بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8052
متن پرسش
سلام استاد،خسته نباشید.چراورزش در درمان افسردگی و اضطراب اینقدر موثر است؟این بیماریها یعنی زیادی به خیالات میدان داده شده ولی کار کردن با به نیت ورزش ورزش کردن دو تاثیر متفاوت دارند وکار جای ورزش را نمی گیرد،باوجود اینکه در هر دو تا اراده روح بر بدن تثبیت می شود ولی ورزش تاثیر عجیبی دارددر دفع خیالاتوکار نمی تواند جایگزین ورزش شودومن به دنبال تاثیر ورزش در دفع خیالاتم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده در این مورد در قسمت سوم کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» تحت عنوان تأثیر روح بر حرکات ورزشی عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
7683
متن پرسش
باسلام با توجه به سوال 7580 در خصوص نظم مورد نظر اسلام و نظم حاصل از مدرنیته (نظم کثرت گرای ثانیه ای) اگر ممکن است توضیح بیشتری مرقوم فرمایید. با توجه به نظمی که خود حضرت امام داشتند مثلا سر ساعت بخصوصی کارهای مشخص را انجام می دادند آیا در راستای نظم موجود نیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: نظم دینی نظر به عالم ملکوت دارد و مؤمنین واقعی با هماهنگی با عالَم ملکوت خود را و زندگی را مدیریت می‌کنند و لذا هیچ وقت این طور نبوده که مؤمنین به نظم اهمیت ندهند. در آغوش ملکوت به صورتی حکیمانه جای هرکاری را تعیین می‌کردند و به همین جهت هرگز آرامش خود را از دست نمی‌دادند. مشکل امروز بشر آن است که در نظمی مکانیکی گرفتار است و در آغوش وَهم خود زندگی می‌کند و لذا با نظمی که برای خود ایجاد کرده به هیچ آرامشی نمی‌رسد زیرا این نظم را برای جوابگویی به وَهمیات خود شکل داده، با رویکردی متفاوت از رویکرد نظم قدسی. در کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» بحثی تحت عنوان نظم معاویه‌ای داشتیم. موفق باشید
6081
متن پرسش
باسلام استاد انچه که ما در نقد مدرنیته بیان می کنیم بسیاری از جهات ان را هم دراندیشه مارکسیسم می بینیم مثل اعتراض به سرمایه داری استعمار حتی حلقه فرانکفورت پوزیتیویسم راهم زیر سوال بردند به فردگرایی هم اعتراض کردند حتی اگرتفسیر مارکس ازدین را به طور کامل نپذیریم درخیلی جهات می تون اشتراک پیداکرد ماهم مانند برخی مارکسیست ها قائل هستیم غرب با عنوان های ایدوئولوژکی مانند ازادی و دموکراسی و... سایه ای استعماری وسنگین برروی جهان انداخته که باید با ان مبارزه کرد؟ حال سوال اینجاست که 1-مارکس از نقد دنیای مدرن به ان جهان بینی مادی رسید یاازجهان بینی مادی به این نقد ها رسید وما چگونه به نقد مدرنیته رسیدیم واصولا چرا ما ومارکسیست ها جهات مشترکی در نقد داریم 2-چگونه میتوان جریان مارکسیست راهم جریانی مدرن دانست ولیبرالیسم را هم که کاملا مخالف هستند بازهم مدرن دانست این تناقض چگونه حل می شود 3-اگربرای مارکسیسم ولیبرالیسم وجوه مشترکی بیابیم وهردورامدرن بدانیم پس اشتراک ما ومارکسیست در باره نقد مدرنیته چگونه توجیه می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مارکس شاگرد هگل است، هگل معتقد به سنت‌های معنویِ جاری در هستی است و مارکس در عین آن‌که تحت تأثیر استادش بود موضوع را به قول خودش وارونه کرد و گفت قواعدی در عالم هست تحت عنوان دترمینسم تاریخی و آن سنت‌‌‌‌‌‌‌‌‌های معنوی را به قواعد جبریِ جاری در تاریخ تغییر داد و بدین لحاظ به همه‌چیز نگاه مادی پیدا کرد و در راستای قواعد جبری تاریخ معتقد بود روح سرمایه‌داری مقابل قواعد تاریخ است و مرحوم شهید مطهری در کتاب «فلسفه‌ی تاریخ» خود این موضوع را به‌خوبی روشن می‌کنند. با توجه به این امر می‌توان گفت همواره مارکس مادی بوده و با همان نگاه مادی مدرنیته را نقد می‌کند ولی نه از آن جهت که مدرنیته خود را از ارتباط با عالم قدس منقطع کرده و لذا ما با مارکس در نقد مدرنیته هیچ اشتراکی نداریم حتی آن‌جایی که اِلْیِنه‌کردن انسان توسط روح مدرنیته را مطرح می‌کند. موفق باشید
5682
متن پرسش
با احترام خدمت استاد بزرگوار، بحث زن دوم رو خاتمه می دم و هرچند برای تک تک مواردی که جناب سوال 5606 عرض کردند پاسخ دارم اما اینجا به احترام نظر شما، ادامه نمی دم فقط یک مسئله ای که از ابتدا تا انتهای حرف بنده در جواب آن آقا و دیگر حضراتی که زن دوم به بعد را حلال می دانند و رویکرد کلی حرف بنده بوده را مجددا عرض می کنم که حرف نهایی بنده هست و چون آخرین پاسخ است لطفا رو سایت بذارین. انشالا که جواب شبهات روشن بشه. روایاتی که در سؤال 5656 عرض کردند حصر را نمی رساند که مخالفت با زن دوم فقط و فقط از روی حسادت باشد. بنده هم نگفتم حسادت هیچ زنی نمی تواند باعث این امر شود. گفتم "فقط" حسادت نیست . اما این در اصل بحث بنده اثری ندارد. رویکرد کلی من این است که : بعد از این که ما و شما پذیرفتیم که مراجع محترم قطعا با توجه به آیات و روایات نقل شده از معصومین علیهم السلام و کتاب و سنت و دیگر منابع استخراج احکام ، احکام شرعیه را استخراج کرده اند ، حال منظور خود را با چند جمله، از بحث نگاه زمان شناسانه به آیات و روایات و دیگر منابع روشن می کنم. با تعمّق در مطلبی که استاد