بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14429

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام عليکم: از اينکه جواب سوالم را فرموديد سپاسگزارم. يک دوره قرآن را گذراندم همراه با تفاسير شاخص از ابتدايي ترين آنها تا عرفاني ترين تا چند روز آينده ختم مي شود. حالا قصد دارم بصورت موضوعی کليد کلمات رمزی کار کنم چه مي فرماييد؟ در ضمن کتابهای شما را تمامی مطالعه کردم عالی بودند بخصوص نماز غفيله و عاشورا مطالعه ديگری که داشتم شامل عربی منطق بدايه و نهايه منظومه اشارات اسفار و کتابهايی از اين دست عرفان هم مطالعه داشته ام دوره معرفت نفس را هم گذراندم. الان علاوه بر قرآن نهج الباغه هم مي خوانم تحصيلاتم کارشناسی ارشد بيوشمی هست تمام مطالعات اخيرم فقط فقط برای فهم انفسی قرآن بعدش نهج الباغه و ادعيه است. مي خواهم قرآن وجودم را بخوانم و در نهايت خدا خدا خدا فنا و بقا ياريم کنيد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید «مقالات» آیت اللّه شجاعی«رحمة‌اللّه‌علیه» در این مورد کمک کند. شرح «منازل‌السائرین» استاد یزدان‌پناه هم کارساز است. موفق باشید

13495
متن پرسش
سلام استاد: من وقتی وارد جامعه میشم می بینم به روحانیون مردم فحش میدن. به نظام بی احترامی میکنن. اعصابم خورد میشه. تا چند روز. این بخاطر چیه؟ بخاطر اینه که من مهذب نیستم؟ یا بخاطر چیز دیگس؟ مردم چرا اینجور شده اند؟ همه مسائل رو با هم قاطی میکنن. دلالت در فکرشون آسیب دیده. هر چیزی رو دلالتش رو قاطی می کنند. من نگرانم این انقلاب به مقصد نرسد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید ما گرفتار یک‌نوع بی‌فکری و به تعبیر جنابعالی گرفتار یک‌نوع بی‌دلیلی شده‌ایم. شما تنها با برخورد حکیمانه می‌توانید در فرصت مناسب متذکر غفلت مخاطب‌تان بشوید. ولی در هرحال مردم پس از مدتی به این نحوه ورود و خروج‌ها تجدید نظر می‌کنند. موفق باشید

11231

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بنده طلبه ای هستم که مدتی است ملبس به لباس روحانیت شدم اما واقعا برام سنگینه و فکر می کنم شاید زود اقدام به این کار کردم، حالا در دو راهی بسیار حیران کننده ادامه پوشیدن و در آوردن ماندم. لطفا راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر از جهت علمی با رجوع به متون فقهی توان جواب‌گویی مسائل را دارید، ادامه دهید و چنین مواردی را با رفقایی که موضوع را می‌شناسند و با روحیه‌ی شما نیز آشنا هستند، در میان بگذارید. موفق باشید
9094
متن پرسش
سلام علیکم: برای رفع کینه ای که گاه تمام وجود انسان را در آتش خود فرو می برد چه کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک کلمه را فراموش نکنید که همه‌ی این برخوردهایی که با شما شده مصلحت شما بوده. همان طور که مسیر رسیدن حضرت یوسف«علیه‌السلام» به عزیزی مصر، آن نوع برخورد برادارانش بود. لذا حضرت یوسف«علیه‌السلام» هیچ کینه‌ای به برادران نشان نداد. موفق باشید
7307
متن پرسش
سلام علیکم خسته نباشید چناب آقای طاهر زاده در جواب یکی از پرسش ها فرموده بودید "اگر دستگاه فکری داشته باشید نه نگران فراموشی مطالب هستید و نه اضطراب خواهید داشت." اگه امکانش هست میشه یکم دراین مورد توضیح بدید. (دستگاه فکری) با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دستگاه فکری اصلی همان است که قرآن برای ما آورده یعنی مجموعه‌ای از عقاید صحیح و اخلاق فاضله و عمل مطابق حکم شرع ولی باید از طریق آثار عالمان عالَم‌دار این سه وجه را تقویت کرد که در قسمت دوم کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی در این مورد داشته‌ام. موفق باشید
6301
متن پرسش
با سلام. من یک آدم ترسو هستم. و به همین خاطر در قبال مضایقه از برخی از دستورات دینی بشدت زجر می کشم . بفرمایید چگونه می شود از این ذلت نجات پیدا کرد؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هراندازه متوجه توحید افعالی شوید و حضور خداوند را در همه‌ی صحنه‌ها بیابید پشتیبان قادری را یافته‌اید که دیگر جایی برای ترس نمی‌ماند. به این نیّت نماز بخوانید که می‌خواهید به پشتیبانی قادری متعال رجوع کنید. موفق باشید
5947

