بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5282
متن پرسش
سلام.جناب استاد در رابطه با جریان خلقت آدم وادامه جریانات چند سوال مطرح است: 1.برای شیطان جسم وروح مانند انسان قائل شده اید.در زمان خلقت آدم و امر به سجده ابلیس یا همان شیطان جسمش در کجا بوده ؟آیا در زمین زندگی می کرده است وبر اثر عبادات زیاد مانند عرفا که جسمشان در زمین است و روح شان در عوالم غیب شیطان هم اینگونه بوده که روحش درعوالم غیب بوده وتمرد کرده است ؟ 2.اگر در آیات خلقت آدم منظور خلقت آدمیت بوده است پس چرا در آیاتی که مطرح می شود خطاب به دونفر یعنی آدم وحوا گفته می شود داخل بهشت شویدو بخورید ومگر حقیقت آدمیت نبوده است که وارد بهشت نزولی شده وبعد توجه به شجره که کثرت می باشد او را به زمین هبوط داده است ودر حین هبوط آن حقیقت آدمیت اولین تجلی خود را در دونفر به عنوان اولین نوع آدم یعنی آدم وحوا نکرده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مقامی که آدم به عنوان خلیفه‌ی الهی مطرح است و مقام ظهور اسماء الهی است بحث از جسم بی‌معنا است، هرچند ممکن است در مقام و موطنی دیگر دارای جسم باشد مثل همین‌که برای عرفا فرموده‌اید 2- باز در همان جایی هم که خطاب به آدم و حوا می‌کند موضوع آدمیت مطرح است چون می‌گوید: «یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ» مضافاً این‌که در این مقام جنبه‌ی مثالی همه‌ی آدم‌ها در میدان هستند چه مرد و چه زن. موفق باشید
5256

سوره انعامبازدید:

متن پرسش
سلام هنوز سوره انعام فیلتره . لطفا رسیدگی کنند
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلا نیز خدمت کاربر گرامی عرض کردیم که فایلهای این سوره روی سایت است ودانلود جلسات آن مشکلی ندارد.لطفا سیستم خود را بررسی کنید.
2468

معرفت نفسبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد ارجمند جناب طاهرزاده. استاد احساس میکنم نحوه ی ارتباط مجرد با مجرد در مراتب وجود فرق میکند آیا درست است؟ مثلا چرا در حال حاضر در عالم اسفل السافلین روح بنده بدون زبانی که از جنس گوشت است نمیتواند با روح جنابعالی صحبت کند ولی روح بنده ممکن است در عالم خواب با شما صحبت کند و حال آنکه فاقد زبان گوشتی است. احساس میکنم ارتباط ارواح در عالم برزخ و یا در قیامت از نوع القاء باشد یعنی شاید بتوان گفت روح یا مجردات آنقدر لطیف هستند که ارتباطشان از طریق القاء معانی است مثل اینکه به هم متصل باشند و چیزی که نفس بنده به آن فکر میکند از صفحه ی ضمیر انفس دیگر پنهان و مخفی نباشد و همه متوجه تمام افکاری که در نفس من هست میشوند چه فرشته ها و چه خدا وچه نفسهای دیگر انسانها که مانند بنده در برزخ یا قیامت وجود دارند.آیا این طرز فکر درست است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: از جهت کلی حرف درستی است. برای تفصیل آن، مباحث معرفت نفس را دنبال کنید. موفق باشید
2374
متن پرسش
با سلام وعرض ادب خدمت استاد شما در جواب سوال 2301 فرمودید دانشگاه وحوزه باید چه کار کنند ولی من می خواهم بدانم که وظیفه یک طلبه ودانشجو در قبال دستور ولی زمان که فرمودند در قبال این حوادث بی تفاوت نباشید چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فرق نمی‌کند عمده آن است که شرایط تاریخی خود را بشناسیم تا در موقعی که وظیفه‌ای پیش آمد کوتاهی نکنیم. مثل آنچه برای شهدا پیش آمد وقتی با حمله‌ی عراق روبرو شدند. موفق باشید
2190

تشکیک وجودبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام وارزوی قبولی طاعات وعبادات استاد بنده برای شما این پرسش را ارسال کرده بودم:وجود عالم های دیگرغیراز عالم ماده در برهان صدیقین چگونه اثبات میشود وشما لطف کرده وپاسخ رابرای بنده فرستادیداما بنده هنوز سوالم کامل حل نشده اسناد اگربخواهیم ببینیم در فلسفه چگونه اثبات میشود که وجود دارای شدت وضعف است چه کتابی را باید مطالعه کنیم؟(استاد شما در پاورقی کتاب ازبرهان تا عرفان ص 27 نوشته اید درفلسفه ثابت میشود که ماهیات تشکیکی نیستند ولی هرچیزی که از مقوله وجود است تشکیکی است.)حالا ایا ما لازم نداریم که در بحث برهان صدیقین دلیل فلسفی تشکیکی بودن وجود را بدانیم و یا مثلا شما در سیدی فرمودید خدا وجود مطلق است ملائکه هم وجود دارند منم هستم این سنگ هم هست همه هم وجود داریم تفاوتش در چیه؟در اینکه وجود شدت و ضعف دارد خب دوباره این جا منطقا بخواهیم بحث کنیم میشه سوال کرد چرا ملائکه هستند بعد جواب میدهیم چون وجود شدت وضعف دارد بعد دوباره میپرسیم چرا وجودشدت و ضعف پذیراست بعد بگیم چون ملائکه وجود دارند این نمیشه. استاد بنده ازاینکه وقت شما را میگیرم و اینکه سوالم طولانی شد عذر خواهی میکنم.حلال بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بحث را می‌توانید در کتاب «بدایةالحکمه» دنبال کنید. ولی آیا تفاوت بین تن و نفس را به چیزی غیر از شدت و ضعف داشتن وجود می‌توانیم تفسیر کنیم؟ موفق باشید
1558

