بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19433
متن پرسش
سلام استاد جان عزیز: بگذارید راحت بغض گلویم را بگشایم و مشکل چند ساله خودم را بگویم به امید اینکه از کلام شما نوری برای قلب خاموشم متجلی شود. استاد چندین ماه بود که راهم را خراب رفتم بودم و بر یک گناه بسیار اصرار ورزیدم تا جایی که یک سالی است هرچقدر می خواهم نجات پیدا کنم نمی شود و گویا خلود در این عذاب پیدا کرده ام. (فعلا به هیچ وجه امکان ازدواج ندارم و تقریبا به خودم فهماندم که باید از راهی جز ازدواج نجات پیدا کنم). توبه هایم چندین روز بیشتر دوام ندارد و دوباره آن را می شکنم. قوه خیالم بسیار وحشی شده و قدرت فکر را از من گرفته، استاد امانم را بریده است. والله بعضی روزها از عذاب این خیال آشفته طلب مرگ می کنم. قبلا ها چنین نبودم که از نزدیک شدن شب قدر یا اربعین یا اعتکاف یا... چنین حس اضطرابی داشته باشم ولی اکنون چنین شده ام. استاد من ناامید نشده ام ولی راه را هم پیدا نمی کنم، احساس می کنم خدای من دیگر بر من تجلی نمی کند، او را گم کرده ام. من خودم و کس دیگر را مدتهاست آلوده کرده ام ولی خدا شاهد است که حالم از خودم بهم می خورد از بس گناه و توبه کرده ام. استاد ابتدای ماه مبارک است شما را قسم می دهم به همین ماه مبارک نجاتم دهید. خواهش می کنم مفصل راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسیحا دمی بالاتر از سخن خدا در این مورد نیست که در آیه 53  سوره «زمر» با لحنى آکنده از نهایت لطف و محبت، آغوش رحمتش را به روى همگان باز کرده و فرمان عفو همه گنهکاران را صادر نموده، مى فرماید: «به آنها بگو اى بندگان من که بر خودتان اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى بخشد که او بخشنده و مهربان است» (قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ اَسْرَفُوا عَلى اَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم). دقت در تعبیرات این آیه، نشان مى دهد که از امیدبخش ترین، آیات قرآن مجید نسبت به همه گنهکاران است، شمول و گستردگى آن، به حدى است که طبق روایتى، امیرمومنان على(علیه السلام) فرمود: «در تمام قرآن آیه ‌اى وسیع‌تر از این آیه نیست» (ما فِى القُرْآنِ آیَهٌ اَوْسَعُ مِنْ یا عِبادِىَ الَّذِیْنَ اَسْرَفُوا...). دلیل آن نیز روشن است زیرا: 1 ـ تعبیر به «یا عِبادِىَ» (اى بندگان من!) آغازگر لطفى است از ناحیه پروردگار. 2 ـ تعبیر به «اسراف» به جاى «ظلم و گناه و جنایت» نیز لطف دیگرى است. 3 ـ تعبیر به «عَلى اَنْفُسِهِم» که نشان مى دهد گناهان آدمى همه به خود او باز مى گردد، نشانه دیگرى از محبت پروردگار است، همان گونه که یک پدر دلسوز، به فرزند خویش مى گوید: این همه بر خود ستم مکن! 4 ـ تعبیر به «لاتَقْنَطُوا» (مایوس نشوید) با توجه به این که: «قنوط» در اصل به معنى مایوس شدن از خیر است، به تنهائى دلیل بر این است که گنهکاران نباید از «لطف الهى» نومید گردند. 5 ـ تعبیر «مِنْ رَحْمَهِ اللّهِ» بعد از جمله «لاتَقْنَطُوا» تاکید بیشترى بر این خیر و محبت مى باشد. 6 ـ هنگامى که به جمله «اِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ» مى رسیم که با حرف تاکید آغاز شده و کلمه «الذنوب» (جمع با الف و لام) همه گناهان را بدون استثنا در بر مى گیرد، سخن اوج مى گیرد و دریاى رحمت مواج مى شود. 7 ـ هنگامى که «جَمِیْعاً» به عنوان تاکید دیگرى بر آن افزوده مى شود امیدوارى به آخرین مرحله مى رسد. 8 و 9 ـ توصیف خداوند به «غفور» و «رحیم» که دو وصف از اوصاف امیدبخش پروردگار است، در پایان آیه، جائى براى کمترین یاس و نومیدى باقى نمى گذارد. آرى، به همین دلیل، آیه فوق گسترده ترین آیات قرآن است، که شمول آن هر گونه گناه را در بر مى گیرد، و نیز به همین دلیل، از امیدبخش ترین آیات قرآن مجید محسوب مى شود. و به راستى، از کسى که دریاى لطفش بیکران و شعاع فیضش نامحدود است جز این انتظارى نمى توان داشت. از کسى که «رحمتش بر غضبش پیشى گرفته» و بندگان را براى رحمت آفریده، نه براى خشم و عذاب، غیر از این چشم داشتى نیست. چه خداوند رحیم و مهربانى! و چه پروردگار پر مهر و محبتى!! آیا می‌توان در مقابل چنین خدایی بر خلاف نظر مبارک او گناه کرد و عصیان نمود و توبه نکرد و باز توبه نکرد و باز توبه نکرد و از رحمت واسعه‌ی او مأیوس بود؟!!! موفق باشید

17338

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام زیبای مطلق با سلام و احترام: ببخشید استاد لطفا در مورد «کفلین من رحمة» در آخر سوره حدید به چه معنی است؟ با تشکر از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علامه‌ی طباطبایی در المیزان نکات خوبی را در این مورد فرموده‌اند. خوب است به آن‌جا رجوع کنید. موفق باشید