طاهرزاده در پاسخ به شبهه ی چندزن داشتن پیامبر مطرح کردند مسائلی معلوم می شود ، از آن جمله جایگاه ازدواج برای بشر زمان پیامبر دارای جایگاه متفاوتی از زمانه ی امروز بوده. قبل از تبیین این مسئله ، از یکی از مثال هایی که استادطاهرزاده مطرح کرده اند در این جا استفاده کنم که شما فکر نکنید بنده منکر منابع استخراج احکام شرعی هستم و باز برای بنده آیه و روایت بیاورید. متأسفانه گاها از جایگاه تاریخی آیات و روایات غفلت شده است. مثالی از استاد محترم بیاورم که برای بار اول که حرف را می شنوید اگر شما ندانید این را استاد طاهرزاده فرموده اند احتمالا این سخن را به لیدرهای مدافع حقوق زنان ! نسبت می دهید. البته من یک کلیتی در ذهن دارم اگر مطلب را خراب می کنم لطفا خود استاد شرح بفرمایند. از دوستی شنیدم که از قول استاد فرمودن چون ماها که به اسلام اعتقاد داریم روی حقوق زن به خوبی کار نکردیم ، فمنیسم ها خیلی مدعی شده اند وگرنه برخی حرف هایی که می زنند خیلی هم بد و بیراه نیست. مثلا زن و شوهری که در یک منزل هستند ، خب وقتی مرد بیرون از خانه کار می کند ، زن هم داخل خانه کار می کند . پس اموالی که با کار کردن شوهر عاید می شود باید بین زن و مرد تقسیم شود نه این که همه اش به نام مرد باشد. حال اگر مرد فوت شود، یک هشتم این اموال به زن به ارث می رسد و باقی بین سایرین تقسیم می شود. و زن بعد از یک عمر زندگی با مرد ، درست زمانی که همسرش را از دست می دهد باید آواره شود. چون از این به بعد خانه ای که درش نشسته است شرعا و قانونا متعلق به دیگران است ، حتی وسایلی که دارد و ... . این مسئله از نظر مراجعی که نگاه زمان شناسانه به منابع دینی ندارند هیچ اشکالی ندارد و خلاف شرع هم نیست. این مسئله از نگاه شما، عین حکم خداست که از منابع دینی اعم از آیات و روایات و ... استخراج شده است!!!. درحالی که در وهله ی اول باید اموال مرد در زمان حیاتش بین زن و مرد نصف شود و بعد هم مسئله ی ارث که به صورت زمان شناسانه حکم دیگری پیدا می کند. اما بد نیست آن چه که از نظر استاد هم در این رابطه صحیح می باشد را خودتان بروید و بخوانید. مسائل این چنینی کم نیستند که به دلیل اختصار کلام از ذکر دیگر مثال ها خودداری می کنم. شوهر بنده هم با حکم زن دوم به صورتی که امروزه توسط دین دارها عملی می شود و شرعی هم هست، مخالف است، ایشان هم حسادت دارند ؟ این یک بحث علمی است فارغ از حب و بغض های شخصی و نفسی.حال به مثال اصلی باز گردیم، پدیده ی ازدواج در زمان پیامبر به عنوان یک ابزاری برای رفع خیلی از مشکلات محسوب می شده. به همان نسبتی که انسان معاصر ، با انسان زمان پیامبر و دیگر زمان ها متفاوت است، به همان نسبت هم پدیده هایی همچون ازدواج ، یا ازدواج مجدد ، جایگاه یا تعریف متفاوتی نسبت به آن زمان برای انسان امروزی دارد و "نتایجی" متفاوت. این به معنی تعطیل کردن احکام شرعیه نیست بلکه باید با نگاه زمان شناسانه ، احکام شرعیه مطابق با روح زمانه ی امروز که حتی بشر مؤمن و مسلمان را هم اسیر خود کرده است از منابع فقهی استخراج شود. پیامبر ص به راحتی ازامر ازدواج برای وحدت دو قبیله استفاده می کردند اما امروز اگر نگوییم اثر عکس دارد، به قطع می توان گفت اثری که پیامبر مدنظر داشته را هرگز نمی دهد. اجمالا می توان گفت امروزه ازدواج مجدد نه تنها مشکلی را حل نمی کند چه بسا بر مشکلات هم می افزاید. بنده موافقم که به راحتی نمی توان حکم داد و یک عمر تلاش برای استخراج حکم خداوند در زمان امروز لازم است . اما با لحاظ افقی که آیات و روایات و سنت اهل البیت دراختیار ما گذاشتند ، ببینیم چگونه در زمان امروز می توانیم به همان افق دست یابیم. در معرفت شناسی سیره ی اهل البیت، اعمال انسان کامل از یک نظر به دو دسته تقسیم می شود . یک دسته اعمالی که عینا باید تکرار شود همچون ذکر بعد از نماز حضرت زهرا س، و یک دسته اعمالی که عینا نباید تکرار شود بلکه باید هدف آن عمل طبق زمانه ی امروز لحاظ شود. همچون ازدواج مجدد. چنان که می بینیم سیره ی بزرگان حاضر بر تک همسری است. در استخراج احکام شرعیه از منابع فقه هم باید این مسئله لحاظ شود. این به معنای عرفی شدن دین نیست بلکه خواه ناخواه شرایط جدیدی بر بشر معاصر حاکم شده است که باید حکم خداوند در شرایط امروز استخراج شود، آن هم نه با نگاه منفعلانه. برای بنده سوال است چطور اسلام باید دستوری را مستحب بداند که در زمانه ی امروز ، با برهم زدن اَنس زن و مرد نه تنها شرایط دینداری بیشتر را فراهم نمی کند بلکه در اغلب موارد موجب تحقق مبغوض ترین حلال خداوند می شود چرا که برفرض تحمل زن اول، زن دوم نمی تواند با وجود زن اول زندگی کند هرچند با علم به وجود زن اول، ازدواج کرده است. مرد معاصر هم ، هرگز نمی تواند با زن دومش به انسی برسد که با زن اول می رسیده . خدا می داند بنده از نزدیک دیده ام انسان های واقعا مؤمنی که با این امر به زعم خودشان حلال و حتی با افکار دینی، به صرف این عمل مستحب به زعم شما و برخی مراجع ! در زمانه ی امروز، زندگی خود و همسر اول و دوم و حتی تا چند نسل بعد از خود را به تباهی کشیده اند . با تشکر از استاد طاهرزاده و دیگر دوستانی که حوصله به