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی در وبلاگ نیست انگاری اقای دهقانی که معرف حضورتان می باشد مطلبی دارد با عنوان سخنی با استاد طاهرزاده که احتمالا مطالعه فرموده اید با توجه به اینکه این مطلب که حاوی انتقاداتی از شما میباشد توسط خیلی از دوستداران شما مطالعه میگردد و ممکن باعث دلسردیهای شود خوب است جوابی در جهت روشن شدن مسائل مطرح شده بنویسید و در ان وبلاگ قرار گیرد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده با اعتقادی که به آزاداندیشی دارم بهتر می‌دانم خود رفقا با همدیگر بحث کنند. موفق باشید
1296

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام استاد عزیز،برای افزایش تمرکز واراده باید چه کنم.الان در حال حاضر قادر نیستم کتاب های شما را مطالعه کنم خواهشمندم جواب من را همین جا بدهید؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام اولاً: از کتاب‌های آسان‌تر که بزرگان دین نوشته‌اند شروع کنید مثل کتاب داستان راستان شهید مطهری«رحمه‌الله‌علیه» یا کتاب‌های جاذبه و دافعه و حماسه‌ی حسینی ایشان. ثانیاً: اگر بتوانید کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را با سی‌دی تصویری آن کار کنید إن‌شاءالله نتیجه می‌گیرید. موفق باشید
990

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام می خواهم تحقیقی پیرامون موضوع فتنه در قران و احادیث انجام دهم اول می خواستم بدانم کلمه های دیگر با این بار معنایی آیا در احادیث و روایات آمده است یا نه ؟ دوم می خواستم منابعی با توجه به موضوع خاص من در شرح احادیث و روایات و تفسیر قرآن و شرح نهج البلغه به من معرفی کنید. ممنون
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بنده در این مورد حضور ذهن ندارم. موفق باشید
24592
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: با عرض تسلیت به خاطر ازدست دادن فرزند عزیزتان آرزوی صبر برای شما و خانواده گرامی دارم. استاد درک مباحث معرفت نفس در زندگی روزمره بسیار دشوار می آید. من خودم معمولا پس از فضای کار و غوغای بیرون و انواع استرسها و در شب به تفکر و مطالعه این بحثها می پردازم که خوب است و آرامش بخش. دوباره فردا صبح با اضطراب ها صبح را آغاز می کنم. گویا بین آن مباحث و زندگی معمولی برای من فاصله هست یا نمی توانم از آنها همه جانبه بهره بگیرم. چگونه در این غوغا و هیاهوی دنیا آن مباحث همیشگی با ما می توانند باشند تا در مواجه با مسایل سخت دنیا دچار شوک نشویم. ممنون از راهنمایی شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگیِ انسان در جمع این دو نوع حضور متفاوت است. زیرا «ز آبِ خُرد ماهی خرد خیزد/ نهنگ آن بِه که در دریا ستیزد». در مواجهه با دریای طوفانی دنیای مدرن باید خود را از طریق معارف الهیه به ظهور آورید. مثل نقش انقلاب اسلامی در این تاریخ که نه فرار از دنیای مدرن است و نه اسیر دنیای مدرن شده است. موفق باشید

21900
متن پرسش
سلام استاد: در خصوص سوال ۲۱۸۹۴ شما اخلاق و حسن عقلی را یکی می دانید در حالی که شهید مطهری (ره) در جلد اول اسلام و نیازهای زمان می گوید که پایه اخلاق، حسن و قبح عقلی نیست. آیا شهید مطهری (ره) در این مورد اشتباه کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مبتنی بر کلام شیعی حسن و قبح را در نظر بگیریم یعنی عقل، حُسن و خوبیِ فعل و قبح و بدی فعل را خودش می‌تواند تشخیص دهد و شرع، بر اساس همین عقل حکمِ بدی و خوبی فعلی را مطرح می‌کند که به اصطلاح می‌گویند: نه چون شرع گفته است خوب است، بلکه چون عقل خوب می‌داند، شرع گفته است. با توجه به این امر، اخلاق که عبارت است از علم به فضائل و رذائل، دیگر از نظر شیعه مبتنی بر حسن و قبح عقلی می‌شود و حکم شرع، رجوع به حکم عقل دارد. بدین معنا که عقل می‌فهمد که شرع مطابق عقل عمل کرده است وگرنه گرفتار نگاه اشعری می‌شویم که آثار سوء خود را به همراه دارد. موفق باشید 

20189
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم: با عرض خسته نباشید خدمت حضرتعالی در مورد کار کردن کتب «ده نکته از معرفت النفس» و «از برهان تا عرفان» را برای طلاب از چه پایه ای صلاح می دانید که به دروسشان هم لطمه ای نخورد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که از همان ابتدا این کار انجام بگیرد ولی با کنترل، تا درس رسمی حوزوی طلبه به حاشیه نرود. موفق باشید

