بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15726
متن پرسش
سلام و احترام: حکیم گرانقدر، با توجه به اینکه اسلام تنها دینی است که باعث آرامش انسان می شود، چرا برخی هیچ توجهی به دستورات اسلام ندارند، یا کم توجه هستند. آیا برخی علاقه ای به آرامش ندارند؟ آیا برخی به اضطراب علاقه دارند؟ چرا به برخی می گوییم اگر آرامش در دنیا را می خواهید باید به دستورات اسلام عمل کنید، قبول نمی کنند؟ مگر قبول اسلام در فطرت هر انسان نیست؟ چرا شیطان در هر عصر طرفدارانش بیشتر از خداوند تبارک و تعالی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر ما اسلام را آن‌طور که هست به مردم ارائه کرده‌ایم؟! کجاست اسلامی که امثال حضرت امام و علامه‌ی طباطبایی معرفی می‌کنند تا مردم با دل و جان به آن رجوع نمایند؟ ما هنوز گرفتار اسلامِ سطحی می‌باشیم. موفق باشید

15016
متن پرسش
سلام علیکم: ما می دانیم که اگر کسی توبه کند خداوند مهربان نه تنها تمام خطاهای او را می بخشد بلکه آنها را تبدیل به حسنات نیز می کند و نباید از رحمت خداوند مایوس شد ولی در این بین مسئله دیگری هست فرض کنید کسی تا 40 سالگی عمرش را هدر داده به قول استاد مطهری اگر در این دوره (قبل از سی سالگی)که تعبیر می کنند به دوره شکوفایی روح، انسان از نظر علمی و معنوی محروم بماند یک زیانی است که نمی شود گفت در سنین بزرگی و در پیری جبران شدنی باشد (کتاب تعلیم و تربیت) افرادی مانند امام خمینی (ره) در سن 32 سالگی عمیق ترین کتاب عرفانی را نوشته اند. آیت الله بهجت (ره) تا این سن به مقامات عالی رسیدند درست است که ما قرار نیست آنها بشویم، ما باید خودمان باشیم و در عالم انسانی خود وسعت پیدا کنیم ولی آیا می شود بعد از چهل سالگی همه کاستی ها را جبران کرد و مسیری را که امثال امام (ره) و آیت الله بهجت (ره) رفتند را تا قبل از مرگ طی کنیم؟ در حالی که اولا معلوم نیست که فرصتش را داشته باشم، ثانیا روح انعطاف و قابلیت خودش را تا حد زیادی از دست داده و مصداق آن حکایت خارکن مولوی شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی طرف در تجربه‌ی 40 سال فرورفتن در غفلت و گناه را داشت و حال به خود آمد؛ معلوم است که زمینه‌هایی داشته که حضرت حق دست او را گرفته و به همین جهت می‌تواند رهِ صدساله را یک‌شبه طی کند! و لذا خداوند به همان معنایی که می‌فرماید: «انّ اللّه یحب المتقین» می‌فرماید: «انّ اللّه یحب التّوابین». موفق باشید

14139

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: خسته نباشید استاد. استاد صمدی در شرح دروس معرفت نفس چیزی در این مضمون فرمودند: اول در سلوک اذکاری می دهند که شخص به سوی ذات رود. و بعد اذکاری می دهند تا شخص را به سوی صفات و اسماء ببرد. 1. این مطلب را توضیح می دهید استاد؟ چرا چنین ترتیبی دارد؟ چرا اول ذات بعد صفات؟ 2. در شناخت هم این طور است؟ 3. استاد اگر می شود موجز توضیح دهید تا وقت شریفتان را بیش تر نگیرد خدایی نکرده باعث تضییع وقت حضرت استاد نشوم. تفصیلی اش را خودم کار می کنم. (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل). التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید در فضای معرفتی همان استادی که مطالب را از ایشان می‌گیرید، جواب سؤالات خود را به مرور به‌دست آورید. این نوع سخنان مربوط به فضای علمی همان استاد است. نخواهید که کس دیگری شرح دهد. موفق باشید

14052
متن پرسش
سلام. 1-استاد بدایه و نهایه را میتوان گفت خلاصه ی اسفار است؟ 2-استاد پس از ج 8 و 9 اسفار که شما ترجمه فرمودید، میتوانم به شرح استاد صمدی از دروس معرفت النفس علامه رجوع کنم؟ یا چیز مفیدتری در زمینه معرفت النفس هست؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بحث کتاب «معاد» را با شرح صوتی آن و سپس کتاب «خویشتن پنهان» را کار کنید برای ابتدای کار ان‌شاءاللّه موفق خواهید شد. موفق باشید

13838

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آیا آیه 71 سوره «ص»: «انی خالق بشر من طین» با آیه 11 سوره شوری «لیس کمثله شیئ» تناقض دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همانی که شبیه هیچ مخلوقی نیست، خالق بشر از خاک می‌باشد. موفق باشید