خرج دادن . در انتها در یک جمله عرض کنم که تفاوت است بین این که : ("من" دوست دارم شخصا فرزند بیشتری از نسلم وجود داشته باشد پس ازدواج مجدد می کنم) با این که ( جامعه به لحاظ تاریخی دچار معضل پیری شده است که باید فکری تاریخی برای حل این معضل کرد و آیا ازدواج مجدد راهی برای حل این معضل هست یا خیر). التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در هرحال از این گفت و شنودها معلوم می‌شود که موضوع دارای جوانب متعددی است و حقیقتاً باید در موضوع جایگاه زن یک بازخوانی تاریخی شود و مسلّم در دل آن بازخوانی با رویکردی جدید به احکام الهی نظر می‌شود. بنده در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» تلاش کرده‌ام آن نگاهی را که تصور می‌کنم باید به زن انداخته شود مدّ نظر خوانندگان قرار دهم. به همین جهت در مقدمه کتاب گفته شد این کتاب را مردان نیز بخوانند. در مقدمه‌ی آن کتاب باب موضوعی را بازکردم که در جای دیگر باید به آن پرداخت و آن این بود که نه یک کمباین پدیده‌ای است که به جای 200 مرد آمده، بلکه پدیده‌ای است جدید با نسبت‌هایی جدید و نمی‌توان گفت اگر 200 مرد کشاورز با 200 داس وارد مزرعه‌ای شوند مثل آن است که یک کمباین وارد شده، و نه می‌توان گفت: زن‌های ما همان مادربزرگ‌های گذشته‌اند و متوجه نسبت جدیدی که پیش آمده و زن با تعریف جدیدی در تاریخ ظهور کرده نباشیم. موفق باشید
5509
متن پرسش
بسنه تعالی سلام وقت بخیر به نظر شما تحصیل در رشته پزشکی برای یک خانم جایز است ؟ از این جهت عرض میکنم که این رشته ارتباط زیادی با نامحرم دارد و حیا جایگاه کمرنگی در این رشته دارد . و اگر جایز نیست پس اگر هیچ خانمی در این رشته تحصیل نکند بر اساس فتوای مراجع تقلید که تا می توانید خانم به پزشک خانم مراجعه کند , چه می شود ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین دلیل که باید خانم‌ها به پزشک خانم رجوع کنند پس لازم است خانم‌ها در عین رعایت حیا رشته‌ی پزشکی را ترک نکنند. موفق باشید
5287
متن پرسش
سلام.جناب استاد اتهام پلورالیسم واومانیستی که به عرفا می دهند چه منشا ء ای دارد وتا چه حد عرفا به این 2نزدیک هستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک تهمت بزرگ به عرفای واقعی است. ما عرفای واقعی را افرادی مثل حضرت امام می‌دانیم، آیا امثال حضرت امام معتقدند در حال حاضر همه‌ی ادیان حق‌اند؟ بعضی‌ها نه پلورالیسم را فهمیده‌اند و نه اومانیسم را و نه عرفان را، این‌ها عموماً مطالب را قاطی می‌کنند. موفق باشید
4958
متن پرسش
سلام علیکم ضمن تشکر از زحمات مسئولان محترم سایت که ارتقای هر چه بهتر سایت در روند زمان نشان تلاش بی وقفه آنان است.نکته ای که میخواستم عرض کنم آن است که متاسفانه هراز چندگاهی شاهد هستیم سایت هک میشودواین موضوع نه آز این باب که برای چند ساعت از دسترس خارج میشود بلکه از این جهت که به نظر میرسد هکرهایی که ظاهرا نیز به دلیل اهداف متعالی این سایت دست به چنین اقداماتی می زنند را امیدوار و پشت گرم می نماید. حال که در میدان مواجهه با مدرنیته ناگزیراز استفاده از تکنیک آنان علیه خودشان هستیم انشاءالله به گونه ای تدبیر نمائید که این جبهه هم مانندسایر عرصه های موفقیت جبهه انقلاب مانند (هسته ای موشکی هوافضا و...) عرصه سایبر هم عرصه تفوق مطلق جبهه انقلاب گردد انشاءالله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تلاش‌هایی جهت رفع این مشکل در حال انجام است و کارهایی نیز شده‌ا ست. موفق باشید.
2710
متن پرسش
باسلام شما در مباحث هدف حیات زمینی فرموده بودید منظور از آدم که در بهشت اولیه بود بنی آدم است نه شخص حضرت آدم در اینصورت پس حوا در بهشت اولیه که بود؟ س2.باتوجه به مسائل معاد منظور از اینکه نامه اعمال بدست راست انسان داده میشود چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در آن مقام که موضوع تعلیم اسماء مطرح است و سجده بر حقیقت آدم مطرح است که فوق زن و مرد است. و چون شیطان در این مرحله به آدم سجده نکرد خداوند در آیه‌ی 13 سوره‌ی اعراف می‌فرماید: «...فَاهْبِطْ مِنْهَا ...» از آن مقام بیرون برو. ولی مقام دیگری در مرتبه ای پائین تربرای آدم در بهشت هست که در آن مقام می‌فرماید: «وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلاَ مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ» و اى آدم تو با جفت‏خویش در آن باغ سکونت گیر و از هر جا که خواهید بخورید و[لى] به این درخت نزدیک مشوید که از ستمکاران خواهید شد. در این مقام است که ملاحظه می‌کنید شیطانِ هبوط کرده حاضر است و قرآن در آیه‌ی 20 سوره‌ی اعراف می‌فرماید: «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ ...» و شیطان آن دو را وسوسه کرد. و باید این دو مقام را از هم تفکیک کرد، زیرا یک مقام، مقام حقیقت انسان یا آدمیت است و یک مقام، مقام تمَثُل حضرت آدم و تمثُل حضرت حوا است و این‌که آن دو سپس بر زمین هبوط کردند 2- «یمین» یعنی مقام میمنت و مبارکی و به همین جهت رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «کلتا الیدین یمین» هر دو دست مؤمن در بهشت، یمین است. موفق باشید
1078