19207

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: بنا بر گفته سخنگوی شورای نگهبان علت رد صلاحیت دکتر احمدی نژآد توصیه رهبری نبوده است. بنا بر این علت رد صلاحیت ایشان چه بوده است؟ (غیر از توصیه رهبری واقعا علتی برای رد ایشان نیست) واقعا متر و ملاک این شورا چیست؟ چراباید غرضی تایید شود و بعد در دوره بعد رد!؟ و چطور جهانگیری و روحانی! و هاشمی طبا و میرسلیم تایید می شوند اما دکتر احمدی نژاد نه! «چرا در قانون برای پاسخگویی شورای نگهبان راهکاری گذاشته نشده است. حتی برای اعتراض هم فرصتی نگذاشته اند.» حقیقتا مردم ناامید شدند و حتی از رای ندادن سخن به میان می آورند. (که البته ناراحت کننده است) حتی نمی توانیم سوال کنیم! با وجود اینکه رای شورای نگهبان را قبول داریم و به آن تمکین می کنیم ولی اجازه سوال هم نمی دهند و مارا ضد ولایت جلوه می دهند. این رد صلاحیت به جهانیان این پیام را ارسال می کند که جمهوری اسلامی از استکبار ستیزی و مبارزه با صهیونیست خسته شده و علاقه به مذاکره و معامله دارد. اصلا تفاوت انتخابات ما با انتخابات آمریکا در چیست؟ آنجا هم دو حزب مردم را طوری احاطه کرده اند که جای هیچ غیری نمانده است و اینجا که به مراتب بدتر است و هزاران سوال ناگفته دیگر...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌که بنده اعضای شورای نگهبان را انسان‌های فرهیخته و دلسوز و آگاه به زمانه می‌دانم، به نظر می‌اید باید تا آن‌جا که ممکن است ملاک‌های تأیید داوطلبان ریاست جمهوری را به مردم ارائه دهند، مگر آن‌جایی که آبروی کاندیداها در میان است. البته در مورد آقای احمدی‌نژاد گفتنی زیاد است. نکاتی در جواب سؤال 19215 عرض خواهد شد. موفق باشید

19066

تشیع عطاربازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز کتاب منطق الطیر عطار را مطالعه می کردم در اوایل کتاب اشعاری با عنوان «در نعت عثمان و عمر و ابوبکر» را دیدم و تعجب کردم. چگونه این افراد را مدح کرده اند؟ با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به شرایط آن زمان و دلایل تشیع عطار، باید آن جملات را حمل بر تقیه کرد به‌خصوص که با این‌همه تقیه، باز او را به جرم شیعه‌بودن از هرات بیرون می‌کنند. اگر دقت کنید تفاوت نعت برای علی«علیه‌السلام» را با آن‌ دو متوجه می‌شوید، به‌خصوص در منطق‌الطیر. موفق باشید

