باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر ما اسلام را آنطور که هست به مردم ارائه کردهایم؟! کجاست اسلامی که امثال حضرت امام و علامهی طباطبایی معرفی میکنند تا مردم با دل و جان به آن رجوع نمایند؟ ما هنوز گرفتار اسلامِ سطحی میباشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی طرف در تجربهی 40 سال فرورفتن در غفلت و گناه را داشت و حال به خود آمد؛ معلوم است که زمینههایی داشته که حضرت حق دست او را گرفته و به همین جهت میتواند رهِ صدساله را یکشبه طی کند! و لذا خداوند به همان معنایی که میفرماید: «انّ اللّه یحب المتقین» میفرماید: «انّ اللّه یحب التّوابین». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید در فضای معرفتی همان استادی که مطالب را از ایشان میگیرید، جواب سؤالات خود را به مرور بهدست آورید. این نوع سخنان مربوط به فضای علمی همان استاد است. نخواهید که کس دیگری شرح دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بحث کتاب «معاد» را با شرح صوتی آن و سپس کتاب «خویشتن پنهان» را کار کنید برای ابتدای کار انشاءاللّه موفق خواهید شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانی که شبیه هیچ مخلوقی نیست، خالق بشر از خاک میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت آن وقتی هم که در دعای شریف جوشن کبیر ندا میکنیم یا عظیم! اگر بخواهیم قلب ما در کنار معنای آن دعا در صحنه باشد، باید نظر به مظهریت آن اسم در مظاهر داشته باشیم تا موضوع ملموس باشد و با نظر به تصدیقی که قلب از اسماء در مظاهر دارد با حق روبهرو میشویم، بهخصوص وقتی مظاهری را مدّ نظر داریم که بسیار مصفّا هستند و ما را به حق مرتبط میکنند. عنایت داشته باشید در همين رابطه حضرت باقر (ع) مىفرمايند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى يَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ يَنْظُرَ اللَّهُ إِلَيْهِ فَلْيَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ يَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه»[1] هركس مايل است بين او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببيند و خداوند نيز او را مشاهده كند بايد آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بيزار باشد و پيرو امامى از اين خانواده گردد. اگر چنين بود خدا را مى بيند و خدا نيز او را مى بيند.
[1] ( 1)- بحارالأنوار، ج 23، ص 81.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور حضرت آیت اللّه آن باشد که کافران خوشحالند که زودتر به برزخ آمدهاند که گناه بیشتر نکنند. موفق باشید
به نام خدا
باسلام
به جواب سوالات 11803 و 11831 مراجعه فرمایید.
با تشکر. مدیریت سایت
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عمده آن است که متوجهی جایگاه زن در عالَم از دیدگاه معارف الهی باشیم تا در دلِ چنین جایگاهی به دستورات دین نسبت به زن، فهم کنیم و ببینیم هدف ربّ العالمین بیشتر آن بوده که طرف خانمها به عنوان عنصر تربیتیِ انسانها بگیرد؟ یا طرف مردها را؟ 2- در مورد خطبهی 80 نهجالبلاغه در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» سؤال و جوابی مطرح شده که عیناً خدمتتان ارسال میشود:
سؤال: گاه شبهاتى راجع به جايگاه زن در اسلام مطرح مى شود و به آياتى از قبيل 5 و 6 سوره مؤمنون، 24 سوره نساء و 14 سوره آل عمران و آياتى كه مضمونى به ظاهر مردسالار دارد استناد شده و مى گويند در خطبه 80 نهج البلاغه زنان افرادى كم عقل خوانده شده اند يا به علت عادت ماهيانه كه امرى غير ارادى است براى آنها نقص در ايمان قائل شده اند. لطفاً راجع به خطبه حضرت و آيات نامبرده توضيح بفرماييد.