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام لطفا راحترین راه برای اثبات خداوند برای دانشجویان را بیان فرمایید؟البته بدون استفاده از برهان نظم وعلیت.باتشکر
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی مباحث معرفت نفس شرایط را فراهم می‌کند تا انسان خدای فطری خود را تصدیق کند. موفق باشید
881

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم این حقیر دانشجوی یکی از رشته های فنی بودم. توفیقی شد که با آرمان "تولید فکر و علم اسلامی" برای "ایجاد جامعه و تمدن اسلامی" وارد حوزه شدم(امسال سال اول ورودم می باشد). پس از مدتی تحقیق به این نتیجه رسیدم که راه دستیابی به این هدف متعالی ، شناخت اسلام براساس حکمت متعالیه که همان جامع عرفان ، برهان و قرآن است ، می باشد و همانگونه که مستحضر هستید مسیر فعلی حوزه های علمیه از این راه نمی گذرد. بدین طریق مزاحم حضرتعالی ید شدم تا راهنمای این حقیر در طی این راه باشید. به نظر شما برای رسیدن به این هدف روی چه علومی باید کار شود ؟ اگر زحمتتان نیست لطفا بعد از ذکر هر علم نام کتابهایی که باید روی آن کار شود را مرقوم فرمایید. لطفا در مورد علوم آلی ای که باید روی آن کرد هم توضیح بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: پس از آن‌که تا درس خارجِ فقه و اصول خوب پیش رفتید در ذیل تفکر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه»، با حکمت متعالیه و فصوص الحکم از محی‌الدین کار را شروع ‌فرمایید. فعلاً برای آن‌که از موضوع عقب نیفتید مباحثی مثل «ده نکته در معرفت‌ نفس» و کتاب «از برهان تا عرفان» خوب است. موفق باشید
18433
متن پرسش
با سلام خدمت مبارک استاد عزیز: دو سوال از محضر منور دارم. این که حضرتعالی در پاسخ این حقیر فرمودید که زیرساخت های معرفتی برای انسان تراز انقلاب اسلامی در راستای دولت اسلامی فراهم نیست. آیا مقصود حضرتعالی انسان های که برخوردار از یک مبانی علمی (معرفتی) و عملی عمیق باشند و در راستای تحقق دولت اسلامی تلاش کنند را نداریم یا این که مردم آمادگی پذیرش دولت اسلامی را ندارند؟ سوال دوم این که بنده پرسیدم که آیا دولت اسلامی باید ملهم و منطبق بر سیره حکومتداری نبوی و علوی باشد که جنابتان فرمودید: حتما باید این گونه باشد اما کارهای زمین مانده زیادی داریم. سوال این حقیر این است که مقصود از این کارهای زمین مانده چیست؟ مصادیق آن را نام ببرید؟ با سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ به صورت نظام مند هنوز معارف به روز تنظیم نشده‌است و استادان و طلابی هم که بتوانند آن معارف را ارائه دهند به انداز‌ه‌ی کافی نیستند. هنوز ما در حدّ معارفی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود و عملا بسیار از نظر محتوا و موضوع ضعیف است، متوقف هستیم. 2ـ کارهای زمین مانده ارائه‌ی معارف قرآنی است با همان منطق وجودی و حضوری قرآن. موفق باشید