17270

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: می خواستم نظر شما رو 1. در باب ارتباط فقه و فلسفه بدونم؟ 2. من شنیدم که بعضا مجتهدان قدیم ما به جز امر طلبگی مشغول به کار دیگه ای هم بودن (مثلا بازاری بودن) و نظرات فقهی خودشون رو هم در باب کسب و کار می دادند؟ شما چنین مطلبی رو چجوری تحلیل می کنید و آیا با توجه به جریان مدرنیته موجود این کار صحیح به نظر می رسد که یک طلبه مشغول کار دیگری جز درس خواندن باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقه از باید و نبایدهای شریعت سخن می‌گوید و فلسفه نظر به هست‌ها و بایدها دارد و از این جهت می‌شود که یک فقیه باید و نبایدهای شریعت را اخذ کند بدون آن‌که فلسفه بداند 2- به نظر می‌رسد که امروزه وسعت کار یک طلبه به او اجازه‌ی کار در بیرون از طلبگی ندهد، هرچند باید از مسائل اجتماعی و جهت اقتصادی جامعه آگاهی کامل را داشته باشد که البته در درس مکاسب تا اندازه‌ای وارد این مسائل می‌شود. موفق باشید

16838

معرفت النفسبازدید:

متن پرسش
به نام خدا دانشجوی روانشناسی هستم، می خواستم اگر میشه استاد یک سری کتاب برای سیر کامل معرفت النفس یا روانشناسی اسلامی به بنده معرفی کنند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن، کتاب «خویشتن پنهان» و سپس کتاب «رسالة الولایه» با 11 جلسه شرح صوتی آن و سپس 6 جلسه‌ی بحث (برکات نظر در نسبت بین «وجودِ نفس» با «صِرفُ‌الوجود») و کتاب «معرفتِ نفس و حشر» که بر روی سایت هست، و در نهایت، کتاب «عیون نفس» از آیت اللّه حسن‌زاده. موفق باشید

16516
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید. بنده در حال خواندن بدایه هستم. مسائل و کتب عرفانی را نگاهی می اندازم. مطالب حضرت علامه حسن زاده آملی، آیت الله صمدی آملی، استاد یزدان پناه و استاد امینی نژاد و ... را تا حدودی مطالعه کردم و با مباحث عرفانی بیگانه نیستم. یک سوالی هست که حدود 9 ماه در حال تحقیق هستم و این تحقیق شائبه های گوناگون و مختلفی پیدا کرده است به طوری که نتوانسته ام آنها را جمع بندی کنم که این شائبه ها بسیار متثکر هم می باشد و بحث های زیادی هم در این مابین پیش می آید. اما خلاصه ی تمام این نتیجه ها منتج به دو شاهراه اصلی می شود که انسان را مخّیر و متحیر می کند. موضوع بحث مدخلیت علوم حصولی در کشف و مشاهدات است. بنده قصد ندارم که تفصیل نظرات بزرگان را بیان کنم اما اجمالاً می توان گفت که دو نظر وجود دارد. نظر اول این است که وقتی سالک از فضای کشف و مشاهده بیرون می آید باید بر کشف خود برهان اقامه کند و هر آنچه که در مراتب حضور و به صورت علم حضوری و کشف و شهود ادراک کرده است باید به برهان آنها را عرضه کند و اگر با برهان مماس شد قبول کند و اگر با برهان جور در نیامد معلوم نیست که کشف رحمانی بوده است یا شیطانی و لذا حجتی بر قبول کردن آن ندارد. اما نظر دوم می گویند که اصلا فضایی که سالک در آن قرار می گیرد و دچار جذبه می شود و علومی فراوان در لحظه ای کوتاه بر آن می گذرد و حالاتی به انسان دست می دهد قابل برهانی کردن نیست. و اصولا می گویند این ابزار برهان در فضای کشف و شهود جواب نمی دهد چون این ابزار برای آن فضا گویی نیست. و این مسأله خیلی مطلب بزرگی است چون یکی از تاثیرات اش بحث مدخلیت علوم حصولی در علوم حضوری می باشد. سر این مسأله چه کنیم؟ روز به روز گیج تر می شویم. آخر این طوری که من تحقیق کردم مسأله ای نیست که دو تا استادی که اسفار درس می دهند با هم اختلاف داشته باشند بلکه بین بزرگان در خصوص این قضیه اختلاف نظر وجود دارد و همین بحث و سرفصل مذکور (دو احتلاف نظر) تصمیم گیری را برای ما در اموری سخت می کند. چه کنیم استاد راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو نظر در جای خود درست است. در بعضی موارد، شهودِ انسان طلبِ تصدیق عقلی را به همراه دارد و لذا عقل، جهت آن امر به میدان می‌آید و برهانی در راستای اثبات حقانیت آن شهود، ارائه می‌دهد. ولی در بعضی موارد شهود، در مقامی است که قلب کاملاً آن را احساس می‌کند و متوجه‌ی حقانیت آن می‌شود و بال و پرِ عقل، اساساً در آن‌جا می‌سوزد و آتش می‌گیرد. چون جایِ «چشیدن» است و نه «فهمیدن». مرحوم آیت اللّه شجاعی در جلد اول کتاب «مقالات» در رابطه با انواع کشف‌ها، نکات ارزنده‌ای دارند. موفق باشید

