوى اين طور مى گويد:
آن يكى زد سيلى اى مر زيد را |
حمله كرد او هم براى كيد را |
|
گفت سيلى زن، سؤالت مى كنم |
پس جوابم گوى و آنگه مى زنم |
|
بر قفاى تو زدم، آمد طراق |
يك سؤالى دارم اينجا در وفاق |
|
اين طراق ازدستِ من بوده است يا |
از قفاگاه تو اى فخر كيا |
|
گفت: از درد اين فراغت نيستم |
كه در اين فكر و تأمل بيستم |
|
تو كه بى دردى همى انديش اين |
نيست صاحب درد را اين فكر هين |
|
از اينجا مولوى نتيجه خوبى مى گيرد كه انسانِ بى درد گرفتار روزمرّگى است، چون غربت خود را در اين دنيا فراموش كرده است.
دردمندان را نباشد فكر غير |
خواه در مسجد برو خواهى به دير |
|
غفلت و بى دردى ات فكر آورد |
در خيالت نكته ى بكر آورد |
|
تازه فكر مى كنى خيلى مهم هستى كه اين نكات به ذهنت آمده، نمى فهمى كه اين حرفها، حرفهاى آدمهاى راه گم كرده است.
جز غم دين نيست صاحب درد را |
مى شناسد مرد را و گرد را |
|
چون به غربتِ خود در اين دنيا آشنا شد و فهميد فقط راه نجات، انس با خدا است، با تمام وجود دامن دين را مى گيرد و همه ى دغدغه اش اين است كه از مسير ناب ديندارى فاصله نگيرد.
براى آدمهايى بى درد بحثهاى بى خود و پوچ پيش مى آيد كه آقا به نظر تو اين دكور بهتر است يا آن دكور؟ آدمهاى بى درد مى خواهند خالى هاى زندگى شان را با فشارهاى بیجا پركنند. آدمى كه غم غربت دارد، مى داند كه غم غربت او در ارتباط با عالَم قدس پُر مى شود، اين آدم مى فهمد ركوع يعنى چه، سجده يعنى چه، سكوت يعنى چه. اين كه مى گويند خواب مؤمنِ عالِم عبادت است، نه يعنى عالِم به علم رياضيات و فيزيك، منظور عالم بالله است. عالَم قُدس تنها عالَمى است كه غم غربت انسان را جواب مى دهد.
آنچه بايد در اين رابطه مورد توجه باشد اين كه، اولًا: فرهنگ انسانهاى قدسى بيش از آنكه نمود ظاهرى داشته باشد جنبه ى باطنى اش شديد است، برعكس ظاهرگرايان كه سيرى درونى ندارند، حتى جنبه هاى سير درونى را هم به بيرون سرايت مىدهند. ثانياً: انسانى كه در اين دنيا غم غربت پيدا كرده، از دست روزمرّگى آزاد است، در نتيجه عالَم و آدم و طبيعت را پرستار خود مى بيند، همه ى عالم آيات و پنجره هايى هستند براى از بين بردن غربت او، و همه چيز وسيله ى اتصال اوست به عالم قدس. چنين انسانى با چهره ى نورانى عالم ارتباط دارد نه با چهره ى ظلمانى عالم، و به راحتى اميد دست يافتن به مطلوبش در او ايجاد مى شود، و اين را بدانيد كه اينطور نيست كه شما سى سال يا چهل سال در غربت به سر ببريد و نقطه ى ارتباط با عالم قدس براى شما به وجود نيايد، بلكه نااميدى از ارتباط با عالم قدس است كه شما را از بين مى برد. در همين رابطه از حضرت صادق «علیهالسلام» داريم: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الصَّبْرُ وَ الصَّمْتُ وَ انْتِظَارُ الْفَرَج»[1] بهترين عبادتها: بردبارى و خموشى و چشم بهراه فرج بودن است. و بر اساس همين فرهنگ در دعا از خدا تقاضا مى كنيد كه بعد از شدت و سختى، رخاء و آسانى مرحمت فرما.[2] به گفته ى حافظ:
رسيد مژده كه ايامِ غم نخواهد ماند |
چنان نماند و چنين نيز نخواهد ماند |
|
موفق باشید
[1] ( 1)- الإرشاد فى معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص، 302
[2] - ُ« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْيُسْرَ بَعْدَ الْعُسْرِ وَ الْفَرَجَ بَعْدَ الْكَرْبِ وَ الرَّخَاءَ بَعْدَ الشِّدَّة» خداوندا آسانى را پس از سختى، و گشايش را پس از گرفتارى، و آسايش را پس از شدت و رنج از تو خواهانم.( مفتاح الفلاح فى عمل اليوم و الليلة، ص: 199)