17658
متن پرسش
سلام استاد: برداشت شما از جمله «توقف در افراد حتی اگر معصوم باشند عین تحجر و عقب ماندگی است.» در متن زیر چیست؟ بر ما واضح است و باید خط را روشن کرد که توقف در افراد حتی اگر معصوم باشند عین تحجر و عقب ماندگی است. امروز باید روشن شود که آنانی که معتقد به کنشِ مسئولانه هستند، تسلیم شرایط و شرایط سازی نخواهند شد و مطالبات عدالت طلبان را رها نمی کنند، این کنش نه به انفعالی است که ماحصل ترس، عافیت طلبی است که نکند با عدم اقبال مواجه شوند و قدرتی که برای خود در ذهن منصورند را شکننده بیابند، از همین رو این افراد شخص پرستی و کاریزما یک نفر را تبدیل به پرچم و به جای گفتمان محوری به شخص محوری رو کرده اند. در کنش مسئولانه تصاحب قدرت هدف نیست، بلکه کنش مبتنی بر مسئولیت پذیری نسبت به گفتمان و قرار دادن آن به عنوان دال مرکزی مطرح است که در ادبیات بزرگانی همچو امام با عنوان مامور به انجام تکلیف یاد شده است. (هر چند که معنی آن عدم توجه به نتیجه نیست!) در کنشِ مسئولانه افرادند که باید به پای آرمان ها هزینه دهند نه آنکه آرمان ها را معطل شخص پرستی کرد! کنشِ مسئولانه برای قدرت و خدمت به مردم بر اساس آرمان ها برنامه دارد، نیرو تربیت می کند و معطل نمی ماند و قهر با قدرت نمی کند، بلکه کوشش می کند تا قدرت را همچو ابزار به کار گیرد. ولی برای کسب قدرت هرگز ارزش های خود را قربانی نمی کند، مردم را دلسرد و نا امید نمی کند و بنایش قدرت گرفتن شخص نیست. در کنشِ مسئولانه نمی توان نسبت به آینده مردم و توده ها بی اهمیت بود به بهانه منع یک شخص، کرکره توجه به اصلاح و تغییر را پایین کشید. کنشگران اگر احساس مسئولیت داشته باشند تا نفس می کشند تحت هیچ شرایطی وا نمی دهند و شرایط را به نفع خود تغییر می دهند! در کنشِ مسئولانه ما به خمینیسم ، خامنه ایسم (برای درک بهتر رجوع شود به صحیفه نور، کتاب ولایت فقیه و سخنان رهبری که اقبال مردم به خود را ناشی از گفتمان می دانند و در این باب مطالب متنوعی را بیان کردند) و احمدی نژادیسم که شخص پرستی تهی از درک معنا و تنها کاریزما محور است، نه قاطع می گویم و ارزش هایی همچو عدالت، عقلانیت، آزادی، معنویت، اخلاق، پیشرفت،انسانیت و … را ملاک قرار می دهیم. اگر بزرگ فرمانده مان را در جنگ به شهادت رساندند، عزاداری نمی کنیم و سپرمان را وارونه دست نمی گریم و سر تسلیم فرو نمی آوریم، بلکه سر و صورت را از خون فرمانده خضاب می کنیم و حتی با فرض شکست، بزرگ فرماندهی را جانشین و نبردمان را ادامه می دهیم! از جمله سر سلسله داران کنش مسئولانه مولایمان حسین (ع) است که برای احیا ارزش ها فارغ از اقبال یا عدم اقبال مردم، کنش داشته و نه تنها منتظر سپاه مردم کوفه نماندند بلکه مردم بصره را خود دعوت کرده، حال آنکه شرایط تقسیم قدرت برای هر کنش فعالانه ای از نگاه نتیجه گرایان سود محور مطلوب نبود! در آینده از کنشِ مسئولانه بیشتر می شنوید!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه به این سخنان دقت کردم در آن یک‌نوع آلودگی نهفته است که آن را زیر سایه‌ی حرکت سیدالشهداء«علیه‌السلام» پنهان نموده است. می‌خواهد تحت عنوان کنش مسئولانه که به خودی خود سخن مبهمی است، نظرها را به نمونه‌های متعالی حرکت بشریت یعنی امامان معصوم«علیهم‌السلام» که ماوراء زمان و مکان راه را نشان می‌دهند، نادیده بگیرد تا بتواند با عبور از امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و مقام معظم رهبری تحت عنوان کنش مسئولانه جوانان ما را گرفتار مشهوراتی کند که مدرنیته در این تاریخ حاکم کرده است وگرنه باید در کنش مسئولانه، ما را به رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» دعوت می‌کرد که مسئولانه‌ترین کنش در این تاریخ است. امید است که متوجه ضعف خود باشد. موفق باشید