18805
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: خواهشمندم جواب سؤالم رو خصوصی بفرستید. نوشته ای که براتون می فرستم حاصل 5 سال تجربه در شبکه های اجتماعیه که البته خوشبختانه یا بدبختانه اگر تجربه انس با تلویزیون رو از اوایل کودکی تا چندی پیش در نظر بگیرید تجربه ی چندین و چند سالست. خیلی از روزها فکر می کردم تا بتونم این نوشته رو بنویسم. حتی با رفقا خیلی بحث می کردیم و این نتایج تقریبا مربوط به سال سومیه که بنده به طور جدی در شبکه های اجتماعی کار می کردم. ولی نمیتونستم در موردش بنویسم چون نه با اصول نوشتم آشنا بودم و نه زبان مخصوص به این نوشتار به قلبم میومد. تا حدود چند وقت پیش بدون این که ذره ای فکر کنم شاکله ی اصلی این نوشتار به ذهنم میومد و نوشتم و بعد کمی به اون اضافه کردم که البته این موضوع با پی نوشت آخر منافاتی نداره. می خواستم نظرتون رو در موردش بدونم: هوالمحبوب استیقاظ بررسی فضای مجازی علی رغم باور عده کثیری که آن را تک جنبه ای می انگارند، به نظر حقیر دارای دو جنبه است: 1. جنبه ذاتی آن 2. جنبه ی فعلی و تحمیلی آن یعنی جنبه ای که خواه نا خواه در آن واقع شده ایم و باید از آن گذر کنیم. جنبه ثانویه فضای مجازی موضوع این نوشتار نیست. موضوع این نوشتار در مورد جنبه اولیه آن است: جنبه ذاتی فضای مجازی نیز بر خلاف باور عده ی کثیری مثل چاقو نیست. اینکه ما بینگاریم فضای مجازی مانند چاقویی است که گاه در دست پزشک قرار می گیرد و گاه در دست قاتل، به قول بزرگی یک دروغی آرامش بخش است. بهتر این است که بگوییم نظریه چاقو!!! به فرض صحت مربوط به جنبه دوم است. ذات فضای مجازی برای «سیر دادن» انسان به سوی «مجاز» است. ابداع فضای مجازی در راستای تحقق نظریه بهشت زمینی است که غرب برای آینده خود ترسیم کرده بود. غرب به دنبال بهشت است. بهشتی زمینی. و یقینا بهشتی که جاودانگی در آن نباشد بهشت نیست فلذا جاودانگی جزو اصلی آن است و اگر جاودانگی را نمی توان به دست آورد فعلا «احساس» آن کافی است. ذات فضای مجازی سیر دادن انسان از واقعیت به سوی مجاز است. هر چه این سیر بیشتر باشد، دور شدن انسان از واقعیت بیشتر است. این سیر تا جایی ادامه می یابد و انسان جاودانه خواه را با خود می کشد که دیگر او «واقعیتی» نمی شناسد. در این سیر همه چیز «مجاز» است ولی به «اسم واقعیت». «وهم» است به اسم «حقیقت». «وهم» دروغگوست و بزرگترین دروغ او «معرفی خودش» است. او خود را واقعیت و حقیقت معرفی می کند و انسان نیز در سیر خود در این فضای وهمی فریفته اوست... در این دنیا همه چیز دروغی است. حتی جذابیت، دنیای مجازی بیش از آنکه جذاب باشد خود را جذاب معرفی می کند و چه فریبی از این بالاتر؟ انسان بیمار می شود. بیماری که یا نمی داند بیمار است و یا اگر بداند نمی داند دقیقا دردش چیست و یا اگر بداند دچار «استیقاظ» می شود. استیقاظ یعنی طلب یقظه، طلب بیداری. استیقاظ نوعی بیماری شبیه استسقاست. همانطور که در استسقا بیمار طلب آب می کند ولی هیچ گاه سیراب نمی شود در استیقاظ نیز طلب بیداری می کند ولی هیچگاه بیدار نمی شود. استیقاظ طلب بیداری است، طلب واقعیت است. واقعیت گمشده، انسان مسیطر فضای مجازی هرچه سعی کند که از این فضا دور شود بیشتر در آن غرق می شود. گوید او چندان که افزون می دوی / از مراد دل جداتر می شوی و این خواسته غرب است. این همان رمان «دنیای شگفت انگیز نو» است. چقدر زیبا هاکسلی این نانوشته را بر جبین تمدن غرب دید و برای ما نوشت. نیل پستمن نیز شاید به تبعیت از او هنگامی که تلویزیون در آمریکا جایگزین دستگاه چاپ شده بود این نکته را تذکر داد. فضای مجازی اطلاعات را به کالا تبدیل می کند. بی ارزش می کند. دیگر اخبار دردناک انسان را به درد نمی آورد و اخبار لذت بخش لذت حقیقی را به انسان هدیه نمی دهد. انسان در این عالم بدون لمس واقعیت یک گل زیبا با دیدن عکس آن لذت می برد و وقتی با گل حقیقی روبرو شد دیگر لذتی حقیقی در کار نیست و اگر باشد بسیار نازل تر از لذت حقیقی است. لذت حقیقی آنجایی است که من با هیچ گل مجازی خو نگرفته باشم و فقط گل دیده باشم نه عکس آن. ولی انسانی که در این دایره ی وهم آلود سرگردان است لذت حقیقی نمی برد و متوجه نمی شود که لذت نبرده. وقتی هم با حادثه دردناکی مثل پلاسکو مواجه می شود بدون احساس درد گوشی خود را بیرون می آورد تا فیلم بگیرد برای پست اینستاگرامش. انسان در این عالم از طبیعت لذت نمی برد. آن را از خود نمی داند و طبیعت نیز با وی سخن نمی گوید. طبیعت بیگانه است پس اگر آن را نابود کند در درون خود هیچ عذاب وجدانی متحمل نمی شود. انسان در این عالم با خانواده اش بیگانه است. نمی تواند با خانواده خود انس بگیرد. محبت چنین انسانی مفتضحانه است پس به راحتی حاضر است همسر خویش را طلاق دهد و به سراغ دیگری برود. انسان در این عالم تنهای تنهای تنهاست. دل او هرزه گرد شده و با همین هرزه گردی هر دم به کاری مشغول است. فضای مجازی همه چیز را از معنا تهی می کند. لذت، ترس، شجاعت، عشق و محبت و همه و همه را، جتی همین نوشته را هم عده ای - اگر آن را تا آخر بخوانند - بعد از تصور در ذهن خود بدون اندیشه رها می کنند و به سراغ پست بعدی خواهند رفت و در این حالت اگر خیلی آدم مهربانی باشند یک لایک نثار بنده می کنند تا دلم را نشکنند. در فضای مجازی عمق معنا ندارد. همه چیز ظاهری است فلذا بحث های عمیق به طرز فاجعه باری به ابتذال و استهجان کشیده می شوند. این به افتضاح کشیده شدن بسته به میزان غلبه مجاز در آن فضا شدت و ضعف پیدا می کند پس طبیعتا در رادیو کمتر و در شبکه های اجتماعی بسیار بیشتر است. این تهی شدن از معنا اولین تهدیدش متوجه خود انسان است. تهی شدن انسان از معنا یقینا منجر به پوچ انگاری وی خواهد شد و پوچ انگاری نیز انسان را افسرده می کند. افسردگی و پوچ انگاری