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که همیشه مرزی بین تعصب و خرافه با عقل و فطرت هست. یک انسان خرافی، وَهمیات خود را آن اندازه واقعی میداند که حاضر است در مقابل توصیههای عقل و فطرت خود بایستد و این هیچ فرقی بین گاوپرستانِ هندی با داعشیها نمیکند. زیرا هر دو گرفتار توهمات خود هستند و اگر یک لحظه به عقل و فطرت خود رجوع کنند، آیا متوجه نمیشوند که چگونه مردم بیگناهی که هیچ دلیلی از نظر عقل و فطرت برای کشتن آنها نیست، را آنها به قتل میرسانند؟ آری! خداوند فرمود: «من جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» یعنی اگر کسی تلاش کند بر مبنای فطرت و عقل خود، به سوی حضرت حق رود حتماً حضرت حق او را هدایت میکند. ولی این چه ربطی دارد به گروهی که به احمقانهترین شکل خود را به هلاکت میرسانند و انسانهای مظلومی را به کشتن میدهند؟! امروز هم من و شما باید متوجه باشیم که اگر یک لحظه به هر بهانهای از عقل و فطرت فاصله بگیریم به همان نوع اعمال دست خواهیم زد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان چیزی که انسان در بیداری با اختیار خود انجام میدهد، میتواند در خواب با آن روبهرو شود، نه آنکه چون در خواب دیده است حتماً آن را انجام میدهد. بلکه چون با شخصیت خود آن کار را در آینده انجام میدهد، با همان شخصیت، قبل از انجام آن در خواب با آن عمل روبهرو میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره خداوند میفرماید: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ . لذا اگر مردم نخواهند که اصلاح شوند، اگر علی مرتضی علیهالسلام هم بر آنها حکومت کنند، استفادهی لازم را نخواهند برد و شیطان بهانههایی جهت کارهای خلاف برای آنها میسازد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کتاب «آداب الصلواة» درست فهمیده شود، عملاً یک دور عرفان نظری مرور شده و تا حدّی میتوان به اشارات کتاب «چهل حدیث» آگاه شد. ولی اصل حرفها مبتنی بر یک دورهی عرفان نظری فهمیده میشود. 2- همینطور است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد حضرت استاد با نظر به واقعهی افک که در مسیر جنگ تبوک، جناب عایشه مدتی گم شد و منافقان تهمت خلاف به او زدند؛ نظر دارند و این غیر از حرکاتی است که او بعداً در جنگ جمل در مقابل امیرالمؤمنین«علیهالسلام» انجام داد و یا مانع دفن بدن مبارک حضرت امام حسن«علیهالسلام» در کنار جدّشان شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما به حکم وظیفه عمل کنید و خداوند هم از شما فعلاً همین را میخواهد و این راه را به سوی شما گشوده است 2- فعلاً درس 3- فعلاً درس. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حس به تنهایی سکونهای متوالی را مییابد ولی انسان حرکت را به کمک عقل درک میکند نه از آن جهت که حرکت، سکونهای متوالی است، بلکه حرکت یک موضوع وجودی است که حسّ از آن تنها، سکونهای متوالی میفهمد 2- حرکت مکانی نیز ریشه در حرکت جوهری دارد و ما در خواب و در برزخ معنای حرکت را در نفس خود داریم و لازم نمیآید که مکانی باشد و حرکتی در آن صورت بگیرد 3- سعی کنید مباحث صوتی «حرکت جوهری» را دنبال بفرمایید در آنجا روشن میشود «قوه» خلأ و نداشتن است، پس یعنی چه که عامل آن خدا