13184
متن پرسش
سلام استاد: حضرتعالی در پاسخ سوال فرمودید: حضرت حق را فقط می‌توان در مظاهرش مورد توجه و محبت قلبی قرار داد. در فایل صوتی خود فرموده اید: «دین می خواهد ما را به اوج برساند تا با خدا ملافات کنیم. این ملاقات با رجوع به اسماء الهی ممکن است و اسماء الهی تجلیاتش اهل البیت (علیهم السلام) هستند.» پاسخ اول شما این تصور را ایجاد می کند که ما فقط به تجلیات اسم که اهل البیت هستند می توانیم محبت بورزیم و در آنجا متوقف می شویم. ولی فایل صوتی این را بیان می کند که وقتی قلب ما تجلیات (اهل البیت) را شناخت به خود اسماء منقل می شود. این برداشت درست است که ما از طریق محبت به اهل البیت متوجه تجلیات اسماء الهی می شویم و از طریق تجلیات به خود اسماء الهی منقل می شویم؟ امثالی می زنم اگر صحیح است راهنمایی فرمایید: هنگام خواندن دعای جوشن کبیر داریم خدا را به خود اسماء می خوانیم (نه تجلیات که اهل البیت هستند) چون از طریق حب اهل البیت تجلی را شناختیم الان به خود اسماء مرتبط شده ایم. به عبارت بهتر وقتی با توجه فلبی می گوییم یا علی قلب ما متوجه تجلی اسما می شود. ولی وقتی در دعای جوشن می خوانیم يا عَظيمُ، يا قَديمُ يا عَليمُ، اینجا با خود اسما مرتبط شده ایم (نه تجلیات که اهل البیت هستند) (لطفا مثال دعای جوشن کبیر را هم جداگانه پاسخ فرمایید) 2. جایگاه حب البیت را تبین می نمایید ممنون می شود جایگاه محبت به دیگران (همسر، فرزند، مومنین و حتی سایر مخلوقات خدا نظیر پرندگان) را در دیدگاه توحیدی بیان نمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت آن وقتی هم که در دعای شریف جوشن کبیر ندا می‌کنیم یا عظیم! اگر بخواهیم قلب ما در کنار معنای آن دعا در صحنه باشد، باید نظر به مظهریت آن اسم در مظاهر داشته باشیم تا موضوع ملموس باشد و با نظر به تصدیقی که قلب از اسماء در مظاهر دارد با حق روبه‌رو می‌شویم، به‌خصوص وقتی مظاهری را مدّ نظر داریم که بسیار مصفّا هستند و ما را به حق مرتبط می‌کنند. عنایت داشته باشید در همين رابطه حضرت باقر (ع) مى‏فرمايند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ يَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه»[1] هركس مايل است‏ بين او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببيند و خداوند نيز او را مشاهده كند بايد آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزار باشد و پيرو امامى از اين خانواده گردد. اگر چنين بود خدا را مى‏ بيند و خدا نيز او را مى‏ بيند.

 


[1] ( 1)- بحارالأنوار، ج 23، ص 81.

13014

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد: در یکی از صحبت های حاج آقا بهجت در تلویزیون مطلبی را فرمودند: که مؤمن و کافر در برزخ می گویند کاش زودتر آمده بودیم. سؤال اینه که کافر که به خدا میگه برم گردون عمل صالح انجام دهم چطور می گوید کاش زودتر آمده بودم این دو نوع برخورد کافر با هم تناقض دارد. لطفاً توضیح فرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور حضرت آیت اللّه آن باشد که کافران خوشحا‌لند که زودتر به برزخ آمده‌اند که گناه بیشتر نکنند. موفق باشید

11883

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: سوالی از مدیریت سایت داشتم: چرا در قسمت دانلود کتاب «فرزندم این چنین باید بود» هم برای جلد یک و هم برای جلد دو ؛ جلد دو بارگذاری شده است؟ با تشکر
متن پاسخ

به نام خدا

باسلام

به جواب سوالات 11803 و 11831 مراجعه فرمایید.

با تشکر. مدیریت سایت

9980

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: از استاد تقاضا دارم در پاسخ سوالات دو قسمتی که با 1 و 2 نوشته نشده دقت فرمایند که کامل جواب داده بشه چون بعضا قسمت دوم سوال بی جواب می ماند. نظیر سوال 9950 و ...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر عنایت بفرمایید هر دو سؤال جواب داده شده است منتها «آری‌آری‌های» قسمت اول جواب قسمت دوم است که می‌پرسد؛ آیا امیدواری هست که چون رزمندگان در شب عملیات عبادت کنیم؟ موفق باشید
7591