کمترین نتیجه ی استیقاظ هستند و نیز استیقاظ کمترین نتیجه ی افسردگی و پوچ انگاری است. اینکه بینی خسته و افسرده ای / زان بود که ترک سرور کرده ای دور می بینی سراب و میدوی / عاشق آن بینش خود می شوی آنچه تو گنجش توهم کرده ای / از توهم گنج را گم کرده ای سیر به مجاز انسان را معتاد می کند. تخدیر می کند. بدین معنا که اول انسان را دچار هیجان و لذت کاذب و نشئگی می کند و بعد که این حالت از بین رفت و خمار شد بلافاصله با همان دروغ قبلی دوباره او را نشئه می کند تا مبادا وجدان او بیدار شود و به هر چه دروغ است پشت کند. در چنین عالمی همه چیز دروغ است ولی برای انسان همه چیز واقعیت جلوه می کند. عالم انسان تحت سیطره تمدن غرب به خودی خود مجازی هست. او به اشیاء از دریچه ی نفس اماره می نگرد. درست مثل انسانی که عینکی دودی بر چشم زده و همه چیز را دودی می بیند. چنین انسانی یقینا با ظاهر اشیاء نیز بیگانه است چه برسد به باطن آنها. اثبات اینها کار مشکلی است ولی با اندکی تفکر در اعماق خویش کاملا می توان آن را حس کرد. در این عالم حرف از «ایمان» زدن یعنی حرف مفت، در عالم انسان غربی به راحتی می توان غیب را انکار کرد. باور کنید اصلا کار سختی نیست. اگر انسانی این چنین باشد و سپس حرف از ایمان به غیب به میان آورد باید تعجب کرد و باید از او پرسید کدام غیب؟ انسانی که در این عالم «زیست» و «تنفس» می کند و بعد ادعای ایمان دارد به عقیده ی من باید به ایمان او شک کرد. جایگاه ایمان حقیقی در حقیقت، قلب انسان است، در حالی که جایگاه ایمان انسان مسیطر غرب در بهترین حالت «ذهن» اوست. انسان مسیطر غرب در توهم خویش ایمان دارد و «وهم »چه ادعاها که ندارد، او «ذهن» خود را و در واقع «خود» را مبدأ عالم می انگارد و در عین حال حرف از ایمان می زند، پس با این توصیفات فضای مجازی سیر از مجاز به مجاز است بلکه از مجاز سفلی به مجاز علیا، اینها همه اش تراوشات «ذهنِ» من است و قطعا من نیز در این گرداب شیطانی گیر افتاده ام. چرا که به روش غربی به نقد غرب پرداخته ام. مسئله این است که من اگر بخواهم آنگونه که مشهورات زمانه مرا به آن دعوت می کند فکر نکنم چه باید بکنم؟ داشتن همین مسئله درون من یعنی استیقاظ، من طلب یقظه می کنم و در این گرداب دست و پا می زنم ولی گرداب کار خود را خوب بلد است. استیقاظ یعنی همین حس حضوری فلاکت دوران ما، و انقلاب اسلامی رایحه نوید دهنده ایست برای رهایی انسان از این لحظات دلتنگی اگر قدر آن را بدانیم. جنس انقلاب اسلامی استیقاظ (طلب بیداری) است ولی نه بدان معنا که قبلا ذکر کردیم. استیقاظ در انقلاب اسلامی دیگر بیماری نیست زیرا به رهبری کسی به ثمر نشست که قلب او به مبدأ لا یزال هستی متصل بود فلذا بن بستی در پیش راه خود نمی بیند و به بیماری بدل نمی شود. پس گویا راه چاره مشخص شد. در پایان باید گفت که ما باید تکلیف خود را با این انقلاب روشن کنیم. اگر کسی داعیه ی استیقاظ به معنای دوم - که معنای حقیقی آن است - دارد باید بین خود و این انقلاب و بنیانگذار آن - با وصفی که برای ایشان ذکر کردیم - نسبتی برقرار کند. چرا که او توانست استیقاظ به معنای حقیقی را به میدان آورد. پس باید از او بپرسیم که چگونه؟ و او پاسخ دهد. این پرسش و پاسخ مسئله ایست که نیاز به تفصیل دارد و در این نوشتار مجال آن نیست. پس اگر روزی - که اگر خدا بخواهد آن روز دور نیست - از توسعه نیافتگی و اکنون زدگی آزاد شدیم و مسأله خود را یافتیم و به عهد اسلامی خود آنچنان که هست و باید باشد بازگشتیم، در مقابل فضایی که ما را به مجاز سیر می دهد باید ابزاری بسازیم که با آن بتوان به سوی واقعیت و از واقعیت به واقعیت و بعد از آن به واقعیتِ همه واقعیت ها سیر کرد. البته اگر در آن زمان شأن ابزارسازی برای انسان قائل باشیم؟! والعاقبة للمتقین پی نوشت: 1. منظور از فضای مجازی در این نوشتار اعم از رادیو، تلویزیون، تلفن، ماهواره، شبکه های اجتماعی و... است. 2. در اینجا حقیقت و واقعیت مترادف بکار گرفته شده است. 3. برای آگاهی بیشتر از دیدگاه نیل پستمن نسبت به بی اعتبار شدن خبر و آگاهی با آمدن تلویزیون به کتاب وی با عنوان «زندگی در عیش، مردن در خوشی» با ترجمه دکتر سید صادق طباطبایی رجوع فرمایید. 4. سیر از واقعیت به واقعیت به معنای سیر از واقعیت نازل به واقعیت برتر است و این پیرو نظریه تشکیک وجود است. لفظ واقعیت از مباحث برهان صدیقین علامه طباطبایی به عاریت گرفته شده است. 5. بنده نیز به این تجربه رسیده ام که نوشتن انسان را به تفکر رهنمون می سازد فلذا نوشتم تا تفکر کنم. تفکر در اعماق خویش، بنده خود و جامعه ام را - و بخصوص خود را - دیدم و نوشتم. در تمام لایه های عمرم قدم زدم و نوشتم. پس شاید قلبا با دیگران همصدا باشم. و این همصدایی حکایت از درد مشترک دارد. این همصدایی دلیل بر تکراری بودن نیست. پس به بنده خرده نگیرید و از بنده توقع یک مقاله به سبک مشهور نداشته باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این بصیرت که متذکر آن هستید یک حرف اساسی است. می‌ماند که ما در این تاریخ باید با توجه به چنین حجابِ غلیظی که فضای مجازی ایجاد کرده است، در آن فضا حاضر شویم و متذکر این امر باشیم؛ و یا به‌کلّی از آن فاصله بگیریم. مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در صحبتی که در تاریخ 19/8/95 که با جبهه‌ی انقلاب فرهنگی داشتند؛ در جواب سؤالی که از ایشان شده بود، می‌فرمایند: «درباره‌ی استفاده و ورود به شبکه‌های اجتماعی و مجازیِ خارجی، ورود هوشمندانه به شبکه‌های اجتماعی و مجازی خارجی‌ها – که سؤال شده است – خوب است اما به شرطی که خودمان غرق نشویم و مثال آن غلام و آب جو نشود «شد غلامی که آب جوی آرد/  آب جوی آمد و غلام ببرد» ورودِ تهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن. موفق باشید