15952
متن پرسش
سلام: نوشتن ها با کاغذ و قلم باشد یا با سیستم های الکترونیک؟ به طور واضح تر اینکه در جزوه نویسی ها از کاغذ و قلم استفاده شود و یا در سیستم و رایانه جزوه نویسی شود؟ با توجه به دو نکته: اولا اینکه روح نوشتن در استفاده از قلم و کاغذ بیشتر است و ذیل همین هم از علامه طباطبایی نقل شده که با نی می نوشتند و از استفاده از خودکار های آهنی اجتناب می ورزیدند. و ثانیا با توجه به امکاناتی که در سیستم های رایانه ای فراهم آمده و تسریعی که در آن ها وجود دارد و میزان قابل استفاده بودن آن و امکاناتی که برای نوشتن در اختیار ما می گذارد و امکاناتی که در ویرایش ها و اضافه کردن ها وجود دارد. و همچنین امکان توزیع بسیار زیادی که در استفاده از این گونه وسایل وجود دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر این امکانات نبود که عدم استفاده از آن‌ها حکم عقب‌ماندن ما را نسبت به وضع موجود ظاهر نمی‌کرد، بهترین حالت آن بود که خودمان بنویسیم و در نوشته‌ی خود، خود را به بهترین شکل به تماشا بنشینیم. ولی امروز شرایط طوری است که نمی‌توانیم در آن فضا بمانیم و عملاً از وظایفی که در این تاریخ به عهده داریم، باز می‌مانیم. موفق باشید

15017
متن پرسش
با سلام: 1. با توجه به این که انسان در عهد الست در مقام جمعیت بوده و در واقع آن مقام جمعیت هیچ یک از تعینات نازله نیست چطور انسان آن پیمان و موطن را به یاد خواهد آورد؟ آیا باید بگیم انسان به اعتبار باطن و ابعاد برتر خودش در اون موطن حاضره به حضور جمعی و این مرتبه نازله با اون مرتبه حقیقی یک حقیقت هستند به شدت و ضعف؟ 2. فرمودین در جلسات حرکت جوهری که انسان با رسیدن به مقام جمعیت، محیط به زمان و مکان میشه و میتونه در آینده تصرف کنه؟ آیا چنین انسانی قابلیت تصرف در گذشته رو هم داره مثل حدیثی که گفته شده امام علی (ع) در کشتی نوح حاضر شد و آن شیطانی که قصد خراب کردن کشتی داشت را راند؟ 3. اگه جواب شما به سوال بالا مثبته این با مساله «لا تکرار فی التجلی» چطور جمع میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در توحید، کثرات در وحدت فانی هستند و هرکس در آن مقام خود را احساس کند، احساسی به وسعت آن مقام دارد 2- مولای ما در مقام ولایی خود، در همه‌ی زمان‌ها حاضر بوده‌اند و در واقع صاحب اصلی ولایت آدم و نوح و ابراهیم«علیهم‌السلام»‌اند و این موضوع ربطی به تکرار در تجلّی ندارد. موفق باشید

15003
متن پرسش
با عرض سلام: اینکه در حدیث قدسی آمده که ای انسان من همه چیز را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم یعنی اینکه ما را خداوند نماینده خود در عالم وجود قرار داده و ما وسعتش را داریم که منعکس کننده صفات خداوند باشیم تا به کمال خود دست یابیم. آیا این درست است و هدف ما از خلقت همین است و اینکه آیا ما می توانیم تمام صفات خداوند را به منصه ظهور برسانیم صفاتی مانند: حی- لاتخذه سنته ولا نوم - رحمن و رحیم و... یا فقط یک سری صفات را می توانیم در خود رشد دهیم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طورِ همین‌طورِ همین‌طور است. چه وسعتی است آن‌وقت که انسان از محدوده‌ی تنگ خود در آید و نور خود را ذیل نور خدا در عالم هستی چه در دنیا و چه در قیامت، احساس کند، آن‌هم با وسعتی همه‌جانبه که گفتنی نیست. خوشا به حال آنان‌که چشیدند!! به قول حافظ: «رونق عهد شباب است دگر بستان را / می‌رسد مژده‌ی گل، بلبلِ خوش‌الحان را» یعنی؛ حال که با رفع حجاب‌های خودبینی و خودخواهی رونق عهد شباب برای سالک در گلستان عالمِ وجود ظهور کرده؛ مژده‌ی گل برای بلبلِ خوش‌ الحان در حال رسیدن است تا ترانه‌های مناجات اُنس با محبوب را آغاز کند که فرصت وصال سر رسیده. موفق باشید

14372

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در شعر: مرغ بر بالا پران و سایه اش / می دود...... آیا مولوی قصد این را هم داشته که علاوه بر اشاره کردن به تن و نفس به منشا سایه هم اشاره کند؟ یعنی سایه ای که از مرغ افتاده است اصل آن نیست ولی اگر خورشید نوری نمی داد سایه ای هم نبود. این نکته را هم می توانم برداشت کنم؟ التماس دعا استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده همین‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید

13401

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: سوالاتی دارم ممنون می شوم که جوابهایی هر چند مختصر بفرمایید. 1. خداوند از حضرت ابراهیم (ع) حمایت های زیادی کرده (مثل گلستان کردن آتش) چرا انسانهایی دیگر یا امامانی که در مقابل طاغوت ایستادگی کردند و شهید شدند این چنین مورد حمایت خدا قرار نگرفتند؟ 2. خداوند می فرماید ما مکه را شهری امن و امان ساختیم. منظور از این امنیت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاکِ حضرت حق، نفوذ توحید در جامعه‌ی بشری است از طریق انبیاء و اولیاءاش. حال یک‌وقت با حفظ حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» از آتش، توحید حفظ می‌شود و یک‌وقت با شهادت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» این کار عملی است. و به همین جهت حضرت امام حسین«علیه‌السلام» در آخرین جملاتشان، رضایت خود را اعلام می‌کنند و متوجه‌ی توفیق الهی در انجام مأموریت خود هستند که بنده عرایضی در کتاب «راز شادی امام حسین«علیه‌السلام» در قتلگاه» داشته‌ام. موفق باشید