معنی حدیثبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم معنی حدیث "علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل" یعنی چه؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: وقتی رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند علماء امت من از پیامبران بنی‌اسرائیل افضل‌اند، می‌خواهند بفرمایند اگر واقعاً کسی به همه‌ی جوانب اسلام عالم شد منوّر به معارفی می‌گردد که قلب او از قلب مبارک انبیاء بنی‌اسرائیل به حقایق نزدیک‌تر است. موفق باشید
7357
متن پرسش
باسلام استاد گرامی علی الظاهر مقدار و وضعیت و نوع غذاهای الان نسبت به گذشته (مثلاصدر اسلام) خیلی تفاوت دارد. آیا نوع غذاها حالا نمیگویم افراط آنها مثل مرغ بریان ها و کوبیده ها و ... نه ، همین عادات غذاییِ امروزه به برنج ها و خورشت ها و ... مناسب سلوک است؟چون ما از غذاهای ساده مثل ماست و خیار و ... فاصله گرفته ایم .قبلا که باشما صحبت کردم فرمودید امام صادق ع فرموده اند(به این مضمون که) ما همه چیز میخوریم ولی به مقدارش.آیا همه چیز نظر حضرت با همه چیز ما خیلی فرق ندارد؟ آیا این طب امروز زیادی ماها رو نترسونده که باعث شده از سادگی در غذا فاصله بگیریم؟یا نه باتوجه به تغییر زمانه ما نیاز به همین نوع غذاهای متداول داریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً امروزه مرغ بریان و کباب کوبیده تداعی یک نوع زندگی اشرافی را نمی‌کند و شاید چندان مزاحم سلوک نشود، ولی در هرحال سادگی در غذاخوردن روح را برای پرواز به عالم ملکوت کمک می‌کند و هیچ ضرری هم به سلامت ما نمی‌زند. موفق باشید
7168
متن پرسش
با سلام در جواب یکی از سوالات فرموده اید:در روایتی آمده وقتی حضرت رسول به آسمان اول رسیدند ابتدا ملائکه فرار کردند چرا ملائکه فرار کردند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید به جهت ابهت نور رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» باشد. موفق باشید
6618
متن پرسش
با سلام. از محضر شما و مقام معظم رهبری بابت این پرسش عذر می خواهم. در جلسه ای که حضرتعالی در قم برگزار کردید این مسئله به طور حضوری برای بنده مرتفع گردید و متوجه جایگاه تاریخی مقام معظم رهبری شدم اما همیشه که ما در جلسه نیستیم که مطالب را حضوری بگیریم. سؤالم اینه که آیا واقعا اشتباه مقام معظم رهبری در عدم تذکر برای افزایش جمعیت همان طور که خود ایشان گفتند ، اشتباه تاریخی بوده است ؟ و نقش ایشان در این اشتباه چقدر بوده ؟ چون همان موقع که رهبری اعتراف به اشتباه کردند بعضی از دوستداران ولایت ، جملاتی از ایشان گفتند که ایشون از همان دهه ی 70 مخالفت خود با این سیاست را اعلام کردند اما نتیجه ای نداد و به در تنگنا بودن رهبری اشاره می کردند ، از طرفی عده ای دیگر از دوستداران ولایت ، می گفتند اگر ایشان در تنگنا بودند چرا از همان سالی که آقای احمدی نژاد بحث ازدیاد جمعیت را مطرح کردند ، آقا مطرح نکردند ؟ حقیر نمی دانم کدام حرف صحت دارد و میزان اشتباه ایشان چقدر بوده و چرا ایشان اشتباه خود را تاریخی توصیف کردند ؟؟ 2) اگر بله ، آیا امکان دارد که ایشان مجددا باعرض معضرت چنین اشتباهی را مرتکب شوند ؟؟ 3) آیا ناظر به جایگاه تاریخی مقام معظم رهبری ، می توانیم بگوییم این اشتباهات هم در جایگاه تاریخی ایشان ، جا دارد و از غیبت امام زمان عج است ولی در هر حال روی جایگاه تاریخی ایشان اثری ندارد و اگر نگاه ما به ایشون تاریخی باشد ماورای اشتباهات رهبری ، هم از قدیس کردن ایشان پرهیز کرده هم همه ی توجه ما به اشارات و راهنمایی های ایشان جلب می شود ؟؟؟ با تشکر فراوان از شما.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: زعمای دین اعم از زعمای بزرگی مثل شیخ عبدالکریم حائری یا آیت‌اللّه بروجردی و یا زعمایی مثل حضرت امام و مقام معظم رهبری، متوجه تقدیر الهی در زمان خود می‌شوند و به عنوان بنده‌ای که طالب است تا آنچه را خدا می‌خواهد عمل کند وارد وظیفه و رسالت تاریخی خود می‌شوند و چون متوجه تقدیر الهی در زمان خودشان شده‌اند کلیت کار را درست جلو می‌برند و در راستای تشخیص اراده‌ی کلی حضرت حق در مقایسه با هدفی که باید دنبال کنند متوجه ضعف‌های خود می‌شوند و این نیز از برکت بصیرت چنین عالمانی است. به همین جهت به آنان اطمینان می‌کنیم و حضرت رضا«علیه‌السلام» نیز در این رابطه می‌فرمایند: « «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ»اگر خداوند بنده‏اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سینه‏ى او را گشاده مى‏گرداند. تا در مدیریت خود کوچک‏ترین لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد.«فَلَمْ یَعْیَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِیهِ غَیْرَ صَوَابٍ»در نتیجه آنچنان توانا مى‏شود که در جواب‏گویى به هیچ نیازى در نمى‏ماند و غیر از صواب از او نخواهى یافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى‏گیرد.«فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَیَّدٌ» پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأیید الهى است..» جایگاه تاریخی حضرت امام و رهبری در رابطه با نگاه کلی است که به تاریخ خود دارند. مگر امام نفرمودند در انتصاب دولت موقت به ریاست آقای بازرگان اشتباه کردم. آیا آن اشتباه حضور تاریخی انقلاب اسلامی را مختل کرد؟ در همین راستا ما متوجه شعوری در رهبری می‌شویم که متوجه می‌شوند کنترل جمعیت نسبت به آن حضور تاریخی که ما باید در آن قرار گیریم، کار خطا و اشتباهی است و لذا این نوع اشتباهات نه‌تنها اعتماد ما را به زعیم دینی زمانه‌مان کم نمی‌کند بلکه امیدوار می‌شویم که خداوند با بصیرتی که به زعمای دین می‌دهد ما را تنها نمی‌گذارد که گرفتار خطاهایی شویم که از مقصد باز بمانیم. موفق باشید
6517
متن پرسش
سلام 1. که من این را بس شنیدم کهنه شد چیزدیگرگو به جز آن ای عضد چیزدیگر تازه ونو گفته گیر باز فردا زو شوی سیر ونفیر دفع علت کن،چو علت خو شود هرحدیث کهنه پیشت نو شود 2.امام: در میخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم اگر می شود یه شرحی در مورد این دو شعر بدهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشعار عرفانی مبانی عمیق معرفتی دارد که در کلاس‌های ادبیات و عرفان باید بحث شود و هرکدام از اشعاری که مرقوم فرموده‌اید نیاز به چند ساعت بحث دارد که مسلّم در سؤال و جواب نمی‌گنجد. مگر این‌که در بررسی اشعار در یک نکته‌ای سؤال داشته باشید که اگر بتوانم نظرم را عرض می‌کنم. در حالی‌که در ادبیات مذکورمولوی می‌خواهد افق مخاطب خود را از روزمرّگی‌ها بالا ببرد و حضرت امام می‌خواهند از علم حصولی به علم حضوری سیر کنند که در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» آن شعر مورد بررسی قرار گرفته. موفق باشید
6461
متن پرسش
باسلام پیروی سوال 6382 علاوه بر کتب معرفی شده آیا در صورت اطلاع، کتابِ قطور "یررسی و تحلیل نهضت امام خمینی ره " از سیدحمید روحانی مفید می باشد؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب مذکور جهت آگاهی از جریان‌های 41 تا 43 بسیار مفید است. موفق باشید
5711
متن پرسش
بسمه تعالی استاد عزیز تر از جان حدود پنج سال در اصفهان از جلسات شما بهره بردم و به شما عشق میورزم یکبار از شما خواهشی کردم که رد کردید و فقط تشکر کردید ولی قصد من تشکر نبود من خواستم با شما نسبتی پیدا کنم و خواهش کردم همانطور که ایمه ع خدمتکاد وغلام داشتند شما هم بنده را بعنوان نوکر خود قبول کنید البته از راه دور یعنی بگویید فلانی نوکر ما در شهر گلپایگان است همین و والسلام با همین کار خیلی دلخوش میشوم و حاجتی از یک برادر دینی برآورده کرده اید شما را بخدا اینبار دیگر قبول کنید و رد نکنید من که برای شما مشکلی ایجاد نمیکنم فقط دوست دارم پیش خودم بگویم من واقعا نوکر و خدمتکار فلانی ام بخدا فقط همین.چه شود تورا که من هم برسم به آرزویی؟ ضمنا شما علاوه بر دانش عالی که از دین دارید قلم و فن نویسندگی بسیار خوبی هم دارید به طوری که نوشته های طولانی شما متن کاملا روان و دلچسبی دارد خواستم بدانم آیا تاکنون قطعه شعری ولو کوتاه یا اشعاری سروده اید درصورت بلی اگر ممکن است استفاده کنیم
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بنده سروری رفقا بر خودم را طلب می‌کنم و آرزومندم خداوند بنده را به عنوان خدمتگذار این نسل بپذیرد ولی عنایت دارید که نوع کار و وظیفه‌ای که برای خود تعریف کرده‌ام اجازه نمی‌دهد هرکاری را در آن‌ جای دهم. در ضمن به ندرت شعر می‌گویم ولی یادداشت نمی‌کنم. موفق باشید
3991
متن پرسش
باسلام.چراخدای متعال بدون واسطه بابندگان ارتباط برقرارنکردند؟یعنی چراهمه ی عقول راقدسی نکردندتابتوان مستقیما ارتباط داشت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل‌ها باید خودشان رشد کنند تا آماده‌ی اُنس با خدا شوند، اگر خداوند عقل‌ها را بدون تلاش انسان ها قدسی کند که دیگر کمالی برای انسان‌ها نیست. موفق باشید
2096