18618

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد بنده دانشجوی داروسازی هستم. سوالی داشتم در مورد آینده این علم در طب تمدن نوین اسلامی. آیا باید روی این علم سرمایه گذاری کرد و بر آن مسلط شد برای تمدن نوین و دوره گذار یا طب نوین نیازی به دارو درمانی ندارد و داروسازی جایگاهی برای ساخت تمدن اسلامی ندارد؟ خیلی ممنون استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که ما در تاریخی زندگی می‌کنیم که نمی‌توان از توسعه چشم‌پوشی کرد. پس باید با آگاهیِ کامل از این علم به سوی چشم‌اندازی ماورای آن حرکت کرد، نه آن‌که آن را زیر پا بگذاریم. موفق باشید

 

15845
متن پرسش
سلام استاد: یه تضادی برام پیش اومده از یک طرف عقلم بهم میگه انسان اگر خود را دوست داشته باشد به طرف زیبایی ها حرکت می کند و پرواز به سوی آسمان می کند و در واقع قدم اول برای دوست داشتن خدا دوست داشتن خود است و اگر انسانی خود را تحقیر کند آن وقت است که دست به هر اشتباه و گناهی می زند. کسی که خود را دوست دارد چون می داند زیباست هیچ وقت نسبت به مردم متکبر نمی شود چون نیازی ندارد و یا شیطانی که خود را زیبا نمی دانست از این که خدا مخلوقی بالاتر از او آفریده بود دست به طغیان زد. از سوی دیگر تو دعاها ما فقط ذکر بزرگی خدا و اهل البیت (ع) را انجام می دهیم و انگار من بنده خدا هیچ زیبایی ندارم (شاید مکر شیطان در من اثر کرده) و در محافل مذهبی ابدا و اصلا روی دوست داشتن خود تاکید نمی شود و فقط منبع نور دیده می شود. در حالی که اگر قدم اول یعنی زیبا دانستن خود انسان (همین که خدا ارزش قائل شده و من را آفریده و برایم راهنما گذاشته و ثانیه به ثانیه برایم برنامه ریزی می کند) تاکید بشه شاید انسان سرعت حرکتش به اوج زیبایی ها چند برابر هم بشود. این در حالی است که از خود گذشتن و خود را فراموش کردن تو حرفهای عرفا تاکید شده است. سوال دوم هم بپرسم استاد من بر خلاف تفکر شما که خوشبینی به مسئولین کشور دارید احساس می کنم بدجور دارن به کشور و مردم خیانت میکنن. مثلا تو حوزه شهر که یکم آشنایی دارم می دونم فروش تراکم به ضرر شهر و در واقع خیانت به آیندگان است ولی مدیران شهری که دین مداری شون گوش فلک را پر کرده رویه فعلی را ادامه میدن با این که بهتر از هرکس عاقبتش را میدونن. ربای بانک ها و روند غلط پروش بچه ها در آموزش و پرورش و... هم بگذریم. استاد پس نقش ولایت فقیه در این میان چیست؟ فقط باید صبر کرد تا مردم به میزان رشدی برسن تا بشود اصلاحی انجام داد؟ حذف ربا و تغییر تو روند آموزش و پروش و... اینقدر سخته که تو 40 سال از گذشت انقلاب نمیشه کاری کرد؟ تشکر....
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- تمام دستورات شرع مقدس و ادعیه‌ی مأثور با نظر به خلیفة اللهی انسان و اشرف مخلوقات‌بودنِ او مطرح است، به آن معنا که انسان متوجه‌ی کمالات و ظرفیت خود می‌باشد و با رعایت دستورات الهی آن کمالات را حفظ و رشد می‌دهد 2- بنده 20 سال پیش در مورد این مشکلات، عرایضی را مطرح کردم که صوت آن سخنان هنوز در خدمت عزیزان هست. عمده آن است که متوجه باشیم این مشکلات، مشکلاتِ تاریخی ما است و با تغییر فکر و فرهنگ مردم حل می‌شود و نه با دستور و بخش‌نامه. و عظمت رهبری عزیز انقلاب آن است که متوجه‌اند باید بسترهای فرهنگیِ لازم را جهت رفع این مشکلات فراهم کرد. موفق باشید