16775
متن پرسش
سلام علیکم: خدا را سپاس می گویم که باب آشنایی با شما و زبان شما را بر ما گشود. استاد عزیزم نمی دانم چطور باید شور و شعف حاصل از سخنان شما در رابطه با بحث «رسالة الولایه» را چه در اعتکاف پارسال و چه امسال به زبان بیاورم خیلی دوست داشتم می توانستم قصه این شکفتگی را به شکلی به شما عرض کنم تا از این راه ذره‌ای از سختی های بسیاری که شما برای متذکر کردن همچون منی به چنین عالم عظیمی می کشید را قدردانی کرده باشم و شاید همین تلاش ناممکن برای بیان آنچه که در ارتباط با «وجود» بر قلب حقیر می گذرد بیش از پیش مرا به شدت سختی و عظمت کار شما واقف می کند. بسیار اتفاق می‌افتد که در طول شنیدن این مباحث از شدت شعف توان ادامه دادن را از دست می دهم و بحث را رها می کنم و در سکوت عجیبی به نظاره عالمی از نور فرو می روم. خودم را گم می کنم، زمان را ایستاده می بینم و با همه اشیا احساس یگانگی می کنم البته نمی دانم که آیا واقعا این حالات ثمره ارتباط با وجود است یا شاید خیالاتی می شوم! اما می دانم که شادی، رهایی و آرامشی که در این اوقات هست را با هیچ حالتی در زندگی معمولی و حتی عبادات معمولی نمی توانم مقایسه کنم. مثل عبور از دری که یک طرفش کویر باشد و آن طرف باغی بی انتها. مشکلی که مدام با آن برخورد می کنم این است که این باغ را تا پیدا می کنم گم می شود! نمی دانم چطور می توانم به این رابطه تداوم بدهم انگار وقتی این باغ رخ می نماید آن قدر مست می شوم که نمی توانم در آن بمانم و فورا مثل بیدار شدن از رویایی خودم را دوباره در همین دنیای محسوسات می بینم. لطفا ما را برای تداوم این ارتباط راهنمایی کنید. در بحث اعتکاف امسال فرمودید که از این به بعد فقط با همین زبان با ما سخن خواهید گفت. خدا می داند که این کلام چه بشارت بزرگی برای بنده بود؛ همان چیزی که مدام قلبم طلب می کند یعنی ارتباط با ذکری که بتواند قلب را مدام به وجود متذکر کند و امروز آن ذکر را در کلام شما پیدا می کنم. خدا شما را حفظ کند و دریچه های فهم بیشتر کلام شما را بر ما گشوده تر نماید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همه می‌دانیم که دین پیامبر خدا بطن‌ها دارد و مسلّم با رجوعِ وجودی و قلبی به دین خدا، راهِ قدم‌زدن در بواطنِ آن دین آغاز می‌شود زیرا از محدوده‌ی ماهیات و مفاهیم، به گلستان وجود و حقایق، راه گشوده می‌گردد. البته: «تا خون نكنى ديده و دل پنجه سال‏ / از قال‏ تو را ره‏ ننمايند به‏ حال»‏ در این رابطه پیشنهادِ غور در کتاب «معرفتِ نفس و حشر» را فراموش نکنید. موفق باشید   