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. در سوال قبلی در مورد ادبیات عرب سوالی پرسیده بودم که فرمودید با توجه با سی دی اساتید موجود و... دیگر فکر نکنم مشکلی باشد. واقعا اگر اینقدر این سی دی ها فراوان هستم به بنده معرفی کنید تا تهیه کنم. چون بنده چیز خاصی جز چند کتاب پیدا نکردم که ان هم با توجه به شرایط دانشجویی نیمه کار میماند. اگر مقدور است به بنده سی دی یا فایل های آموزشی را معرفی کنید. سوال دیگرم این است شما در سایت دو سیر مطالعاتی ( الف و ب) پیشنهاد کرده اید. دانشجویانی که رشته شان مهندسی است و وقت کمتری دارند کدام سیر را پیشنهاد میکنید؟ الف یا ب؟ در پناه حق.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- تا آن‌جا که اطلاع دارم طلاّبی که در قم هستند از وجود این نوع سی‌دی‌ها اطلاع دارند 2- فکر می‌کنم با همان سیر مطالعاتی «ب» تا حدّی به کلیّت مباحث دست پیدا کنید. موفق باشید
3713

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
1- فلسفه و عرفان نظری، جزء کدامیک از «شریعت» و «طریقت» و «حقیقت» است؟ 2- یک شخص بی‌سواد، در فلسفه و عرفان نظری چگونه می‌تواند به متخصصِ این رشته‌ها رجوع کند؟
متن پاسخ
فلباسمه تعالی: سلام علیکم: شریعت و طریقت و حقیقت مراتب رجوع به حضرت حق است و فلسفه و عرفان نظری یکی از راه‌های رجوع به حق می‌باشد، لذا یک بی‌سواد می‌تواند بدون فلسفه و عرفان با قلبی پاک به حق رجوع داشته باشد. موفق باشید
1562

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدا قوت خانمی ... ساله و متاهلم.کلاسهای شما را دنبال میکنم و در کنار آن مباحثاتی با خواهران داریم.احساس خوبی داشتم.اما مدتی است دیگر نمیتوانم با آن مباحث و حتی با هیچ مبحث دیگری انس بگیرم.مدام در ذهنم می آید که افوض امری الی الله یا لا حول و لا قوه الا بالله اما اثری ندارد.دارم دچار افسردگی میشوم.بچه دار نمیشوم و مدام در ذهنم اندیشه های گناه پرسه میزند.از خودم بشدت نا امید شدم.قرآن میخوان دائم الوضو هستم،چهله برای زیارت عاشورا و دعای عهد و ... میگیرم.گاها نماز شب میخوانم اما اثری نمیکند.حال مناجات خالصانه ازم گرفته شده.نشاطی که در منزل داشتم داره روز بروز کم‌رنگ‌تر میشه.لطفا به لطف خدا راهنماییم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به فرمایش آیت‌الله حسن‌زاده«حفظه‌الله» گدای سمجی باشید، ان‌قدر رجوع به حق را ادامه دهید تا إن‌شاءالله قلب‌تان به گشایش لازم برسد. آیت‌الله قاضی به نایب‌شان مرحوم شیخ عباس قوچانی فرموده بودند در آخر عمر که تنهای تنها شدی گشایش‌ات ظهور می‌کند. شاید خداوند می‌خواهد با بچه‌دارنشدنتان راه دیگری در جلوی شما باز کند، ذهنتان را مشغول نکنید بر این که چرا بچه‌دار نمی‌شوید. کسی که خدا دارد چیزی کم ندارد. موفق باشید
1272

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام جواب پام قبلی قانع کننده نبو اصلن موضوعی که شما دادید در قالب پایان نامه قابل بررسی نیست لطفن چند موضوع مربوط به رشته شیعه شناسی که جای کار دارد رامعرفی کنید لطفن خود استاد جواب دهند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده در حدّ سؤال از موضوعات کلامی می‌توانم خدمت عزیزان باشم. جواب این‌گونه سوالات در حدّ اطلاعات من نیست. موفق باشید
855