14366
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: با دوستان در مسجد جلسات کتاب خوانی «کربلا مبارزه با پوچی ها» را شروع کرده ایم. در مطالعه جلسه سوم کتاب با مبحث ترس از مرگ، سوالی در جلسه از سوی دوستان مطرح شد که جواب خوبی نتوانستیم به آن پیدا کنیم. سوال این بود که اگر فرهنگ حسین علیه السلام فرهنگ نترسیدن از مرگ است. این نترسیدن از مرگ با نترسیدن از مرگ که بیان می شود در گروه های تروریستی مانند داعش هم مشاهده می شود چه تفاوتی دارد؟ و آیا در حقیقت آنها هم از مرگ نمی ترسند؟ خواهشمندیم با بیان خود پاسخ دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک‌وقت انسانی مثل حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» در مقابل دشمن مشخصی مثل یزید و عبیداللّه که می‌خواهند او را مجبور به تسلیم کنند؛ تا پای جان می‌ایستد و از مرگ نمی‌هراسد. و یک‌وقت افراد انتحاریِ تکفیری به جهت توهّماتی که از طرف مقابل دارد و به بهشتی خیالی دلگرم است، مقابله با دشمنِ خیالی خود می‌کند. این دومی گرفتار خیالات و وَهم است و از این جهت، این نترسیدن با آن نترسیدنِ حکیمانه تفاوت دارد. موفق باشید

13882

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: 1. تعریف فیزیسین ها از تن آدم چیست؟ بدن را چه تعریف کرده اند؟ 2. تعریف آنها از نفس چیست؟ 3. تعریف روانشناسها از نفس چیست؟ ممنونم استاد التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سوالات را از من نباید بپرسید؛ احاطه‌ی بنده در این موارد نیست. موفق باشید

12841
متن پرسش
با سلام: سوالاتی داشتم اینکه آیا ولایت تکوینی منحصر به مقام امر است؟ و اینکه آیا ولایت تکوینی ائمه(علیهم سلام) کامل است؟ و اینکه آیا ولایت تکوینی آنها با یکدیگر متفاوت است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری ولایت تکوینی از مقام امر می‌باشد و یک موضوع وجودی است و نه یک موضوع تدریجی و ولایت ائمه از نظر تکوین در موطن انسانی، کامل است و از این جهت تفاوتی ندارند مگر در ظهور آن که آن نیز مربوط به شرایط می‌باشد. موفق باشید

12727
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: گروه سیر ما که الحمدلله هفت سالی تشکیل شد و یه سری کتاب های سیر را مطالعه کردیم و یک سالی تو تفسیر سوره ی انعام هتسیم و سخنرانی شما را گوش میدیم و یادداشت می کنیم و تو جلسه ی سیر توضیح میدیم ولی سخنرانی پنجاه دقیقه حدود سه ساعت می کشه که بنویسیم و بعضی از گروه احساس خستگی کردند و میگن خسته کننده شد هشتاد جلسه چطور بنویسیم و اگر هم ننویسیم فایده ای نداره نمیدونیم چکار کنیم؟ بعضی ها معتقدند در یک جلسه بعضی حرف ها تکرار مکرارت هست؟ اگر چه احساس می کنم تکرار حرف به خاطر ثبیت مطالب مفید هست. ولی نمی دونم کجای کار ما اشکال داره؟ استاد عزیز لطفا کمکمون بفرمایید. اگر هم ان شاءالله مازندران تشریف آوردین منتظر تشریف فرمایی تون هستیم تا مایه ی دلگرمی مون بشیم و از نزدیک از راهنمایی شما استفاده کنیم ما دانش آموزان غیابی و حقیر و غیر حضوری شما هستیم و دانشجویان حضوری شما خوشا به حالشون. خداوند مهربون به شما نظر خاص کنه. یا علی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم دعاگو هستم. امید دارم با نور قرآن همواره به‌سر ببرید که خدا می‌داند از هزاران فتنه‌ی دوران در امان خواهید بود. به اعضای آن گروه از طرف بنده سلام برسانید به نظر بنده نباید همه‌ی مطالب را یادداشت کنید. گفت: «نظر را نغز کن تا نغز بینی / گذر از پوست کن تا مغز بینی». سعی کنید مطالب اصلی را که گوینده بر آن تأکید دارد و پیام اصلی هر آیه می‌باشد، یادداشت کنید و در جلسه همان نکات اصلی را با همدیگر در میان بگذارید.  موفق باشید