9952

مرگ مغریبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. سلام استاد: در مورد انسان مرگ مغری سوال دارم. چون خود پزشکان طبق دستور علم روز مانع مرگ طبیعی انسان مرگ مغزی شده می شن و با دستگاه تنفس او را نگه می دارن، طبق فرمایش شما، میشه گفت رضایت ولی برای جدا کردن دستگاه تنفس هم قتل محسوب میشه؟ یا باید هزینه های سرسام آور بیمارستان رو تا لحظه ی قطع طبیعی تنفس از زیر دستگاه رو بپردازه؟ متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی دستگاه‌ها را از او قطع کردند در صورتی که نفس او بتواند بدن خود را تدبیر کند، خودش به کمک ریه‌هایش تنفس می‌کند، ولی اگر نتواند، بدن را ترک می‌کند و این کجایش قتل محسوب می‌شود؟ مگر ما مانع تنفس او شدیم؟ موفق باشید
8706

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خسته نباشید. من شدیدا دچار افسردگی شده ام مدام خودم را مقایسه میکنم با دیگران و احساس کمبود میکنم. همیشه خودم را پایین تر از دیگران میبینم و تمام زندگیم تمام وقتم به این افکار میگذره خسته شدم از خودم متنفر میشم واقعا کمکم کنید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این سایت در این موارد حرفی برای گفتن ندارد. شاید سه جلسه‌ی اول کتاب «آشتی با خدا» تذکری در این مورد باشد در ضمن به جواب شماره8698 نظری بیندازید. موفق باشید
8613
متن پرسش
باسلام: پیروی سوال8556 ما بالاخره نفهمیدیم نحوه ارسال و ارجاع سوالات چگونه است. یک بار میفرمایید مستقیم است یک بار اینگونه شرح میدهید: " روش کار ما در جواب‌دادن به سؤال‌ها این‌طور است که ابتدا سؤالات از روی سایت کپی می‌شود و روی برگه‌ی سفید پیرینت شده به بنده می‌دهند تا جواب‌ها را بنویسم و بعداً از آن‌که جواب‌ها را تایپ کردند، بنده بازخوانی می‌کنم و روی سایت می‌فرستیم". چه شد آخر؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: برای این‌که تصور نشود سؤالات دست‌کاری یا گزینش می‌شود؛ عرض کردم بنده مستقیماً خودم وارد کار هستم و تنها همسر بنده در این امر کمک می‌کند و مراحلی که در جواب به سؤالات و ارسال به کاربران از ابتدا تا انتها طی می‌شود به همین شکل است و در همین رابطه عرض کردم مستقیماً خودم وارد می‌گردم. آری در مراحل بعدی جهت موضوع‌بندی سؤالات مسئول محترم سایت مطالب را دنبال می‌کنند. لذا بیایید حملِ بر صحت نمایید که گاهی مطالب را به صورت اجمال عرض می‌کنیم و گاهی به صورت تفصیل. موفق باشید
7870