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ضمن عرض سلام و ادب چندی پیش در پاسخ به بنده فرمودید برای خود برنامه ای داشته باشم. این حقیر یک برنامه برای آمادگی برای ماه مبارک رمضان بعدی برای خود چیده ام. در ابتدا موفق بودم اما با زیادتر شدن درسم تا حدی این برنامه لطمه خورد. لطفا اصول مهم و بنیادینی که باید در این برنامه برای خود لحاظ کنم را بفرمایید. سوال دوم بنده این است که بنده بسیار به اهل البیت علاقه مندم و گاها از شدت شوق به حضرات نمی توانم کتابی در موردشان بخوانم چون با نگاه به تیتر مطالب قلبم پاره پاره می شود جناب استادٰ ولی متاسفانه نمی دانم چرا حضرات معصومین به من نظری نداشته و بنده را به امتحانات و بلیات سخت دچار نمی کنند. جناب استادٰ آیا سختی های معمولی که با عبور از آنها فراموششان می کنیم هم ٰ بلا محسوب می شوند؟ آیا عذاب وجدان ٰ بلا حساب می شود؟ آیا باز شدن عیب ها یمان بلا محسوب می شود؟‌چگونه می توان از سنت استدراج خداوند رهایی یافت؟ جناب استاد سوال سوم بنده این است که شیطان مْلک وجود مرا تسخیر کرده و اختیارم را از من و در واقع از امام گرفته است. مدتی با او دست به یقه شدم اما بدجور این سرزمین را قصب کرده لذا نیازمندم تا امام بیاید و من را ذبح کند چون هیچ چاره دیگری نیست اما امام نمی آید لابد می داند من ظرفیت ندارم. چه کنم که بیاید؟ جناب استاد باید بگویم که اصلا به کسب معرفت نمی رسم و دچار خلا تئوریک هستم برای تقوا داشتن و احساس می کنم که تقوایم کم شده و نمی دانم بر چه اساسی قبلا با تقوا تر بودم.
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: گفت: «در دور خویش یک دو قدح درکش و برو... یعنی طمع مدار وصال مدام را» بنا را بر آن بگذارید که در معرفت نسبت به خدا و معاد و نبی‌الله«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌»علیهم‌السلام» قدم‌های خوبی بردارید و در اخلاق اصولی را در جان خود شکل دهید مثل اصولی که امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه به امام حسن«علیه‌السلام» توصیه می‌کنند. در مورد قسمت دوم سؤال؛ بگذار هرطور خدا می‌خواهد بنده‌پروری کند «که خواجه خود روش بنده‌پروری داند». در مورد قسمت سوم سؤال نیز حرف بنده آن است که از در خانه‌ی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» جای دیگر نرو خودشان به وقتش راه می‌گشایند، فرموده‌اند: «مَنْ جَدَّ وَجَد» آن‌کس که تلاش کند می‌یابد هرچند صدسال طول بکشد زیرا مجاهدان کعبه «مَنْ جاهَدوا فینا» به بشارت «لَنَهْدِیَنَّهُم سُبُلنا» مسرورند. موفق باشید
26125
متن پرسش
استاد عزیز سلام و عرض ادب: چند روز پیش از ترور شهید بزرگوار و قهرمان ملیمان، این مجاهد خود ساخته و بزرگ، می خواستم از شما سوال کنم که باید با خفقانی که ضد انقلاب حتی در داخل کشور برای انقلابی ها و ولایی ها ایجاد کرده اند چه کرد؟ آیا باید برای جذب جوانان و تبلیغ دین عقیده و جوشش آتشین عشقمان را نسبت به انقلاب و رهبری مخفی کنیم یا آن را صریح ابراز کنیم یا باید ابتدا مقدمات را فراهم کنیم و بعد ابراز کنیم؟ ولی امروز تحلیل دیگر و سوال دیگری دارم. عقیده دارم فصل جدیدی در رجوع به ولایت فقیه و اندیشه انقلاب اسلامی آغاز شده است. آن هایی که با برچسب زنی و دو قطبی سازی، فضای خفقان و انزوا را برای نیروهای انقلابی و ولایی ایجاد کرده بودند و اوباش مجازی و رسانه هایشان با هوچی گری و تمسخر، اجازه ابراز عقیده را از ایشان گرفته بودند، پس از این حادثه بزرگ، خود در انزوا قرار گرفتند و دهانشان برای مدت ها از این سیلاب پایان ناپذیر مردم در حمایت از تفکر انقلابی و روحیه ولایت مداری باز خواهد ماند. به عقیده من این جمله دختر سردار که «پدر ما را برای پشتیبانی از ولایت فقیه تربیت کرد» جز در این فضا اینچنین مورد توجه و استقبال قرار نمی گرفت. اکنون و پیش از آنکه در مقاله ای مفصل تحلیل و نظر خود را منعکس کنم قصد دارم نظر شما استاد و اندیشمند بزرگ دوران انقلاب را که عمری در تبیین اندیشه و جایگاه و راه انقلاب اسلامی صرف فرموده اید در این مورد جویا شوم تا با چشمی باز و کلامی پخته شده به نور معرفت درستی یا نادرستی تحلیل خود را از جنابعالی جویا شوم؟ آیا این احساسات مردمی زودگذر است یا حقیقتا فصل جدیدی در رجوع به ولایت فقیه و تبعیت و پیروی هرچه بیشتر از ایشان و درک درست مقام و جایگاه ولایت، گشوده شده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده با طرحِ مقدمات می‌توانیم مردم را متوجه‌ی انقلاب و جایگاه رهبر انقلاب بنماییم، به عنوان حقیقتی که به دنبال آن هستند و از آن غفلت دارند بدون آن‌که عنادی داشته باشند. ۲. حقیقتاً باطن اکثر بالاتفاقِ مردم ایران منوّر به نور انقلاب و ارادت به رهبریِ انقلاب است. باید آن‌ها را با زبانی نرم متوجه‌ی امر باطنی‌شان نمود.