16750
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر و خسته نباشید: امیدوارم حالتون خوب باشه و از خدا سلامتی و طول عمر براتون مسالت دارم. استاد چه راهکاری وجود داره برای دائم الحضور بودن؟ چیکار کنیم که مراقبه همیشگی داشته باشیم و دچار غفلت نشیم؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به مرور، غیرِ حق را به چیزی نگیریم. از آن طرف، حضرت حق، ماوراء حجاب‌ها بر قلب انسان تجلی خواهد کرد و به مرور این حضور برای انسان بیشتر می‌شود و این، رازِ شدت‌بخشیدن به حضور قلب است. موفق باشید   

16618

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در مورد سوال ۱۶۵۸۱ و تفاوت اعظم مخلوقات و صادر اول در کتابی نظر یکی از بزرگان را مطالعه کردم که می فرمود صادر اول و اعظم مخلوقات تفاوت دارند که حال شما می فرمایید یکی هستند. ممنون.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر صادره‌ی اول به عنوان فیض مقدس، بالاترین و کامل‌ترین مخلوق است دیگر بحثِ تفاوت تعبیرها به جهت ظهورات مختلف نباید ما را به خطا بیندازد. تازه مگر چیز مهمی در این موضوع نهفته است که این‌طور مسئله را دنبال می‌کنید؟!! موفق باشید

16431
متن پرسش
با سلام و خدا قوت خدمت بچه های سایت: دو نوبت سوالی از خدمت استاد پرسیدم ولی جوابی در یافت نکردم، ممنون می شوم بفرمایید سولات نرسیده و..... علت چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به پیر و به پیامبر قسم، همواره جواب سؤالاتتان را داده‌ایم و همواره شما نوشته‌اید که چرا جواب سؤالاتتان نمی‌رسد. در این وسط، ما نمی‌دانیم چه‌کار باید بکنیم؟! گفت:  «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله‌ی من / آنچه البته به جایی نرسد فریاد است». موفق باشید

15679

تفاوت فقهابازدید:

متن پرسش
آیا فقها که التفاتی به عرفان عملی ندارند می توانند انسان کامل باشند و یا فقط عرفا اینچنین اند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم آن‌ها در جایگاه خود مورد قبول شریعت هستند، ولی همان طور که قرآن می‌فرماید: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْض‏» که بعضی از پیامبران نسبت به بعضی دیگر برتری دارند، و این تفاوت به تعبیر علامه طباطبایی به جهت عمق متفاوت آن‌ها نسبت به «توحید» است. در مورد فقها نیز می‌توان این را مورد توجه قرار داد. موفق باشید     

15596
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد طاهر زاده عزیز: استاد حدودا دو سالی است که مریضم، مریض روحی! و گرفتار دام های شیطان شده ام، سوار بر مرکب چموش هوس که هر لحظه مرا بسویی می برد. با اینکه در طی این چند وقت هزار بار توبه کرده ام و هزاران متن درباره ی ترک گناه خوانده ام با اینکه گاهی اوقات حتی دو ماه از این گرفتاری ها بدور بودم اما باز با وسوسه های شیطان، من ضعیف و روسیاه دوباره آلوده شدم! آلوده به خود ارضایی، و دیدن فیلم و عکس____! دستم به دامنتون می ترسم با سرطان گناه بمیرم و کافر از دنیا برم! می ترسم دیگر از چشم خدا و امام زمانم (عج) بیوفتم! دیگه خسته شده ام! لطف کنید راهکاری به من معرفی کنید یا برنامه ای به من بدید و دعا کنید که از این دام با روحی صاف و زلال بیرون بیام! عذر می خواهم که وقت گران بهایتون رو گرفتم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم ما راهی جز توبه و رجوع به حق نداریم در آن حالت است که کدورت و تنگی این کارها احساس می‌شود. خوب است به جواب سؤال شماره‌ی 15599 نیز توجهی بفرمایید. در ضمن مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن‌شاءاللّه می‌تواند راه‌گشا باشد. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

15260

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید ان شاءالله تعالی. غرض از مزاحمت: خداوند به بنده توفیقی عنایت کرد تا بدانم دو رذیله را در خود دارم. یکی منیت. و دیگری کمی نفاق. به معنی الاعم. حال از حضرت استاد خواستارم: 1. راهنمایی عملی ای بفرمایید. 2. در مباحث اخلاقی شما. کدام صوتها را بگردم تا این دو رذیله را توضیح داده باشید؟ 3. حال که خدا عنایتی کرد و بنده را متوجه این دو ساخت. در رفع زودتر اینها هم راه را می گشاید؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سال‌ها باید برنامه‌ریزی کرد تا آرام‌ارام از این رذایل آزاد شویم. ابتدا باید بدانیم ما با منیت و نفاق خود، حجابِ تجلی حق می‌شویم. لذا سعی بر آن باشد که کمتر خود را مطرح کنیم، به هر معنایی که ممکن است. موفق باشید