باشد؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جسم مبارک آن حضرت هم مثل جسم سایر امامان مریض میشود ولی دعا برای سلامتی آن حضرت بیشتر در رابطه با دعا برای تأثیر و حضور و ظهور بیشتر آن حضرت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد قبلاً در جواب سؤال10764 شده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به همان اندازه که معرفت نفس کار کردهاید جهت فهم اشارات کتاب «مقالات» کافی به نظر میرسد 2- به نظر بنده همین راهی که به قلبتان رسیده است، إنشاءاللّه کارساز میباشد تا از ظلمات دوران آزاد شوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید افعالی، حکایت از آن دارد که هیچ فعلی بدون ارادهی الهی محقق نمیشود و در آن شرایط اقتضای زمان آن بوده که آقایان باید متوجهی این امر میشدند و هول نمیشدند، وگرنه دفعِ خطر در جای خود لازم است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً جای نگرانی نیست. در بهترین شرایط که نظام اسلامی سخت در تعادل و استحکام است و بصیرت مردم در حدّ ارزشمندی است؛ این بچهبازیها انجام میشود تا دشمن با ذوقزدگی نسبت به آرزوهایی که آن را در بر گرفته است، به یأسِ تامّ و تمام برسد، «و ما یضلّون إلا انفسهم» اینها در مقابل حرکت توحیدی انقلاب اسلامی و در زیر سایهی رهبری حکیمانهی نایب امام زمان «عجلاللّهتعالیعلیه» تنها خود را به بیراهه میکشانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانها فطرتاً با خدا روبهرو شدهاند و بر اساس همان فطرتی که توحیدی است، ربوبیت حق را تصدیق کردهاند. لذا انسان طبق آیهی فطرت اولاً: نشان داده در ذات و فطرت خود توحیدی است و ثانیاً: آن توحید را با ختیار خود اقرار کرده است، هرچند ممکن است بر اساس همان اختیار در زندگانی دنیایی از آن فاصله بگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود / رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود. به همسر محترمتان بفرمایید ره چنان رو که رهروان رفتند، مثل امثال امام رعایت خانواده را بکنند و به جای روزههای انچنانی با کنترل غذا و با نشاط همراه با خوردن غذای مناسب چون شمعی به خانه و خانواده روشنی ببخشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم نیست منظور آنان از تساوی جنسیتی چیست؟ در حالیکه بوی فمینیستی از آن به مشام میرسد. ولی آنچه در آن کتاب مطرح شده مبتنی بر آیات قرآن است که میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (97)/نحل) یعنی اگر چه زن و چه مرد در عین اینکه ایمان به خدا دارد عمل صالحی را انجام دهد، او را ما یعنی خدا به حیات طیّب حیات میبخشد و در إزای بهترین اعمالش او را پاداش میدهد و این نشان میدهد که شرط کمال، زنبودن و یا مردبودن نیست، بلکه انسانبودن است که آیت اللّه جوادی در کتاب «زن؛ آینهی جمال و جلال» بحث آن را گشودهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: یاد پروردگار به معنای توجه حضوری به حضرت حق است به طوریکه انسان، حضور مطلق حق را احساس کند نه آنکه بداند و در مقابل عظمت آن حضور، خاضع و خاشع باشد و حقیقتاً این، بهترین راه تقرب به حضرت حق است. میماند که مقدمات چشمپوشی از دنیا و لوازم دنیایی از جملهی مقدمات آن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم حضرت آقا با اینهمه کارهای حسابی که دارند کتابهای بنده را مطالعه کنند! موفق باشید