تا زمانی که جهشی به سوی هستی خود انجام نداده‌ایم نمی‌توانیم تقدیر هستی خود را احساس کنیم و سخن هستی خود را بشنویم. آن‌طور که با یاد حاج قاسم در درون ما آن حالت به صدا درآمد، چیزی جز سخن هستی ما نبود، هرچند در همان حالت هم باز هستی ذات خود را از ما دریغ می‌دارند تا راه ادامه یابد.

موفق باشید 

23289

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ارادت: امیدوارم خدای منان به شما طول عمر بدهد. بنده جوانیم 34 ساله که دچار وسواس فکری شدم. راهکار شما برای دفع این مشکل چیست؟ ممنون میشم که همین جا جواب بدید. موفق باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مخاطب کتاب «ادب عقل و قلب و خیال» که بر روی سایت هست افرادی بودند که همین سؤال جنابعالی را مطرح کردند. فکر می‌کنم اگر مطالب آن کتاب درست بررسی شود و در کنارش یک ورزش منظم قرار گیرد، به تعادل لازم خواهید رسید، إن‌شاءاللّه. موفق باشید

21501

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: استاد ، برای کسی که می خواهد وارد مبحث طب اسلامی شود و به نام اهل بیت (ع) با درمان مردم سرو کار خواهد داشت ، بفرمایید برای شروع و قبل از وارد شدن به طب چه کتاب یا کتاب هایی را مطالعه کنند که انسان را بهتر بشناسند؟ با سپاس از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد تخصصی ندارم. ولی می‌دانم جناب ابن‌سینا، مقدمه‌ی طبّ را معرفت نفس می‌داند. موفق باشید

20830
متن پرسش
سلام: سالهای گذشته در جوانی شدیدا درگیر بازیهای کامپیوتری بودم همینطور بازی می کردم و همینطور از خدا می خواستم من را رهایی بخشد و در نهایت با لطف خدا و آشنایی با شما ترک کردم و همه دم و دستگاه رو فروختم. اخیرا در حالی که دوران جوانی دارد به انتها می رسد با این موبایلهای لعنتی و دنیای بی نهایت برنامه و بازی و خبر حس می کنم دارم درگیر می شوم به طوری که هنگام مسجد آمدن به جای اینکه از درون و عالم غیب برایم گشودگی ایجاد شود با روشن‌کردن صفحه موبایل این گشودگی ایجاد می شود!! اگر روزی خدایی ناکرده موبایلم را فراموش کنم همراهم جایی ببرم احساس می کنم حبس شده ام. چطور می شود رها شد؟ جز اینکه خدا باید این چیزها را در نظر بنده پوچ و پست جلوه دهد؟ ما چکار می توانیم انجام دهیم جز دعا و عمل به دستورات دین؟ ببخشید زیاد شد. متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به خودتان برنامه بدهید. بنا به فرمايش آیت اللّه جوادی: «همه‏ جا نرو، همه چيز نخور، همه چيز نگو و همه چيز نبين، تا حق با نور عزت و بقايش بر زندگى شما تجلى كند و همان طور كه حق باقى است شما هم به بقاء حق باقى شويد». در این رابطه بنا نیست ما هرچه می‌توانیم در موبایل‌ها دنبال کنیم، آن‌ها را دنبال نماییم. موفق باشید

20718
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: بنده چندین سال است از مباحث شما بهره می برم امسال اربعین که به کربلا مشرف شده بودم واقعا احساس می کردم در تمام راه می توان حضور حضرت سید الشهدا علیه السلام را دید حتی در روز آخر که شاید نمی شد در بین الحرمین یا حرمین باشم در بین راه در سر راه زوار حضرت نشستم و احساس می کردم می توان بهره ای را که در حرمین برد همین جا با دیدن همین زوار خسته و عاشق برد، استاد عزیز این حس و حالی که در اربعین انسان می یابد مافوق مطرح کردن است همانگونه که شما می فرمایید، ما با حضور در حضور تاریخی انقلاب به احساسی رسیده ایم که گویا همین امروز با قرار گرفتن ذیل ولایت فقیه تحت ولایت حضرت امام زمان قرار گرفته ایم، حتی این روزها که می بینیم احمدی نژاد اینگونه آب به آسیاب دشمن می ریزد چنان دلمان به درد می آید که یاد طلحه و زبیر می افتیم انگار تاریخ تکرار می شود، استاد این احساسی که ما به لطف خدا و به وسیله شما در این تاریخ پیدا کردیم احساس خوبی است و فکر می کنم با این حضور اگر ادامه دار باشد عاقبت بخیر هستیم، اما با اینهمه احساس خوب گناهان قدیم و خیالات تاریک و آنچه که می دانید دست بردارمان نیست، شما بارها گفتید که می روند اما چه کنیم که هربار بعد رفتن دوباره می آیند و توان هربار ما نسبت به قبل کمتر می شود، در برزخی گیر افتادیم. کدام این قوا عاقبت ما را رقم خواهد زد؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باز این حالت‌ها می‌آید و می‌رود و باز می‌آید و می‌رود تا آن‌جایی که به لطف خدا از ظلمات این دوران و از مکر لیل و نهار که اوج آن، وَهمی است که در این دوران به اوج خود رسیده است رها شوید. بحمداللّه فراموش نکنید که:

