بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9984
متن پرسش
سلام: مطمئنا یکی از اصلی ترین دلایل رشد شخصیت و اعتماد به نفس فرزند، در خانواده است. حال اگر ما به هر دلیلی دچار کمبود محبت هستیم و همیشه نیازمند تعریف و توجه دیگران هستیم، برای رفع این نقیصه و بی نیازی مطلق نسبت به غیر خدا چه کنیم. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این خطورات تا وقتی است که انسان وارد حوزه‌ی دین‌داری نشده، ولی وقتی وارد حوزه‌ی دین‌داری و معارف دینی شدید به‌کلّی این‌گونه نگاه‌ها از میان می‌رود. یکی از معانی این‌که می‌فرماید: وقتی دین‌دار شدند، «لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ» آن سیئه و محدودیت‌های فکری از آن‌ها پاک می‌شود؛ همین است. موفق باشید
8337

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.استاد در مباحث معرفتی و انسان شناسی بعد از کتاب های جوان و انتخاب بزرگ و آشتی با خدا،کتاب ده نکته از معرفت نفس و پیشنهاد میدید یا شرح ده نکته از معرفت نفس (خویشتن پنهان)؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: کتاب «ده نکته از معرفت نفس» با ده جلسه شرح صوتی آن و سپس کتاب معاد و شرح آن را دنبال بفرمایید بعداً سراغ کتاب «خویشتن پنهان» بروید. موفق باشید
8281
متن پرسش
سلام علیکم متاسفانه نسبت به خداوند متعال سوء ظن زیادی دارم.همیشه فکرمیکنم آینده ام بد است.خوشبخت نمیشوم.کلا ناامیدم به خاطر اینکه خیلی در زندگی سختی کشیده ام.اما چه کنم که وارد قلبم کنم که خداوند قادر متعال و ارحم الراحمین است؟خیلی نگران آینده ام هستم و می ترسم پر از تنهایی باشد.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: برای خود یک زندگی را تعریف نکنید و از خدا بخواهید آن زندگی را به شما بدهد. سعی کنید وارد مرحله‌ای شوید که به خدا بگویید چون تو را ربّ خود می‌دانم و می‌دانم رحمت تو واسعه است، پس هرچه تو می‌خواهی می‌خواهم، تا راه‌هایی در جلو شما باز شود که سعادت و خوشبختی شما در آن است. در ضمن از گوهر تواضع و مهربانی غافل نباشید. موفق باشید
7366
متن پرسش
با سلام استاد بزرگوار، می خواستم علت آنکه خواندن سوره حمد باعث شفاست ،جیست؟ وچه رمزی بین "شفا یافتن"و اعداد "1 یا 7 یا 40 بارخواندن سوره حمد "در چیست؟ با تشکر بسیار التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست مطابق روایات ما با خواندن سوره‌ی حمد اگر تقدیر دیگری رانده نشده باشد، نور اسم شافی تجلی می‌کند. موفق باشید
7029