معجزه صبربازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد کتابی میخواندم از دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی . ایشان در این کتاب خداوندی که قرآن معرفی میکند را برتر از خداوندی که برهان و عرفان معرفی میکند میدانستند و میگفتند برای رسیدن به مقام شهود با خداوند قرآن بهتر میتوان ارتباط گرفت و به مرتبه ی شهود نائل شد . اما استاد بنده نمیتوانم این گونه از قرآن نور بگیرم . چکار کنم ؟‌مطالب شما را هم دنبال میکنم .مطالب سلوکی را هم تا جایی که بتوانم انجام میدهم . اما نمیتوانم به عمق معارف قرآن دست پیدا کنم . نهایت آن میشود تفسیر المیزان و یا تفاسیر شما که بتوانم بخوانم . دوست دارم وقتی قرآن میخوانم اشک ام جاری شود و حالت حلاوت دست بدهد . میدانم که میشود اما نمیتوانم . اما نمیشود . چکار کنم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: معلوم است که برهان تنها ما را متوجه وجود خداوند و اسماء حسنای حضرت حق می‌کند ولی باید قلب ما متذکر حضور حضرت حق و تجلیات انوار اسماء الهی گردد که با رعایت دستورات شریعت و صبر و حوصله و پشت‌کار، آرام‌آرام انوار ملکوت در مقابل انسان گشوده می‌شود و جذبات الهی ظهور می‌کند. عمده پشت‌کار و صبر است. در مورد معجزه صبرگفته‌اند: «پرده‌های دیده را داروی صبر.... هم بسوزد هم نماید شرح صدر». موفق باشید
7747
متن پرسش
حدودا دو ماه پیش سوالی شخصی درباره درگیری بین بنده و عمویم خدمتتان ارسال شد. سوال را که فرستادم فهمیدم ایمیل را اشتباه فرستادم. بلافاصله ایمیل را اصلاح و دوباره سوال را فرستادم ولی تاکنون خبری از جواب سوال نشده. لطفا اگر جوابی داده شده آن را دوباره به ایمیل بنده ارسال نمایید
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: سیستم ما طوری نیست که بتوانیم بدانیم سؤال چه بوده و یا ایمیل قبلی چیست. کثرت سؤالات چنین امکانی را از ما می‌گیرد. موفق باشید
4192
متن پرسش
جناب آقای استاد طاهرزاده سلام علیکم در شرایط و زمانه کنونی چرا باید رهبر معظم انقلاب اسلامی را امام خامنه ای بدانیم و بنامیم؟ اساسا از نظر دین مبین اسلام جدای از دلایل عقلی و نقلی چه دلایلی وجود دارد؟ در صورت صلاحدید اگر ممکن است پاسخ این سوال را به صورت جامع و کامل بفرمایید.
متن پاسخ
.باسمه تعالی: سلام علیکم:واژه‌ی امام به معنای رهبر است و در دنیای اسلام معمول است که به رهبر معنوی خود امام می‌گویند مثل آن‌که شیعیان لبنان به مرحوم شهید موسی صدر ، امام موسی صدر می‌گفتند. موفق باشید
2378
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد،میخواستم ببینم که ائمه اطهار علیهم السلام از نظر مرتبه وجودی با یکدیگر متفاوتند یا خیر؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: جابر بن یزید از اصحاب خاص امام باقر می‌گوید؛ حضرت فرمودند: «یَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِینَ فَکَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ، قُلْتُ: وَ مَا الْأَشْبَاحُ؟ قَالَ: ظِلُّ النُّورِ، أَبْدَانٌ نُورَانِیَّةٌ بِلَا أَرْوَاحٍ وَ کَانَ مُؤَیَّداً بِرُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ هِیَ رُوحُ الْقُدُسِ فَبِهِ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ وَ عِتْرَتَهُ وَ لِذَلِکَ خَلَقَهُمْ حُلَمَاءَ عُلَمَاءَ بَرَرَةً أَصْفِیَاءَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ السُّجُودِ وَ التَّسْبِیحِ وَ التَّهْلِیلِ وَ یُصَلُّونَ الصَّلَوَاتِ وَ یَحُجُّونَ وَ یَصُومُون‏» اى جابر! همانا خدا در اول آفرینش، محمد(ص)و خاندان هدایت‌شده‌ی او را آفرید، و آن‌ها در برابر خدا اشباح نور بودند. می‌گوید: اشباح چیست؟ فرمود: یعنى سایه‌ی نور، پیکرهاى نورانى بدون روح، و همه تنها به یک روح مؤید بودند و آن روح القدس بود که او و خاندانش به وسیله‌ی آن روح خدا را عبادت می‌کردند و از این جهت خدا ایشان را خویشتن‌دار، دانشمند، نیکوکار و برگزیده آفرید، با نماز و روزه و سجود و تسبیح و تهلیل خدا را عبادت می‌کردند و نمازها را می‌گزاردند و حج می‌کردند و روزه می‌گرفتند. ملاحظه کنید که چگونه حضرت باقر(ع) در این روایت ما را متوجه حقیقت قدسی چهارده معصوم(ع)می‌کنند که همه مؤید به یک روح بودند و نه روح‌های مختلف. موفق باشید
2361
متن پرسش
بسمه تعالی سلام عرض میکنم خدمت استاد گرامی استاد طاهرزاده آیا ظهور امام زمان(عج) همچون غیبت ایشان دو مرحله دارد؟ یعنی ظهور حضرت همچون غیبتشان دارای مراحل صغری و کبری است؟اگر چنین باشد مرحله صغری چه ویژگی هایی دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ظهور صغرای ایشان همان الطافی است که در جای‌جای انقلاب داشته‌اند و ظهور کبرای ایشان وقتی است که إن‌شاءالله هرچه زودتر مستقیماً حاکمیت جهان را به‌دست می‌گیرند. موفق باشید
2022
متن پرسش
با عرض سلام در روایات در باب اندیشیدن زیاد تاکید داریم همچنین عبارات قرآنی مثل (افلا یعقلون) ولی سوال من این است «قلوب یعقلون بها » یعنی چه ؟ و چگونه کسب میشود ؟ یا به تعبیری محقق میشود؟ باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: «بها» نظر به سنتی دارد که چگونه منکران نبوت را هلاک نمود و با عبرت‌گرفتن از سرنوشت آن اقوام قلب انسان به چنین شعوری دست می‌یابد. موفق باشید
1515

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی پیشنهاد شما در رابطه با تقویت اراده و دوری از تنبلی وبی برنامگی چیست؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: پیشنهاد ما آن است که مشکل خود را با یک مرکز مشاوره و استعدادیابی که با مبانی اسلامی کار می‌کنند در میان بگذارید. بنده مرکز مشاوره‌ی «إنشاء» را پیشنهاد می‌کنم. واقع در خیابان شریعتی، حدّ فاصل چهار راه پلیس و چهار راه محتشم، طبقه‌ی سومِ مسجد امام حسن عسگری - تلفن 6260205
1165

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم همانطور که مستحضرهستید درزمان غیبت صغری حضرت ولی عصر(عج)افرادی ادعای نیابت یا وکالت ازجانب حضرت نمودندومدعی ا رتباط باایشان شدند که برای معلوم الحال شدن ادعای کذب وضلالت انها عالمان شیعه و بخصوص نواب اربعه هرکدام در زمان خود ایشان را نفی وملعون نمودند وحضرت نیزدرباره تعدادی ازان مدعیان نیابت توقیعاتی صادرفرموده وموردلعنشان قراردادندازجمله این مدعیان نیابت وارتباط باحضرت ولی عصر منصورحلاج است که شرح حال او در ج51 ص397 بحارالانواربیان شده به طوری که علی بن بابویه والد شیخ صدوق به شدت اوراترد ومورد لعنت قراردادولی با این حال شرح حال وذکر ومدح او سالهاست که در کتاب ادبیات سال اخرتحصیلات متوسطه (درس شانزدهم ) بیان شده وحد اقل برباطل بودن روش وطریقه او هم حتی تاکید نشده بلکه برعکس ازمحتوای درس مدح او و ضم مخالفان او برداشت می شودو متاسفانه عقاید وافکار فرزندان و دانش اموزان را در معرض انحراف ویاتردید قرار داده است وخود حقیر که سالها قبل این درس را درکتاب خود میخواندیم برایم سوال بود که بالاخره این قبیل افراد مورد تایید اهل بیت وقران بوده اند یا خیرکه البته الان که مطالعات خودراعمیقترکرده ام راه حق را یافته ام و انهایی که مطالعات دقیق یا مبنای اعتقادی مستحکمی ندارند احتمالا عقاید صوفیه یا طریقه سلوکی افرادی مثل فرد مزبور را راه وروش دین به حساب می اورندبرای بنده سوال است دلیل این همه کم توجهی در کشوری که به نام مذهب اهل بیت نامیده میشود .ازانجا که مدتی است با این سایت در ارتباط میباشم از جنابعالی خواهش میکنم این موضوع را مورد بررسی وتذکر قراردهید ودرصورتی که بنده دراین مورداشتباه میکنم لطفا بنده را روشن فرمایید .به هرحال برایم روشن شده که انهاییکه درزمینه تالیف کتب درسی فعالیت میکنند خواسته یا ناخواسته این قبیل اشتباهات رامرتکب شده اند وازقبیل این عقاید نادرست زمینه اموزش وتربیت قرار داده شده است وصرف اینکه عطارنیشابوری یکی ازشاعران مورد توجه است ایا عقاید وهمه نوشته های اوهم مورد قبول وتاییداهل بیت است و همین که در مدح شخص یا اشخاصی دست به قلم برده ما هم باید روش اورا دنبال کنیم .
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی حلاج از آن جهت مورد توجه است که عارفی است مسلمان و در مسیر توحید قدم‌ها برداشته و در همین رابطه حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» در غزل معروف خود از او یاد می‌برند و میفرمایند: «فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم.... همچو منصور خریدار سر دار شدم». موفق باشید
1033