«عاشق شده ای، ای دل سودات مبارک باد... از جا و مکان رستی، آنجات مبارک باد

از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور.... تا مُلک و مَلَک گویند، تنهات مبارک باد

ای پیشرو مردی، امروز تو برخوردی.... ای زاهد فردایی فردات مبارک باد

کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد.... حلوا شده ای کلی حلوات مبارک باد

در خانقه سینه غوغاست فقیران را.... ای سینه بی‌کینه غوغات مبارک باد

این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد.... دریاش همی‌ گوید دریات مبارک باد

ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد.... ای طالب بالایی بالات مبارک باد

ای جان پسندیده جوییده و کوشیده.... پرهات بروییده پرهات مبارک باد

خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی.... کالای عجب بردی کالات مبارک باد

موفق باشید

18408
متن پرسش
سلام استاد: مرز تفکیک بین حب دنیا و لذت درست از اون چیه؟ مثلا من یه لباس میخرم، یه تفریح میرم، یه خونه میخرم و همه اینا، یه شادی به من میده، مثلا دریا یا کوه یه فرح میده، حالا از کجا بدونم این لذت برای من ضرر داره و حب دنیا میاره یا نه؟ و اینکه ملاک لذت از زندگی باید چی باشه تا بدونیم کجا داریم دنیایی میشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، عبودیت است. چیزی که مانع عبودیت ما نشود که شریعت معین کرده است، مباح است. موفق باشید

18006
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد همچنان که خود حضرتعالی در یکی از صوت های جلسات فرمودید که هنگام نماز «مکروه» است که چشم را ببندیم، بلکه بایستی چشم را باز نگه داریم تا حضرت حق و تجلیلت الهی را ببینیم لذا بنده سعی کردم این حکم را رعایت نمایم اما گاها جهت امتحان چه در نماز و غیر نماز که چشمم را می بندم، بهتر حضور خدا را حس می کنم. اولا بفرمایید این حس وهمی است یا قلبی و حضوری؟ ثانیا خوب است که ما هنگام نماز چشم بسته نماز بخوانیم؟ در حالی که مکروه می باشد!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به مراتب انسان‌ها دارد. آری! در مراتبِ بالای سلوک، انسان بهتر است که چشم خود را نبندد تا با نگاه قلبی و ماورای آن‌چه در مقابل چشمش هست، با حضرت ربّ مرتبط شود ولی فرموده‌اند در ابتدایِ راه و در میانه‌ی آن، جهت تمرکز بیشتر، اشکال ندارد که چشم خود را ببندد. و این ربطی به غلبه‌ی وَهم ندارد. موفق باشید

16850
متن پرسش
یاس: سلام استاد بزرگوار، بنده طلبه یکی از حوزه های اصفهان هستم، و ان شاءالله با یاری خدا، سال تحصیلی پیش رو، سال آخر تحصیلی بنده در سطح دو حوزه خواهران هست، قصد دارم در یکی از مساجد محله یا امامزاده نزدیک منزل، فعالیت کنم، خودم فکر کردم در حد فهم عامه مردم، جلسه تفسیر قرآن بگذارم، که هم بانوان با قرآن مانوس بشن ان شاءالله، و هم خودم تا جایی که بشه، وظیفم رو در قبال قرآن و اسلام، در حد توانم انجام بدم و اینکه در خلالش، کمی مسائل احکامی و باز هم در حد مطالعه ای که دارم، اخلاقی، در مورد همون موضوع اون روز، در خدمت خلق خدا باشم، مزاحم شما شدم تا در زمینه تفسیر، کتبی که در این زمینه میتونن کمک بنده باشن رو معرفی کنید، و یا در مورد مسائل اخلاقی حتی، به بنده معرفی کنید، و به نظرتون بیشتر از کدام سوره ها، شروع کنم؟ و اگر نظرتون اینه که بلکل این زمینه رو رها کنم و در زمینه های دیگه فعالیت کنم، مسرور میشم بنده رو راهنمایی بفرمایید. و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای عبوردادنِ جامعه از ظلمات سکولاریسم، در هر حال باید به وجهِ حضوری قرآن و نه صرفاً مفهومی و عقلانیِ آن رجوع نمود و این کار در این تاریخ، از طریق مرحوم علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» با تفسیر قیّم المیزان انجام شده. خوب است که جنابعالی تفسیر المیزان را مدّ نظر داشته باشید، ولی برای مردم آن را به زبان ساده – و نه سطحی – مطرح کنید. جزوه‌ی «روش کار با المیزان» بر روی سایت هست. وقتی با نگاه مرحوم علامه با قرآن آشنا شدید، دیگر فرق نمی‌کند که با چه سوره‌ای شروع کنید. در حین مطالعه‌ی تفسیر، مسئله‌ برایتان روشن می‌شود. پیشنهاد بنده آن است قبل از مطالعه‌ی المیزان، جهت آشناشدن با ادبیاتِ آن، صوت‌های تفسیریِ سوره‌های عنکبوت و روم و شوری و زمر را استماع فرمایید – فایل صوتی آن‌ها بر روی سایت هست - در زمینه‌ی اخلاق نیز، دعای «مکارم‌الاخلاق» پیشنهاد می‌شود. فایل‌های صوتی آن بر روی سایت هست. موفق باشید