معرفت نفسبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد گرامی1- اینکه گفته میشود مباحث معرفت نفس چنین جایگاهی دارد که انسان متوجه میشود هرچه میبیند در نفس اوست یعنی چه؟ 2-اینکه انسان هرچه خیال میکند و میبیند خودش است و از خودش خارج نیست یعنی چه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1ـ یعنی می‌تواند در خودش تجربه کند. 2ـ تجربه کنید ببینید این‌طور هست یا نه. موفق باشید.
22227
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: ببخشید وقتتون رو می گیرم. استاد من چند وقتیه نمیدونم چرا خیلی برام شبهه به وجود میاد! بعد از این همه سال زندگی تو اوج جوونی که دوست دارم مثل شهدا سیر کنم و به خدا برسم تازگی دائم برام شبهه به وجود میاد. درباره همه چیز مثلا درباره جایگاه زنان در عالم و اینکه خداوند مردان رو از زنان بیشتر دوست داره چون تو این دنیا همه چیز به نفع مردان هست مثلا قدرت داشتن و اینکه خانم ها تو همه چیز باید از همسرشون اجازه بگیرن و اینکه در هر موقعی که مردان تقاضا داشته باشن خانم ها باید گوش کنند حتی اگر روی شتر باشند. آخه واقعا چرا؟ یا مثلا تو خطبه ۸۰ نهج البلاغه حضرت علی گفته اند که خانم ها از نظر ایمان و بهره خرد کم دارند مثلا از نظر ایمان کم دارند چون عادت ماهانه می شوند و نمی توانند نماز و روزه بخوانند و واقعا هم همینطور است. مثلا خانم ها وقتی عادت ماهانه می شوند در ماه رمضان نمیتونند کامل کسب فیض کنند و محروم میشن. استاد این شبهات واقعا داره اذیتم میکنه. درباره همه چیز برام شبهه به وجود میاد. میشه لطفا یک راهکار به من بدید تا من خودمو اصلاح کنم و دیگه برام شبهه به وجود نیاد؟ می خواهم بچه دار شوم اما با این شبهات می ترسم بچه دار شوم. می ترسم بچه بی ایمانی تربیت کنم. خیلی خیلی دعا می کنم که درست بشم اما نمیدونم چرا اثر نمیکنه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عمده آن است که متوجه‌ی جایگاه زن در عالَم از دیدگاه معارف الهی باشیم تا در دلِ چنین جایگاهی به دستورات دین نسبت به زن، فهم کنیم و ببینیم هدف ربّ العالمین بیشتر آن بوده که طرف خانم‌ها به عنوان عنصر تربیتیِ انسان‌ها بگیرد؟ یا طرف مردها را؟ 2- در مورد خطبه‌ی 80 نهج‌البلاغه در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» سؤال و جوابی مطرح شده که عیناً خدمتتان ارسال می‌شود:

سؤال: گاه شبهاتى راجع به جايگاه زن در اسلام مطرح مى ‏شود و به آياتى از قبيل 5 و 6 سوره مؤمنون، 24 سوره نساء و 14 سوره آل عمران و آياتى كه مضمونى به ظاهر مردسالار دارد استناد شده و مى‏ گويند در خطبه‏ 80 نهج ‏البلاغه زنان افرادى كم عقل خوانده شده ‏اند يا به علت‏ عادت ماهيانه كه امرى غير ارادى است براى آنها نقص در ايمان قائل شده‏ اند. لطفاً راجع به خطبه حضرت و آيات نامبرده توضيح بفرماييد.

جواب: در مورد خطبه 80 نهج ‏البلاغه كه سيد رضى صراحت دارد كه پس از جنگ جمل ايراد شده و با توجه به اين‏كه روش سيد رضى تقطيع‏ كردن خطبه‏ هاى حضرت بوده و قسمت‏هايى را مى ‏آورده كه جنبه‏ ى بلاغت آن زياد بوده معلوم مى‏ شود عايشه مورد خطاب است. به گفته‏ ى آيت‏ اللّه‏ جوادى اين خطبه هيچ پايگاهى ندارد، چون برهان‏ هايى مى‏ آورد كه خود را نقض مى‏ كند، لذا به اهلش وا مى‏ گذاريم. براى آن‏كه فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانيم بايد آيات زيادى را مدّ نظر قرار دهيم، در ضمن در رابطه با موضوع كنيزان كه در جنگ اسير مى‏ شدند و به عنوان غنائم جنگى خريد و فروش مى ‏شدند، لازم است مفصلًا بحث شود، همين قدر بدانيد كه اسلام با ورود آن‏ها در خانواده‏ ى يك مرد مسلمان نه ‏تنها پناهى براى او ايجاد مى‏ كرد و جلوى فحشاء گرفته مى‏ شد، زمينه‏ ى مادر شدن او پيش مى‏ آمد و جهت شخصيت او تغيير مى ‏كرد كه البته شرح آن احتياج به بحث طولانى دارد. اما در مورد شخصيت زن در اسلام، عنايت داشته باشيد ابتدا بايد آيات صريح را كه موضوع را روشن مى‏ كند مورد توجه قرار داد و سپس بقيه‏ ى آيات را بر مبناى آن‏ها تحليل نمود. موفق باشید   