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی من دانشجوی یکی از رشته های فنی هستم با وجود شرایطی که در دانشگاهها هست اعم از بی حجابی -بی اخلاقی و...از شما می خواستم برنامه ای جهت سیر و سلوک عرفانی و همچنین عقب نماندن از درس هایم به من معرفی کنید؟با اساتیدی که ظاهرا عقایدشان تحت تاثیر غرب قرار گرفته چه کنم؟برای همه ی ما دانشجویان دعا کنیدو...هر نکته ای که فکر می کنید برای مادانشجویان لازم است که بدنیم لطفا بفرمایید. اللهم عجل لولیک الفرج
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی با آرزوی توفیق برای جنابعالی و همه‌ی دانشجویان عزیز که سعی دارند با سربازی در ذیل پرچم حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» زندگی خود را معنا ببخشند. بنده همان سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست را پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید
21191
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم سلام و درود خدا بر استاد عزیزمان: استاد جان از این که وقت شریف جنابعالی را می گیریم شرمنده ایم ولی دعا می کنیم خداوند وقتی که برای پاسخ به سوالات می گذارید را از برترین عبادتها برایتان حساب کند. 1. پیامبر عزیز (ص) می فرمایند استوارترین کارها سه چیز است ... و سومی «مواساه الاخ فی المالم این مواسات دقیقا به چه میزان؟ و معناست و مراد از اخ کیست؟ چرا که افرادی که در جامعه احتیاج شدید دارند بسیارند. 2. ایشان می فرمایند «ابی الله ان یرزق عبده المومن الا من حیث لا یحتسب » خوب ما هر چه خود و برادران خوب مومن و ارزشی را می بینیم عموما رزقمان از همان جایی می رسد که به طور طبیعی گمانش را داریم مثلا من معلم 25 سال است رزقم بوسیله حقوق آخر برج تامین می شود که گمان می کنم گرچه می دانم خداست که بدین وسیله می فرستد بقیه مومنین هم همین طور حال با توجه به این حدیث که می فرماید خدا ابا دارد نکند ما مومن نیستیم؟ 3. در حدیثی دیگر می فرمایند «مروا بالمعروف و ان لم تفعلوه» احمدیان ترجمه کرده مردمان را به کار نیک فرمان دهید هر چند خود نکنید. این روایت با آیات «لم تقولون ما لا تفعلون» «کبر مقتا ان تقولوا ما لا تفعلون» «اتامرون الناس بالبر و تنسون انسفکم» چگونه ساز گاری دارد؟ 4. حضرتش در روایتی دیگر می فرماید: «اذا احب الله عبدا ابتلاه و اذا احبه الحب البالغ افتناه قالوا ما افتناه قال لا یترک له مالا و ولدا» خوب اگر قرار است خداوند به کسی که غایت حب پیدا می کند هیچ از مال و فرزندان باقی نگذارد با این حساب بایستی اهل البیت که در نهایت حب الهی بودند نه مالی داشتند و نه فرزندی و همچنین عرفای بزرگ همه مال و فرزندان خویش را از دست می دادند؟ در حالی که چنین نیست؟ منبع 4 روایت نهج الفصاحه. با تشکر از استاد عزیز و التماس دعا. خدایا بر طول عمر و توفیقات استاد عزیز بیفزا و ایشان را با امیرالمومنین علیه السلام محشور بفرما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- برادران ایمانی یعنی انسان‌هایی که در بستر شریعت قدم گذاشته‌اند و آرزوهای دنیایی آن‌ها را بازی نداده. اولاً: چنین انسان‌هایی نیازهای منطقی دارند که رفع آن‌ها چندان مشکل نیست و برکات خاص خود را دارد ثانیاً: چنین افرادی چندان هم زیاد نیستند  2- ما فکر می‌کنیم رزق‌مان از طریق برنامه‌های‌مان به ما می‌رسد! چرا به این فکر نباشیم که خدا از طریق رزق ما را مقرر کرده و اگر در جای دیگری بودیم باز به نحوی آن را تأمین می‌کرد. یعنی بر اساس حساب‌های ما نیست، بر اساس رزّاقیت اوست  3- سنت‌های خوب را جاری‌کردن، غیر از ادعاکردن و بعد زیر آن زدن است  4- وقتی حبّ الهی آمد، دیگر جایی برای مال و فرزند نمی‌ماند، نه آن‌که مال و فرزند انسان از بین برود. گفت: «دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی / دیوانه‌ی تو هر دو جهان را چه کند؟». موفق باشید