15748

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: خدا خیر کثیر به حضرت عالی عنایت بفرماید 1. گاهی اوقات در نماز به انسان حالتی دست می دهد که گویا اصلا حضور قلب ندارد و احساس می کند که مثل اوایلی که نماز را شروع به خواندن کرده بود شده است و حضوری در نماز ندارد و حال اینکه همه مقدمات نماز را فراهم آورده و هرچند که سعی در حضور در محضر حق بودن را دارد ولی توجه به الفاظ نمازش می رود وبه معنای منتقل می شود. آیا می توان گفت در چنین حالتی انسان می خواهد نشئه تازه تری از حضور قلب را دریافت کند و برای آن آماده شود؟ چه موقع می توان درک کرد که به نشئه جدید از این حضور انسان رسیده است؟ ۲. گاهی در نماز انسان دیگر به معنای کلمات نیز نظر ندارد و گویا اصلا متوجه معنای نیست آیا این نیز مرتبه بالاتر از حضور قلب است؟ (با توجه به داستان شهید مطهری و هاشم حداد) خواهشا توضیح دهید و کمی از اسرار حضور قلب را بیان بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در شرح حدیث «چهل و هفتم» کتاب «چهل حدیث» حضرت امام، اخیراً در اعتکاف داشته‌ام که دوستان در اسرع وقت آن را بر روی سایت قرار می‌دهند. علاوه بر آن عنایت داشته باشید بحثی در اخلاق و سیر و سلوک داریم تحت عنوان «قبض و بسط». در قبضِ قلب، شوق عبادات انسان کم می شود و از جهتی قلب به عبادات پشت می کند که به آن ادبار قلب می گویند. برعکسِ آن را اقبال قلب می نامند که با تجلی اسم جمال حق ظهور می کند در حالی که در ادبار، اسم جلال تجلی می نماید. موفق باشید

14799
متن پرسش
با سلام: من در مباحث اعتقادی با عقل و احساس به توحید و معاد و نبوت رسیدم، ولی پس از مدتی به وجود عقل و احساس و درستی تشخیصشان در مورد هر مسیله من جمله همین مباحث اعتقادی شک کردم لطفا در این زمینه راهنمایی کنید. و بفرمایید اگر بخواهم اصول دین را از پایه درست کنم چه راهی را پیشنهاد می کنید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شک نکرده‌اید. این لازمه‌ی سیر عقلی به سیر قلبی است. شما حکم عقل را در این موارد در جان خود کافی نمی‌دانید. زیرا در نسبت با عقاید، باید قلب به یقین برسد و لذا انسان در این مسیر وقتی هنوز به حیات قبلی نرسیده است خود را نسبت به باورهای عقلی قانع نمی‌یابد ولی با صبر و تقوا، باورهای عقلی به قلبی تبدیل می‌شود. موفق باشید