21024
متن پرسش
استاد گرامی سلام: اخیرا در قسمت پرسش و پاسخ پرسش های زیادی در خصوص رهبری می شود و این بخاطر افزایش فشار و مشکلات فرهنگی و اقتصادی است که برای مردم پیش آمده است. درست است که رهبری قصد دخالت مستقیم در امور قوا را ندارند و سیاست های کلی را گوشزد می کنند ولی مردم به این مقدار قانع نیستند و از ایشان به عنوان نایب ولی عصر (عج) و رهبر نظام اسلامی که این نظام می بایست در همه زمینه ها الگوی جهانیان باشد انتظار بیشتری دارند. وقتی به کسانی که به روحانی رای داده اند و مشکلات اقتصادی آنها بیشتر شده می گویم شما دیگر نباید منتقد دولتی که به آن رای دادید باشید می گویند همه کسانی که در راس هستند مثل هم هستند. به هر کس دیگر هم رای می دادیم همین وضعیت بود. بدترین چیز برای یک نظام بی اعتمادی مردم به مسئولین است و حفظ یک انقلاب هزاران بار سخت تر از وقوع انقلاب است. شایسته است رهبری خود را از شمول این بی اعتمادی عمومی و اجتماعی خارج نمایند و عملا وارد صحنه شوند. بنظر می رسد دشمنان از طریق عوامل داخلی قصد دارند با فشار اقتصادی بر مردم چهره اسلام و رهبری را مخدوش نمایند. یکی از مواردی که مورد انتقاد بنده است عملکرد صدا و سیما در الگوسازی است. در برنامه های زیادی از به اصطلاح هنرمندان تئاتر و تلویزیون به عنوان مهمان برنامه دعوت و از آن ها تجلیل می شود. متاسفانه در تصاویری که از این هنرمندان در فضای مجازی مشاهده می شود بنظر می رسد بویی از مسلمانی نبرده اند چه از نظر حجاب، سگ بازی و ... و نوعی نفاق در رفتار آنها مشاهده می شود. همه می دانیم که سگ نجس است. اخیرا کلیپی از یکی از این هنرمندان که برادر شهید نیز می باشد و در فیلم های دفاع مقدس هم بازی می کند پخش شده که در حال گفتگو با یک سگ خانگی است و سگ در حال لیس زدن صورت وی. متاسفانه این مشاهیر هنری یا به قول خودشان سلبریتی مواظب اعمال و رفتارشان نیستند و به راحتی خون شهدا را پایمال می کنند و بدتر از آنها کسانی که اینگونه افراد را برجسته می نمایند. در روایات آمده که در زمان ظهور مردم تصور می نمایند که حضرت (عج) دین جدیدی آورده اند. بنده با این روند فرهنگی که مشاهده می نمایم در خصوص این روایت به یقین رسیده ام و مشاهده می نمایم که قبح بسیاری از محرمات و مکروهات از بین رفته و یا در حال از بین رفتن است. استاد گرامی چه باید کرد؟ نظر جنابعالی؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌دانید چنین موضوعی نیاز به بحث مفصل دارد. در صدر اسلام هم عده‌ای منکر نبوت نبیّ و وَحیِ الهی نبودند ولی مدیریت پیامبر را نمی‌پذیرفتند و قرآن متذکر چنین امری است. آن‌جا که می‌فرماید: « رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً» (61)/نساء) پیامبر ملاحظه می‌کنی که جریان نفاق تلاش دارد نگاه‌ها را از تو برگرداند. یعنی حال که نمی‌توانند اصل وحی را یا اصل انقلاب را منکر شوند، رهبری را نشانه می‌گیرند. آن‌چه مهم است تذکر به این امر می‌باشد که باید آرام‌آرام با تغییر ساختارهای غربی مشکل را حل کرد و رهبری نظام در صدد عبور از ساختارهای غربی است که نمونه‌اش طرح اقتصاد مقاومتی می‌باشد. و البته هنوز متأسفانه مردم و دولتمردان آماده‌ی چنین رویکردی نیستند. موفق باشید

19662

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: روایتی در المیزان هست مبنی بر اینکه تمامی هفتاد و یک فرقه یهود و هفتاد و دو فرقه نصارا و هفتاد و سه فرقه مسلمانان در هلاکتند مگر یکی. و هلاکت هم که یعنی بی نتیجه شدن همه اعمال و در نتیجه بی نتیجه شدن زندگی و این روایت با آن حدیث که می فرماید «لا تاکل النار محل الایمان» همخوانی ندارد چرا که در این حدیث خیلی از افراد این فرقه ها در نهایت بهشتی می شوند. لطفا توضیح بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً روایت اول، نظر به مکاتب مطرح در دنیا دارد که تنها یک فرقه از آن مکاتب، فرقه‌ی ناجیه هستند و در دنیا به نتایج لازم می‌رسند. ولی روایت بعدی، نظر به قیامت و نهایت سرنوشت کسانی دارد که به نحوی از نور توحید حتی توحید حدّاقلی برخوردار باشند. موفق باشید