20854
متن پرسش
سلام: این آخرین جوابی است که برایتان می فرستم و دوس دارم جواب پایانی شما را نیز بشنوم. با توجه به صحبت های مکرر و سوال 20843 حدیث این بود: «.......إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ قد امن من الخطا و الزلل ، خصه بذلک لیکون ذلک حجه علی خلقه ، شاهدا علی عباده ، فهل یقدرون علی مثل هذا فیختارونه فیکون مختارهم بهذه الصفه ؟!» تحف العقول به نظرم این که فرمودید اجتهاد در مقابل نص است. زیرا اولا حدیث می گوید که آن حاکم و امام جامعه از خطا و لغزش مبراست ، درحالی که ولی فقیه مبرا نیست. ثانیا در آخر حدیث می فرماید: خدا تنها قادر است چنین شخصی را انتخاب کند. پس از عهده ی خبرگان ملت خارج است. ولی حتی بدون توجه به این حدیث می شود گفت که خدا حتی حاکم ظالمی را که بر مسلمین مسلط است، در مواردی کمک می کند. به خاطر اهمیت امر مسلمانان و شیعیان. (طبق همان قاعده لطف یا قواعد دیگر) پس لطفا کاری با این حدیث نداشته باشید!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:

1- بدون شک، روایت فوق در مورد امامت است ولی به مورد، موجب تخصیص حکم نمی شود همان طور که در اصطلاح گفته می شود «مورد مخصِّص نیست».

توضیح این مطلب آن است که وقتی قضیه ای آورده شود و سپس ذیل آن قضیه، تعلیلی بیاید، آن تعلیل حیطه و دایره ی حکم را مشخص می کند. آری شنیده اید که «العله تعمم و تخصص» یعنی این که علت، موجب تعمیم حکم و یا تخصیص آن می شود. مثال معروفش آن است که وقتی دکتری به مریضش بگوید «انار نخور چون ترش است»، به این معنی نیست که وی، فقط انار نخورد بلکه علتی که در ذیل کلامش آورده است و گفته است «چون ترش است» موجب می شود که حکم (نخور) به هر چیزی که ترش است سرایت کند به این معنی که این شخص هیچ شیء ترشی نباید بخورد و به همین خاطر، به او می گویید سرکه هم نباید بخوری هر چند «سرکه» درعبارت دکتر موجود نبود بلکه به خاطر عمومیت تعلیلی که در ذیل کلامش بود، حکمش را تعمیم دادیم.

خب حال توجه کنید که این روایت، هر چند در مورد امام است، ولی نمی توان مورد را موجب تخصیص حکم دانست بلکه به وسیله ی تعلیل ذیل که عبارت است از «ان الله اذا اختار عبده....» به هر موردی که عبدی از عباد الهی توسط خداوند (بدون واسطه و یا با واسطه ی اولیاء معصومین او) به منصبی گماشته می شود سرایت کرده و حکم تعمیم داده می شود و از این مورد است، فقیه جامع الشرایط که طبق روایات ما به عنوان «حجتی علیکم» به اختیار خدا و به واسطه ی امام معصوم به عنوان حجت بر بندگان منصوب شده است.

آری، احکامی که در این روایت به عنوان امر اختصاصی امام معصوم آمده است (مثل «الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْم‏....») به فقیه سرایت داده نمی شود.

2- بر روی نیابت چنین امامی فکر کنید. اگر این لطف، یک حقیقت وجودی است، پس امری است تشکیکی و دارای شدت و ضعف، لذا صورت تامّ آن مربوط به امام معصوم است ولی مراتب نازله‌ی آن در شرایط خودش جاری است.

3- اساساً تفاوت نبوت و ولایت در این است که نبوت، مقامی نیست که به کس دیگری جز نبی سرایت کند. ولی ولایت، در عین آن‌که مقام حضرت اللّه است و فرمود: «اللّه ولیّ الّذین آمنوا» می‌بینید که برای اولیاء الهی نیز با شدت و ضعف لازمه سریان و جریان دارد و بدین لحاظ نمی‌توان ولیّ فقیه را از چنین تأثیری بر روی مولّی علیه خارج دانست.

4- انتظار امثال بنده از رفقای اهل فکر آن است که از متون مقدس بیشتر از آن‌چه در ابتدای امر ظهور دارند، بفهمیم، نه آن‌که خود را فقط متوقف در همان فهم اولیه‌ی خود نماییم. این حالت هرگز در تاریخ جواب نمی‌دهد. در حالی‌که علم اصول از جهتی  و علم پدیدارشناسی از جهت دیگر به ما کمک می‌کند تا به بنیاد سخن نظر کنیم و مطابق آموزه‌های اصلی دینِ الهی، همه‌ی اشارات آن سخن را دریابیم، وگرنه چگونه بتوانیم از متون دینی در زمانه‌ی خود استفاده کنیم؟

5- تعجب بنده از بعضی از رفقا می‌باشد که گمان می‌کنند اگر زعیم مؤید به مدد الهی باشد، دیگر نباید مشکلاتی در جامعه واقع شود، غافل از آن‌که اگر زعیم جامعه امام معصومی همچون علی«علیه‌السلام» باشد و مردم تلاش نکنند رهنمودهای وی در جامعه پیاده شود، آن‌ها هیچ بهره‌ای از او نبرده‌اند، نه آن‌که او مقصر باشد. در همین رابطه حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» در خطبه‌ی 35 نهج‌البلاغه می‌فرمایند:

 «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ إِنْ أَتَى الدَّهْرُ بِالْخَطْبِ الْفَادِحِ وَ الْحَدَثِ الْجَلِيلِ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ [وَحْدَهُ‏] لَا شَرِيكَ لَهُ لَيْسَ مَعَهُ إِلَهٌ غَيْرُهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» ‏أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مَعْصِيَةَ النَّاصِحِ الشَّفِيقِ الْعَالِمِ الْمُجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ وَ تُعْقِبُ النَّدَامَةَ وَ قَدْ كُنْتُ أَمَرْتُكُمْ فِي هَذِهِ الْحُكُومَةِ أَمْرِي- وَ نَخَلْتُ لَكُمْ مَخْزُونَ رَأْيِي لَوْ كَانَ يُطَاعُ لِقَصِيرٍ أَمْرٌ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ الْمُخَالِفِينَ الْجُفَاةِ وَ الْمُنَابِذِينَ الْعُصَاةِ حَتَّى ارْتَابَ النَّاصِحُ بِنُصْحِهِ وَ ضَنَّ الزَّنْدُ بِقَدْحِهِ».