14293
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم ضمن عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد محترم و تبریک میلاد نبی مکرم اسلام (ص) و رئیس مذهب حضرت امام جعفر صادق (ع). در راستای تدوین مباحث تفصیلی طلبه عصر انقلاب اسلامی و بازشناسی هویت تاریخی طلبه این عصر که به نحو روشن و امید بخشی، عصر اضمحلال کفر و طلوع خورشید عصر توحید است به طور خلاصه بحثی را که برمبنای کتاب گران بهای (ده نکته) تهیه شده خدمت شما ارائه می گردد. یادآور می گردم که قصد گرفتن وقت استاد محترم را نداشتم لکن اساتید عزیز من در المیزان متاسفانه وقت کافی برای بررسی و بحث بر سر متون تهیه شده اختصاص نمی دهند و به ناچار زحمت به استاد محترم می دهیم. از این بابت عذر مرا بپذیرید. بسم الله الرحمن الرحیم وقتی دانستیم که در مسیر سیر الی الله هرچه انسان به سبب اتصال به حق و از طریق عبودیتی مبتنی بر شناخت و معرفت جان خویش را در مسیر انوار الهی قرار دهد و به قدر ظرفیتی که در نفس خود ایجاد نموده، جان خویش را از این انوار عالیه مملو سازد به درجه وجودی بالاتری دست می یابد و از خود نازله به خود برتر خود می رسد و توانستیم نتیجه بگیریم در چنین صورتی اولا: سالک بخاطر فانی شدن در آن مرتبه ی عالیه وجود، به وجود نازله و مراتب پایینی وجود مسلط و آگاه می گردد و آن مراتب را در احاطه دارد، ثانیا: هرکس که در مسیر سیر الی الله بالا می ورد به ناچار به جایی می رسد که با وجود آن ولیّ الهی متحد می گردد و ثالثا: هرچه سالک در این مسیر بالاتر می رود از کثرات عالم به وحدت وجود می گراید می گوییم: 1. همه ی ما گمشده ای داریم که آن گمشده منِ برتر ما و جان ما و جان جان ما و جان جان جان ما است و تنها از راه درونی و حضوری است که می توانیم به آن خود برتر خود دست یابیم؛ چراکه در بیرون هرچه هست ماده است، شأن وجودی نفس اجل از آن است که بتواند با ماده ی بی جان و مرده و متکثر متحد گردد. پس راه دست یابی به قرب الهی یک راه درونی است. 2. چنانچه در نکته 9 روشن شد همه وجودها پرتویی از وجود حق است و نفس نیز از این قاعده مستثنی نیست با این تفاوت که او بالقوه مقرب حق و برتر از ملائکه است و از سوی دیگر پای در زمین و تن خاکی خود دارد و مختار است تا به سوی بالا برود یا در عالم اسفل سقوط نماید ولی برای بقا که خواسته ی فطری اوست راهی جز فنا ندارد و آن این است که چنان از کثرت به سوی وحدت سیر کند تا از خود نیز که اکنون حجاب خویش شده گذر کند. پس او برای آن در زمین است تا با به کارگیری تن صاحب مقام قرب حق گردد و هرچه جز در این راه باشد بیهوده و بی ثمر خواهد بود. 3. همواره در مسیر سلوک محور وحدتی باید باشد تا سالک از طریق ارتباط با ظهورات وجودی او با او اتحاد یابد چراکه در جای خود (نکته 3) روشن شد ما همواره از طریق ظهورات وجود با ذات وجود ارتباط می یابیم و چیزی بیشتر از ظهورات وجودی آن ذات را درک نمی کنیم و محال است که بی‌واسطه با ذات حق مرتبط شویم. از این رو است که در هر تاریخی ولیّ الهی در آن دوره از تاریخ حضور می یابد و خود که مظهر حق و ظهور اراده های الهی در آن تاریخ است محور وحدت و مسیر سلوک سالک می گردد تا از طریق قرار گرفتن ذیل شخصیت ایشان که همان خود برتر ما است به قرب الهی دست یابیم. 4. باید متوجه بود که عالم حس و ماده عالم تکامل و حرکت از نقص به سوی کمال است پس اراده های الهی همواره متناسب با میزان ظرفیت تکامل یافته ی عالم ماده از طریق ولی الهی در آن جریان می یابد بنابراین جلوه های جدید حق در هر تاریخی متناسب همان تاریخ است و از آن رو که سالک باید خود مظهر اراده ی الهی باشد و همان را بخواهد که خدا خواسته است باید خود را ذیل شخصیت ولی امر الهی در تاریخ خود قرار دهد تا شاهد سرگردانی و پریشان احوالی خویش برای ارتباط با خدایی که رفته است نباشد. 5. چون پای وحدت در میان است به ناچار محور وحدت همواره در هر تاریخی یک نفر است و از آن رو است که همه مسلمین بودن دو امام در یک زمان را جایز نمی دانند لکن شیعه در زمان غیبت براساس ادله رای بر نایب عام دارد و از بحث ما روشن می‌گردد که آنچنان که ادله فقهی ثابت می‌نماید وی تنها یک رهبر سیاسی نیست بلکه همان ظهور حق و مقام وجودی برتری است که سالک برای پیمودن راه به بودنش نیازمند و محتاج است وگرنه به غایت خود که اتحاد وجودی با امام زمان خویش است دست نخواهد یافت. 6. اگر متوجه نباشیم که سلوک مگر ذیل شخصیت ولی الهی ممکن نیست و ولی الهی همان خود برتر و عالم بالاتر و آن گم شده ی حقیقی جان همه انسان ها است دچار سرگردانی و بی هویتی می شویم؛ چراکه هویت موجودی که عین ربط است همواره در ارتباطش با آن مرتبه ی وجودی بالاتر از خود معنا می یابد و هر آن گاه که این ارتباط ضعیف و مخدوش شود و با غفلت از وجود گرفتار ماهیت بینی شویم سرگردانی و پریشانی به سراغمان خواهد آمد و در چنین وضعی است که می گوییم بی هویت شده ایم. 7. گفتیم که ولی الهی محور وحدت و ظهور اراده الهی در هر تاریخ است. اکنون بر همین مبنا می خواهیم متذکر شویم که هویت صنفی و اجتماعی هر صنف و گروهی از اصناف در وسعت اجتماع در نسبت با هویت وجودی ایشان معنا می یابد و چون ولی الهی اجتماع را به سمت یک سلوک جمعی در تاریخ حاضر هدایت و رهبری می کند و فعل و کلام وی ظهور حق است و در بیان دیگر وی همان ظهور اراده الهی در تاریخ حاضر است در نسبت با او و از طریق اوست که می توان هویت صنفی و شغلی خود را روشن نمود و جایگاه و رسالت اجتماعی خود را تعیین کرد و طلبه عصر انقلاب نیز از این قاعده مستثنی نیست. اینگونه است که دیگر وجود امام غایب یک مساله بی ارتباط با زندگی ما نخواهد بود و بحث مهدویت و انتظار منتظر از یک حالت انفعالی و بلکه انتزاعی به یک مساله جدی و روز مره زندگی ما بدل می گردد. 8. اکنون که می دانیم امامت و رهبری اجتماعی نیازمند حضور ولی در میان اجتماع است پس در شرایط غیبت به ناچار نایب امام این مسئولیت را از جانب ایشان عهده دار می گردد و چون وی باید خود طریق دستیابی جان های خسته به امام منتظر گردد بحث نیابت امام از یک بحث فقهی صرف فراتر می رود و سلوک سالک در نسبت با شخصیت وی تحقق می یابد و این همان مسیر و طریقی است که برای کشف هویت صنفی خود از طریق فهم اراده‌های تشریعی حق در نسبت با ظهور حق در تاریخ خود بدان نیازمندیم. والسلام علیکم
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً بنده با دیدن مقاله‌ی جنابعالی بسیار مسرور و دلگرم شدم زیرا نخواسته‌اید مطالب را به صِرفِ احساس دینی بپذیرید؛ بلکه سعی کرده‌اید مطالب فکری‌تان مبتنی بر فهم تاریخیِ موضوعات شکل بگیرد. البته عنایت داشته باشید آن‌جا که در قسمت ثانیاً می‌فرمایید که سالک به جایی می‌رسد که با ولیّ الهی متحد می‌گردد؛ اتحاد به معنای اتحاد بین واصل و تابع منظور باید باشد، نه آن‌که کسی در عرض ولیّ الهی قرار گیرد. موفق باشید  