13049
متن پرسش
سلام: برای فهم بیشتر اشعار مولوی چه کار کنم؟ شرحی هست که استفاده کنم؟ می ترسم شرح مرا به عالم الفاظ ببرد. می خواهم به معنایش برسم نه لفظ و اون حس عشق مولانا رو در خودم حس کنم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اشعار مولوی مثل هر کتاب عرفانی دیگر تنها از طریق استادِ راه‌رفته، قابل فهم و تبیین است. در حال حاضر کسی را سراغ ندارم که مثل فصوص الحکم محی‌الدین که اساتید مربوطه آن‌را تدریس می‌کنند، معارف اشراقی مثنوی را تدریس کند. شرح آقای کریم زمانی از مثنوی برای فهم اصطلاحات ادبی آن کتاب شریف خوب است. موفق باشید 

11829
متن پرسش
با سلام: موضوع پایان نامه ی کارشناسی ارشد علوم سیاسی خود را قصد دارم از نهج البلاغه انتخاب کنم اما هرجه فکر کردم نتوانستم موضوع مناسبی که الویت باشد انتخاب کنم. خواهشمندم راهنمایی کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً هم عرض کردم در مورد موضوعات پایان‌نامه‌ای کار نکرده‌ام. موفق باشید

8235
متن پرسش
با سلام ببخشی من طلبه ی پایه ی دو هستم می خواستم ببینم که نظر شما در مود میانگین خواب در روز چه قدر است
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: افراد با هم تفاوت دارند. علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» فرموده بودند یک‌سوم تا یک‌چهارم شبانه‌روز می‌تواند برای خواب باشد. موفق باشید
7453
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی، آیا طبق قاعده بدیهی (( کل ما بالعرض لا بد ان ینتهی الی ما بالذات )) ، صفات رذیله به وجود آمده در انسانها که آنها را حیوانیت می نامیم از ذاتی ناشی شده است که عین حیوانیت است؟ ( آیا صفات سلبیه خداوند از نوع وجودی است؟)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: صفات رذیله برای انسان و صفات سلبیه برای خداوند ریشه در عدم دارند. از نبودن صفت راستگویی دروغ پیش می‌آید، پس به ذاتی برنمی‌گردد، آن قاعده در موضوعات وجودی معنا دارد. موفق باشید
7254

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم از حضرتعالی در صورت صلاحدید خواستارم که مقاله امام پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟ اقای دکتر سید علی اصغر غروی را نقدی عالمانه بفرمایید تا استفاده کنیم تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در سخنرانی روز تاسوعا تحت عنوان جریان روشنفکری و تقابل آن با تمدن‌سازی غدیر و کربلا- نقدی بر مقاله ی علی اصغر غروی در روزنامه ی بهار. داشتم. مفصل نقدی که به این سخنان می‌توان داشت را در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» باید دنبال کنید که آیات قرآن نقش اجرایی و سیاسی برای امام قائل است نه آن‌طور که آقای غروی می‌گویند که عملاً امام معصوم حکم سازمان ملل را پیدا می‌کند که سیاست‌مداران با احترام به او کار خود را می‌کنند. موفق باشید
2691
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز تعریف شما از دین چیست؟ با توجه به این که دین وحدت حقیقی ندارد و وحدت آن اعتباری است. آیا می توان دین را به وسیله عوارض ذاتیه تعریف کرد یا باید به راه های تعریف به وسیله غایت یا تعریف به وسیله روش شناسی مراجعه کرد؟ همچنین توضیحی در رابطه تعریف به وسیله علل اربعه (فاعلی، غایی، صوری، ...) بفرمایید.که ارسطو نیز در باره ی این تعریف در کتاب ((درباره ی نفس)) نکات جالبی فرموده است. بنده در حال فراهم کردن مقدمات ازواج هستم اگر میشود برایم دعا کنید. در ضمن بنده تهران هستم برای توفیق پیدا کردن برای دیدن حضوری شما هم دعا کنید. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی متوجه هستیم هرآنچه به صورت وَحی بر قلب مبارک رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» نازل می‌شود ریشه در اُمُ الکتاب دارد و منشأ آن یک حقیقت نفس‌الأمری است نمی‌توانیم وحدت آن را اعتباری بدانیم بلکه کثرتی است که عین وحدت است در عین حال اشکال پیش نمی‌آید که از طریق عوارض ذاتیه‌ی آن متوجه حقیقت آن شویم. به تعبیر علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» دین الهی از توحید شروع می‌شود و به عقاید و اخلاق و احکام تقسیم می‌گردد و باز از طریق همان عقاید و اخلاق و احکام به توحید رجوع داده می‌شود. به همین جهت می‌توان دین را با نظر به غایتی که دارد – که همان توحید است - تعریف نمود و معلوم است در این رابطه روش دین نیز نظر به غایت خود دارد. با این توضیح می‌توانید علل اربعه‌ی آن را تبیین بفرمایید و علل فاعلی آن را ربوبیت خداوند در نظر بگیرید و علت صوری آن را احکام الهی بدانید. موفق باشید
نمایش چاپی