17639

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: ممنون که وقت میزارین و جواب میدید. جسارتا کتاب اسرار آل محمد یا کتاب سلیم بن قیس هلالی رو چطور می بینید؟ نظرتون در مورد این کتاب چیه؟ تا چه حد اعتبار داره؟ چون چیزایی نوشته و مدرک هایی آورده که من بچه شیعه واقعا جا میخورم و خیلی احساس عقب افتادگی ار معارف آل الله می کنم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کلیت کتاب بنا به شواهدی که در سایر کتب داریم، مورد تأیید است. ولی باید متوجه زبان تخصصی بعضی از کلمات شد مضافاً که موضوع تقیه را نیز نباید از نظر دور داشت. موفق باشید

17061
متن پرسش

با سلام خدمت استاد بزرگوار چند تا سوال از محضرتان داشتم: 1. موضع شاه در مقابل مسئله نقد غرب چه بود؟ اینکه گفته می شود شاه با این مسئله مشکلی نداشت درست است؟ اگر درست است علت آن چه بود؟ 2. چرا عمده کسانی که در مسیر غرب شناسی فردیدی قرار می گیرند از انقلاب و فضای حماسی آن دور می شوند و به نوعی روشنفکری منفعل و البته منتقد تبدیل می شوند؟ آیا این دستگاه غرب شناسی مشکل دارد یا مشکل از جای دیگری است؟ 3. چه خصوصیتی در غرب شناسی فلسفی نهفته است که هر کس که به آن دل می دهد از درون دچار یک حرارت و شوریدگی عجیبی شده و وجودش دچار تلاطم و بی قراری می شود؟ 4. آیا امکان دارد به لحاظ ثبوتی حرف های اندیشمندان غربی مطابق با حقیقت باشد؟ آیا در عالم اثبات واقع هم شده است؟ با توجه به اینکه برخی قائلند کفار و غیر شیعه هیچ گاه حرف حقی ندارند و اگر هم حرف حقی بر زبانشان جاری می شود از شیعه به عاریت رفته است. ممنون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «تو پای به راه در نِهْ و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت چون باید کرد». از نوع سؤالاتتان برمی‌آید که چندان در جریان غرب‌شناسی آن‌طور که باید و شاید نیستید. پیشنهاد اولیه‌ی بنده آن است که از طریق کتاب‌های مرحوم شهید آوینی، معنای درست و رویکردِ صحیحی که ما در نسبت انقلاب اسلامی باید در غرب‌شناسی داشته باشیم، به‌دست آورید و سپس باز به سؤالات خود بنگرید، در آن صورت موضوع فرق خواهد کرد. آن‌هایی که می‌گویند نیاز نیست به غیرِ شیعه رجوع کرد؛ باید متذکر این سخن علی«علیه‌السلام» باشند که حضرت می‌فرمایند: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ وَ هُوَ عِلْمُ مَعْرِفَةِ النَّفْسِ وَ فِیهِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَل» در این حدیث حضرت می فرمایند مراد از علمی که باید در چین به دنبال آن بود علم معرفت النفس است که سبب معرفت خداوند عزوجل می شود. "من عرف نفسه عرف ربه". مراد از چین احتمالا کنایه از دوری باشد. موفق باشید

16855
متن پرسش
سلام وارادت، استاد فاضل با توجه به اینکه سعادت و شقاوت هر فرد به عین ثابته او بستگی دارد. اختیار انسان چه می شود؟ عین ثابته هر فرد با اختیار او سازگار نیست؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نوشته‌هایی که در رابطه با «عین ثابته» عرض شده، متذکر شده‌ایم که ذاتِ انسان عین اختیار است و خودش، کیفیت عین ثابته‌ی خود را انتخاب می‌کند و این انتخاب همیشه با اوست و می‌تواند هرلحظه انتخاب دیگری بکند که ادامه‌ی آن انتخاب اولیه نباشد. موفق باشید