13796

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام: خواهشمند است جهت انجام پياده روي با شور و شعور در اربعين، درباره آداب ظاهري و افق فكري و روحي در حين پياده روي و حتي قبل از شروع سفر نكاتي را متذكر ما شويد. با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی در این رابطه در سایت «رجانیوز» مطرح شده است. بنده نیز عرایضی از قبل در سایت «لُبّ‌المیزان» داشته‌ام و إن‌شاءاللّه نکاتی نیز در آینده متذکر خواهم شد. موفق باشید

12767
متن پرسش
سلام: با توجه به جمله ي: خلق یعنی آن چه استحقاق وجود داشت را حق بهشون داد حال استحقاق از کجا آمد؟ خدا طلب ما را جواب می دهد یا خودش طلب در ما قرار می دهد و معنای آیه ای که خداوند می فرماید اگر نافرمانی کنید شما را می برم گروهی دیگر می آورم که... مگر می شود جواب طلب کسی را خدا ندهد؟ با تشکر
متن پاسخ

12767- باسمه تعالی: سلام علیکم: «امکان» برای هر موجودی، ذاتیِ آن موجود است به همین جهت در فلسفه گفته می‌شود ممکن‌الوجودبودنِ موجودات ذاتیِ آن‌ها است و خطاب حضرت حق که به موجودی میفرماید بشو و می‌شود؛ خطاب به جنبه‌ی امکانی موجود است که در علم خدا هست و لذا «طلب» ذاتیِ ما است، نه آن‌که حضرت حق آن را ایجاد کند، بلکه او طلب را جواب می‌دهد و این‌که می‌فرماید اگر نافرمانی کنید شما را می‌برم، نظر به جنبه‌ی اختیار انسان دارد که اگر مطابق نظام اَحسن عمل نکند، نظام احسن ظرفیت کارهایی که ندارد را برنمی‌تابد. موفق باشید

12017
متن پرسش
سلام علیکم: طبق آیه 119 سوره نساء که خداوند می فرماید: «وَ لأُضِلَّنَّهُمْ وَ لأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَ مَن یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِّن دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًا» یعنی؛ من انسان‌ها را نسبت به اهداف حقیقی‌شان غافل می‌کنم و آرزوهای دروغ و وَهمی را در خیال آن‌ها رشد می‌دهم، و امرشان می‌کنم که گوش‌های چهارپایان را سوراخ کنند و تحریکشان می‌کنم تا خلقت خدا را تغییر دهند. و با توجه به فرمایشات شما در فصل دوم کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم 2 که فرموده اید: «وَ لآمُرَنَّهُمْ»؛ یعنی من به آن‌ها فرمان می‌دهم و زندگی آن‌ها را طوری در اختیار می‌گیرم‌ که برنامه‌های من را عمل کنند. آیا می توان در برخی بیماری های روانی و توهمی مثل توهم دیداری و شنیداری رد پای شیطان را دید و گفت به دلیل تسلط و نفوذ شیطان بر قوه خیال و وهم اینگونه انسانها دچار چنین القائات و توهماتی می شوند تا از مسیر الهی منحرف و باز بمانند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. به همین جهت ما در روایات بعضاً بیماری‌ها را به شیطان نسبت می‌دهیم. موفق باشید

نمایش چاپی