 پس از حمد و ستايش خدا، بدانيد كه نافرمانى از دستور نصيحت كننده مهربان دانا و با تجربه، مايه حسرت و سرگردانى و سرانجامش پشيمانى است. من رأى و فرمان خود را نسبت به حكميّت به شما گفتم، و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم. ولى شما همانند مخالفانى ستمكار، و پيمان شكنانى نافرمان، از پذيرش آن سرباز زديد، تا آنجا كه نصيحت كننده در پند دادن به ترديد افتاد، و از پند دادن خوددارى كرد.

6- اساساً انتظاری که از رفقا داریم، تفکر در سنت اصولیون است و نه اخباریون؛ و حوزه‌های علمیه‌ی نجف و قم افتخار آن را دارند که از اخباریون عبور کرده‌اند. حال نمی‌دانم چه شده است که بعضی از رفقا بهره‌ی لازم از نهضتی که منجر به استحکام حوزه‌‌های علمیه‌ی ما شده است، نبرده‌اند.

7- حضرت در یک قاعده‌ی کلی به موضوع امامت و جایگاه آن اشاره می‌کنند یعنی مصداق را ذیل یک فهم کلی می‌آورند، چرا در مصداق متوقف شویم و از آن امر کلی که امام در ابتدا آورده‌اند غافل گردیم که در این حالت از تفکر همه‌جانبه نسبت به آن روایت باز می‌مانیم. هنر ما این است که با تدبّر در آیات و روایات، متوجه باشیم آنان متون منجمدی نیستند وگرنه از حضور تاریخی خود نسبت به آن متون محروم می‌شویم. موفق باشید

20733
متن پرسش
درود محضر استاد طاهرزاده: نظر حضرتعالی نسبت به تحصن صورت گرفته در مرقد عبدالعظیم چیست اگر چه هنوز پرونده روشن نیست لکن بنظر می رسد این تحصن نمود بغضیست که بسیاری از مردم نسبت به قوه قضاییه دارند واقعا قوه ایست که با این حجم از فساد به هیچ کس پاسخگو نیست مگر رهبری و ایشان هم مگر چقدر می توانند نسبت به اصلاح آن اقدام کنند در پاسخ یکی از سوالات اخیر فرمودید آیا باید اشکال را به پای اسلام گذاشت یا به پای مردم واقعا در قوه قضاییه که مردم هیچ نقشی در انتخابشان ندارند مردم چه نقشی دارند؟ اگر فساد از مردم است نه ذات نظام چرا در این بخش ها که مردم نقشی ندارند باز فساد موجودست؟ سخن آخر با حضرت صاحب که آقا جان انقلاب به چهلمین سالگردش نزدیک می شود و نظام از اصلاح اولیاتمان درمانده است (همانطور که دکتر سعید زیباکلام در برنامه جهان آرا فرمودند) بیا که مصلح فقط تویی و گویا تقدیر مان این بود که حسب بعض روایات گروه های مختلف بر ما حاکم شوند تا عجزشان از اصلاح امور مشخص شود و این حوالت تاریخی ماست. حقیر نیز همانطور که استاد میرشکاک در خشت خام فرمودند امیدم به این نظام از صندلی ای که بران نشستم و صفحه کلیدی که با آن هم اکنون تایپ می کنم کم ترست. ببخشید ازین مقایسه چون مقایسه جاییست که تشکیک وجودی در کار باشد والا صفر را با چه عددی می توان مقایسه کرد امتحان کنید از هر عددی بینهایت بار ضعیفتر است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با وجود چنین ضعف‌هایی در امور اجرایی کشور و از جمله تنگ‌نظری‌ها که در بعضی قضات هست، بحثی نیست. بحث بر سر واقعیت تاریخی است که ما در آن قرار داریم. یا باید در حاشیه‌ی تجدد و همچنان در توسعه‌نیافتگی مثل 200 سال گذشته قرار داشته باشیم، و یا باید باقی‌ماند بر عهدی که نسبت به انقلاب اسلامی داریم، به آینده‌ای بس متعالی امیدوار باشیم که با فرهنگ دینی از ضعف‌های توسعه‌نیافتگی آزاد شویم. در آن صورت است که با تعالی مردم آن قاضی هم که به یک معنا جزء مردم است و آن کارمند اداری نیز متذکر اهداف بلند وظیفه‌ی انسانی خود خواهد شد، تا انسان‌ها متوجه‌ی رسالت تاریخی خود نشوند همواره در خودبینی و خودخواهی گرفتارند. شاید منظور مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» که در مورد حرکت اربعینیِ این سال‌ها فرمودند: «این هم یکی از حوادث بسیار برجسته‌ای است که خدای متعال منّت گذاشته بر ما و این حادثه را برای ما خلق کرده است» این باشد که از طریق حادثه‌ی اربعین، روحیه‌ی ایثار و تواضع به جامعه‌ی ما برگردد. و راز امیدواری به آینده موضوع مهمی است که نباید آن را از متن تاریخی که شروع کرده‌ایم نادیده بگیریم. موفق باشید

نمایش چاپی