جواب: در مورد خطبه 80 نهج البلاغه كه سيد رضى صراحت دارد كه پس از جنگ جمل ايراد شده و با توجه به اينكه روش سيد رضى تقطيع كردن خطبه هاى حضرت بوده و قسمتهايى را مى آورده كه جنبه ى بلاغت آن زياد بوده معلوم مى شود عايشه مورد خطاب است. به گفته ى آيت اللّه جوادى اين خطبه هيچ پايگاهى ندارد، چون برهان هايى مى آورد كه خود را نقض مى كند، لذا به اهلش وا مى گذاريم. براى آنكه فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانيم بايد آيات زيادى را مدّ نظر قرار دهيم، در ضمن در رابطه با موضوع كنيزان كه در جنگ اسير مى شدند و به عنوان غنائم جنگى خريد و فروش مى شدند، لازم است مفصلًا بحث شود، همين قدر بدانيد كه اسلام با ورود آنها در خانواده ى يك مرد مسلمان نه تنها پناهى براى او ايجاد مى كرد و جلوى فحشاء گرفته مى شد، زمينه ى مادر شدن او پيش مى آمد و جهت شخصيت او تغيير مى كرد كه البته شرح آن احتياج به بحث طولانى دارد. اما در مورد شخصيت زن در اسلام، عنايت داشته باشيد ابتدا بايد آيات صريح را كه موضوع را روشن مى كند مورد توجه قرار داد و سپس بقيه ى آيات را بر مبناى آنها تحليل نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میدانید چنین موضوعی نیاز به بحث مفصل دارد. در صدر اسلام هم عدهای منکر نبوت نبیّ و وَحیِ الهی نبودند ولی مدیریت پیامبر را نمیپذیرفتند و قرآن متذکر چنین امری است. آنجا که میفرماید: « رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً» (61)/نساء) پیامبر ملاحظه میکنی که جریان نفاق تلاش دارد نگاهها را از تو برگرداند. یعنی حال که نمیتوانند اصل وحی را یا اصل انقلاب را منکر شوند، رهبری را نشانه میگیرند. آنچه مهم است تذکر به این امر میباشد که باید آرامآرام با تغییر ساختارهای غربی مشکل را حل کرد و رهبری نظام در صدد عبور از ساختارهای غربی است که نمونهاش طرح اقتصاد مقاومتی میباشد. و البته هنوز متأسفانه مردم و دولتمردان آمادهی چنین رویکردی نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً روایت اول، نظر به مکاتب مطرح در دنیا دارد که تنها یک فرقه از آن مکاتب، فرقهی ناجیه هستند و در دنیا به نتایج لازم میرسند. ولی روایت بعدی، نظر به قیامت و نهایت سرنوشت کسانی دارد که به نحوی از نور توحید حتی توحید حدّاقلی برخوردار باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کلیت کتاب بنا به شواهدی که در سایر کتب داریم، مورد تأیید است. ولی باید متوجه زبان تخصصی بعضی از کلمات شد مضافاً که موضوع تقیه را نیز نباید از نظر دور داشت. موفق باشید
با سلام خدمت استاد بزرگوار چند تا سوال از محضرتان داشتم: 1. موضع شاه در مقابل مسئله نقد غرب چه بود؟ اینکه گفته می شود شاه با این مسئله مشکلی نداشت درست است؟ اگر درست است علت آن چه بود؟ 2. چرا عمده کسانی که در مسیر غرب شناسی فردیدی قرار می گیرند از انقلاب و فضای حماسی آن دور می شوند و به نوعی روشنفکری منفعل و البته منتقد تبدیل می شوند؟ آیا این دستگاه غرب شناسی مشکل دارد یا مشکل از جای دیگری است؟ 3. چه خصوصیتی در غرب شناسی فلسفی نهفته است که هر کس که به آن دل می دهد از درون دچار یک حرارت و شوریدگی عجیبی شده و وجودش دچار تلاطم و بی قراری می شود؟ 4. آیا امکان دارد به لحاظ ثبوتی حرف های اندیشمندان غربی مطابق با حقیقت باشد؟ آیا در عالم اثبات واقع هم شده است؟ با توجه به اینکه برخی قائلند کفار و غیر شیعه هیچ گاه حرف حقی ندارند و اگر هم حرف حقی بر زبانشان جاری می شود از شیعه به عاریت رفته است. ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «تو پای به راه در نِهْ و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت چون باید کرد». از نوع سؤالاتتان برمیآید که چندان در جریان غربشناسی آنطور که باید و شاید نیستید. پیشنهاد اولیهی بنده آن است که از طریق کتابهای مرحوم شهید آوینی، معنای درست و رویکردِ صحیحی که ما در نسبت انقلاب اسلامی باید در غربشناسی داشته باشیم، بهدست آورید و سپس باز به سؤالات خود بنگرید، در آن صورت موضوع فرق خواهد کرد. آنهایی که میگویند نیاز نیست به غیرِ شیعه رجوع کرد؛ باید متذکر این سخن علی«علیهالسلام» باشند که حضرت میفرمایند: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ وَ هُوَ عِلْمُ مَعْرِفَةِ النَّفْسِ وَ فِیهِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَل» در این حدیث حضرت می فرمایند مراد از علمی که باید در چین به دنبال آن بود علم معرفت النفس است که سبب معرفت خداوند عزوجل می شود. "من عرف نفسه عرف ربه". مراد از چین احتمالا کنایه از دوری باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نوشتههایی که در رابطه با «عین ثابته» عرض شده، متذکر شدهایم که ذاتِ انسان عین اختیار است و خودش، کیفیت عین ثابتهی خود را انتخاب میکند و این انتخاب همیشه با اوست و میتواند هرلحظه انتخاب دیگری بکند که ادامهی آن انتخاب اولیه نباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فیض مقدس از آن جهت که مظهر تامّ اسماء و صفات الهی است، با انسان کامل منطبق است که محلِ «علّم آدم الاسماء کلّها» است. و انسان کامل از آن جهت که خلیفة اللّه است در مقام فیض منبسط نیز میباشد به همان معنایی که در کنار هر مخلوقی حاضر است و هر مخلوقی در ذات خود رسول اللّه را میشناسد 2- صادرهی اول از جهتی فیض مقدس است که به جهت قربِ مطلق، همهی کمالات حضرت حق را بهجز واجبالوجودبودن داراست و بدین معنا میتوان در اصطلاح فلسفی «عقل کلّ» گفت. و از آن جهت که فیض مقدس در مقام واسطهی فیض الهی است و به عنوان انسان کامل دارای قوا میباشد، میتوانیم فرشتهای را مظهر آن عقل کلّ نامید و مطابق حدیث «حقیقت نوری اهلالبیت» فرشتگان به نور امامان معصوم«علیهمالسلام» تهلیل و تقدیس خداوند میکنند و در عالَم، نقشآفرینی مینمایند 3- اینکه گفته میشود انسان کامل مظهر ذات و صفات الهی است، نظر به توحید ذاتی دارند که هر وجودی را مظهر وجود حق میدانند همچنانکه در توحید صفاتی، هر صفاتی را مظهر صفات الهی میدانند 4- حوزهی فلسفهی صدرایی در آن حدّ نیست که موضوع خلقت ارواح قبل از ابدان را به میان آورد ولی معارفی را مطرح میکند که شما میتوانید آن روایات را تصدیق کنید و یا حدّ اقل بعید ندانید. زیرا خلقت ارواح قبل از ابدان در عین ثابتهی مخلوقات مطرح است و حرکت جوهری ملاصدرا در بحث «النفس جسمانیة الحدوث...» میتواند روشن کند تجلیّات فیض الهی برای تبدیل قوه به فعل در مرحلهای، تجلیِ آن روح است که قبل از بدن خلق شده 5- با نظر به معارف صدرایی و عرفان محیالدین، انسان بهتر متوجهی حقّانیت علوم اولیاء معصوم میشود و زبان تبیین آن علوم نیز بهتر فراهم میگردد مثل کاری که حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در کتاب «مصباحالهدایه» انجام دادهاند. موفق باشید