14865
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: همانطوریکه مستحضرید در متون دینی احادیثی دال بر «اول ما خلق الله العقل»، «نور نبیک یا جابر» و ... وارد شده و عرفا آن را به عنوان اول ماصدر، حقیقت محمدیه (ص)، عقل اول و... لحاظ فرموده اند. همچنین از دو فیض اقدس و مقدس ذکر به میان آمده، آنچه ذهن اینجانب را به خود مشغول ساخته این است که بالاخره انسان کامل وجود منبسط یا فیض مقدس است؟ در حالیکه می دانیم فیض مقدس و وجود منبسط، فیض است و حکمی ندارد با سنگ سنگ و با دره دره است ... یا اینکه انسان کامل مظهری کامل و آئینه ایی تمام برای این وجود منبسط و فیض یگانه الهی است؟ آیا انسان در قوس نزول مظهر امر یگانه الهی و فیض منبسط و باطن آن فیض اقدس است که در قوس صعود با آن (عقل کل) متحد و بلکه بالاتر از آن گام می نهد؟ از طرفی برخی روایات اشاره دارد که عقل یک موجود ذی شعور (و یک ملک با ویژگی خاصی) می باشد .... این چگونه با تطبیق عرفا که انسان را صادر اول دانسته و در توجیهی بین حکمت و عرفان سعی در یکی دانستن این دو مقام دارند قابل توجیه است؟ حائز اهمیت است که بدانیم در تعابیر عرفا به صراحت آمده که انسان مظهر ذات و صفات و افعال خداست، مستحضر هستید که ذات و صفات ذاتی خداوند نامحدود بوده و بقول استاد فرزانه علامه جوادی آملی (حریم ممنوعه است) و ایشان تاکید می نمایند که مظهریت برای انسان و نیز سایر موجودات از محدوده ی فعل و اسمای فعلی خداوند سبحان آغاز می شود که این موضوع در ظاهر کلام عرفا لحاظ نشده است ... مطلب بعدی اینکه خلقت ارواح قبل از ابدان را چگونه تبیین می فرمائید و این با نظریه ملاصدرا براحتی قابل جمع نیست. آیا وقت آن نرسیده که بجای توجیه حقیقت با نظریه بزرگانی و اعاظمی مانند ملاصدرا و یا عرفا بر اساس آموزه های عمیق ولایی و معرفتی به نقد این نظرات نیز پرداخت و صرفا در بررسی این متون به عنوان شارح طی طریق ننموده بلکه نوع آوری، نقد صحیح و نظریه پردازی عالمانه و منصفانه نیز داشته باشیم، البته از تلاش و زحمات حضرتعالی که کم و بیش با آثار کلامی و مبنانی شما مانوس هستم کمال تشکر را دارم. استدعا دارم حوصله فرموده پاسخهای این حقیر و ارادتمند خویش را به تفکیک و حتی الامکان تفصیلی مرحمت فرمائید. با تشکر طول عمر با برکت و موفقیت روزافزون حضرتعالی را از خداوند سبحان و امام برحق ثامن الحجج (ع) که از مجاورین آن سرور هستم، مسئلت می نمایم. ومن الله التوفیق سید رضا نوعی (حکیم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فیض مقدس از آن جهت که مظهر تامّ اسماء و صفات الهی است، با انسان کامل منطبق است که محلِ «علّم آدم الاسماء کلّها» است. و انسان کامل از آن جهت که خلیفة اللّه است در مقام فیض منبسط نیز می‌باشد به همان معنایی که در کنار هر مخلوقی حاضر است و هر مخلوقی در ذات خود رسول اللّه را می‌شناسد 2- صادره‌ی اول از جهتی فیض مقدس است که به جهت قربِ مطلق، همه‌ی کمالات حضرت حق را به‌جز واجب‌الوجودبودن داراست و بدین معنا می‌توان در اصطلاح فلسفی «عقل کلّ» گفت. و از آن جهت که فیض مقدس در مقام واسطه‌ی فیض الهی است و به عنوان انسان کامل دارای قوا می‌باشد، می‌توانیم فرشته‌ای را مظهر آن عقل کلّ نامید و مطابق حدیث «حقیقت نوری اهل‌البیت» فرشتگان به نور امامان معصوم«علیهم‌السلام» تهلیل و تقدیس خداوند می‌کنند و در عالَم، نقش‌آفرینی می‌نمایند 3- این‌که گفته می‌شود انسان کامل مظهر ذات و صفات الهی است، نظر به توحید ذاتی دارند که هر وجودی را مظهر وجود حق می‌دانند همچنان‌که در توحید صفاتی، هر صفاتی را مظهر صفات الهی می‌دانند 4- حوزه‌ی فلسفه‌ی صدرایی در آن حدّ نیست که موضوع خلقت ارواح قبل از ابدان را به میان آورد ولی معارفی را مطرح می‌کند که شما می‌توانید آن روایات را تصدیق کنید و یا حدّ اقل بعید ندانید. زیرا خلقت ارواح قبل از ابدان در عین ثابته‌ی مخلوقات مطرح است و حرکت جوهری ملاصدرا در بحث «النفس جسمانیة الحدوث...» می‌تواند روشن کند تجلیّات فیض الهی برای تبدیل قوه به فعل در مرحله‌ای، تجلیِ آن روح است که قبل از بدن خلق شده 5- با نظر به معارف صدرایی و عرفان محی‌الدین، انسان بهتر متوجه‌ی حقّانیت علوم اولیاء معصوم می‌شود و زبان تبیین آن علوم نیز بهتر فراهم می‌گردد مثل کاری که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب «مصباح‌الهدایه» انجام داده‌اند. موفق باشید  

نمایش چاپی