12692

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: من فارغ التحصیل مهندسی مواد در مقطع کارشناسی هستم. تصمیم گرفتم وارد حوزه شوم اما مادرم و خانواده ام خیلی اصرار دارند که من ارشد مهندسی را ادامه دهم البته با اصرار زیاد من زبانی گفتند که هر طور خودت مایل هستی ولی می دونم قلبا راضی نیستند و ترجیح می دهند که من ارشد بخونم. حالا من می ترسم با وارد شدن به حوزه بدون رضایت آنها مرتکب گناه بشم. این که پدر و مادرم زبانا اجازه دادند که به حوزه برم کافیه یا حتما باید قلبا راضی باشند؟ با تشکر خدا قوت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که زباناً آن‌ها راضی شده‌اند که جنابعالی وارد حوزه شوید، غنیمت است زیرا در این موارد مخالفت صریح با والدین نداشتن کافی است، چون عقلاً و شرعاً حوزه‌ها نیاز به طلبه‌ی فعّال دارد. موفق باشید

8133
متن پرسش
سلام و عرض ادب. دلیل گرایش خانواده ها به ماهواره چیست؟ چگونه از رشد آن باید جلوگیری کرد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر انسان از یک طرف دغدغه پاک نگه داشتن روح خود را نداشته باشد و از طرف دیگرلذت انس با خدا را نشناسد گرفتار مزخرفاتی می شود که از طریق ماهواره ها اظهار می گردد. موفق باشید
8028
متن پرسش
سلام علیکم . استاد در صفحه 45 کتاب انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی فرموده بودید که نفس نباتی و نفس حیوانی پس از مرگ از بین میرود و تنها چیزی که می ماند نفس انسانی است . ولی استاد عده ای از افراد که از این دنیا رحلت میکنند نفس حیوانی آنها یعنی همان غضب و شهوت هم با آنهاست و نتوانستند از این نفوس حیوانی فارغ شوند . پس چگونه با توجه به گفته ی شما پس از مرگ اشان نفس حیوانی اشان از بین میرود .
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: انسان‌ها در هر شرایطی که در دنیا باشند – اعم از آن‌که نفس آن‌ها در نباتی‌بودن متوقف شده باشد یا در حیوانیت و یا انسانیت – چون این نوع شخصیت حاصل اراده‌های آن‌ها است، در قیامت باقی هستند. ولی گیاهان و حیوانات چون اراده‌های خاصی ندارند به صورت خاص در قیامت باقی نیستند، بلکه به صورت کلّی باقی‌اند. موفق باشید
7476

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد محترم مدت ده سالی است که با مباحث شما آشنایی دارم وبه نوعی وارد یک مراحلی از سلوک وحملات شدید خیالات،دیدن خوابهای گوناگون وگاهی خطرناک وترسناک وبسیاری دیگر از حالات دیگر تقریبا این اواخر خودم را در عالم برزخ حس می کنم وخودم را مثل پر کاهی در عالم حس می کنم انگار که نیستم وفقط خیال است به طوری که بیشتر حالاتم در روز در حال سکوت ودر خود می گذرد حتی زمانی که سر کار هستم زیاد با کسی حرف نمی زنم انگار متوجه خودم شده ام ودچار یک حالت حیرت در من شده است که باعث سر درگمی اینجانب شده است ودچار یک بی نظمی در ظاهر وباطن شده ام حتی دیگر از جواب های شما نیز خسته شده ام چون کاربردی نمی بینم وخودم را نسبت به حرفهای شما بیگانه احساس می کنم از نظر شما این حالات را چگونه احساس می کنید اون غم غربتی که گفتید شدیدا گرفتاریم که ما را از زندگی کردن انداخته است وفقط در پی کشف حقیقت نفس می کشیم استاد چه کنیم؟ راه کار شما چیست ؟حب اهل البیت را هم خوانده ایم ولی روح مان سیر نشده است باید چه کرد ؟دیگر نه اشتهایی !نه تفریحی !نه زندگی ای برایمات نمانده است . چه کنیم ؟ کمک کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن صبری که در آیات قرآن توصیه می‌شود برای همین است که در این حالت شکیبایی به‌خرج دهید و در ظاهر مثل همه عمل کنید تا إن‌شاءاللّه روحیه‌ی جمع بین کثرت و وحدت در زیر سایه‌ی حضرت حق نصیب شما بشود. از مباحث مربوط به انقلاب اسلامی و حضرت امام غفلت نفرمایید. موفق باشید
7067
متن پرسش
به نام خدا باسلام خدمت استاد گرامی شما درجواب سوال7036قسمت سوم،فرموده اید:"وجود علمی هرچیزی راکه جزءعلم خداست"راباعین ثابته شیئ یکی ندانسته اید درصورتی که درپاسخ به سوالات قبلی در مورد عین ثابته فرموده بودید ،اینطوربرداشت میشد که همان وجودعلمی اشیاء است که در علم خداست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عین ثابته ی هر مخلوقی قبل از خلقت در علم حضرت حق است ولی امکان هر مخلوقی از خودش است، بدین لحاظ از یک طرف خداوند است که او را وجود می دهد و خلق می کند و از طرف دیگر آن مخلوق است که نحوه ی خلقت خود را تعیین کرده است و خداوند بر اساس امکان ذاتی آن شیئ، آن شیئ را خلق می کند و این دو وجه در عین ثابته ی هر مخلوقی باید از همدیگر جدا شود. موفق
نمایش چاپی