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام. در نهج و منابع دیگر هست که حضرت امیر ع در وصف روز بیعت فرمودند چنان به من هجوم آوردید که (ترسیدم حسنینم زیر دست و پا بروند)... آیا سند این روایت در خصوص این متن میتواند صحیح باشد؟ چون اونموقع که 25 سال بعد از رحلت پیامبر ص بوده حسنین ع حداقل نزدیک 30 سال داشته اند و بچه ای نبوده اند که بخواهند زیر دست و پا بروند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هم می توانیم بگوییم هجوم جمعیت، کار را برای امام حسن و امام حسین«علیهماالسلام» که مواظب حضرت«علیه السلام» بودند مشکل کرده بود و هم می توان این سخن بعضی از شارحین را پذیرفت که منظور حضرت دو انگشت شصت پا بوده. موفق باشید
6054
متن پرسش
با سلام و درود با عده ای از دوستان قصد داریم یک سیر مطالعاتی با موضوع تقویت مبانی نظری انقلاب را شروع کنیم. لطف نومده و منت بگذارید و ما را در این مهم یاری نمایید. اینکه از کجا باید شروع کرد اینکه چه مطالبی را در اولویت قرار دهیم. و اینکه از چه اساتیدی می توان استفاده کرد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های آقای موسی نجفی به نام‌های «تاریخ تحولات سیاسی ایران» و «مقدمه تحلیلی تاریخ تحولات سیاسی ایران. در این مورد خوب است. کتاب انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالَم از دکتر داوری و مباحثی که بنده در رابطه با انقلاب داشته‌ام إن‌شاءاللّه مفید خواهد افتاد. موفق باشید
5448
متن پرسش
منظور از شفا بودن قران سوره حمد و عسل چیست در حالیکه همیشه محسوس نیست ولی دوا اغلب محسوس است چرا اسم خدا دوا و ذکرش شفاست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که جسم‌ها بیمار می‌شود و به تجربه ثابت شده عسل شفادهنده‌ی بسیاری از بیماری‌های جسمی است، روح‌ها بیمار می‌شود و از تعادل می‌افتد و قرآن به انسان کمک می‌کند تا با رعایت دستورات الهی و توجه به عقاید توحیدی، به تعادل لازم برسد. موفق باشید
5094
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر طاعات ونماز روزه ها قبول در جواب سوال1886مطلبی فرمودید در این باره سوالی داشتم من از یه نفر شنیدم ما علمی داریم که با محاسبات حروف ابجد مشکلات را حل میکنه ولی هنوز کامل اعتماد نکرده ام ولی از یه روحانی کار درست قابل اعتماد که شناخت چندین ساله درباره ایشون دارم ومیدونم اهل تقوا هستن و ظاهرا علوم غریبه هم کار کردند سوالی داشتم که نشان میداد ایشون وجود این علم رامطلقا رد نکردن شنیدم فردی هست که حتی پول هم نمیگیره ولی مشکلات مختلف را به اسم وابجد وتغییر اسمها حل میکنه نظر مبارکتئن چیه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت همان‌طور که در کتاب «جایگاه شیطان و جن و جادوگر» عرض کردم ما مبنایی نقلی و عقلی برای این حرف‌ها نداریم که بر آن مبنا می‌گویند چه اسمی با چه اسمی از نظر ابجد هماهنگی دارد یا ندارد. موفق باشید
4799
متن پرسش
باسلام و خداقوت خدمت استاد بزرگوار مشکلی دارم که با شرمندگی تمام عرض میکنم،من و همسرم هردو مذهبی و از خانواده های مذهبی هستیم،اما نمیدانم چرا متاسفانه در نماز کاهلیم،بحمدالله در بقیه ابعاد علی ظاهر مشکلی نداریم،ازحجاب،اخلاق و ...،چندین بار باهم قرار گذاشتیم که ازنوشروع کنیم،اما طولی نمیکشد که دوباره در همان مسیر میافتیم،خیلی خیلی ناراحتم و نمیدونم چطوری این مرض رو از زندگیمون بیرون کنم،لطفا راهنمایی بفرمایید.ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ترک نماز به هر بهانه‌ای انسان را از ورود به حقیقت محروم می‌کند درنتیجه هرچه انسان جلو برود و هر تصمیمی بگیرد به ضررش تمام می‌شود از خود نمی‌پرسید چه‌چیزی را بر انجام نماز ترجیح می‌دهید که آن چیز بهتر شما را به حقیقت برساند؟ موفق باشید
3243
متن پرسش
با سلام و احترام چندی پیش در خواب دیدم که بر روی تخت خود خوابیده ام و پیرمردی بر من وارد شد و کنار تخت نشست و گفت تشک روی تخت را کنار بزنم که دیدم زیر تخت تفسیر کامل المیزان قرار دارد و شروع به بیرون آوردن آنها کردم . پیرمرد گله داشت که چرا به آنها بی توجه بوده ام. نظر استاد چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده تعبیر خواب نمی‌دانم. ولی چرا به تفسیر المیزان بی‌توجه باشیم. موفق باشید
2991
متن پرسش
با سلام در حالی که باید بگوییم هر پدیده ای در این دنیا خود به خود به وجود نیامده و سازنده ای دارد، چگونه خداوند خود به خود به وجود آمده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: چون خداوند پدیده نیست. وقتی وجود همه‌ی اشیاء و پدیده‌ها از خدا است، پس خدا عین وجود است، عین وجود چیزی نیست که وجوددهنده داشته باشد، وجودش از خودش است. همین‌طور که عین تری، تری‌اش از خودش می‌باشد. در این مورد پیشنهاد می‌کنم به بحث «برهان صدیقین» رجوع فرمایید که در کتاب «از برهان تا عرفان» مطرح شده. موفق باشید
1459

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام حاج آقا الان مشغول ارشد در یکی از رشته های مهندسی در شهر خودمان هستیم و پارسال و قبل آن اصفهان خدمت شما می رسیدیم؛ پیش تر جدی تصمیم به ماندن در دانشگاه داشتیم و اما مدتی طولانی است که دانشگاه و کار در فضای مهندسی و ... برایمان غیر قابل تحمل شده است؛ با روحانی بزرگواری هم در شهرمان آشنا شده ایم که پس از آشنایی با کتابها و مباحث شما، به حضرتعالی علاقمند شده اند؛ شما، ایشان و آن چه که با همه شرایط به دلمان افتاده، حوزه است؛ به مباحث حضرتعالی و مباحث مرحوم علامه (ره) هم علاقه زیادی داریم؛ اما پدر و مادرمان خیلی جدی مخالفند و از ما می خواهند اگر هم به پول علاقه نداریم دارالایتام تاسیس کنیم ... و مثالهای متعددی از مهندسان و پزشکان خوب و خیر که بچه مسلمان های خوبی اند می آورند و وقتی خیلی ناراحت شدند می گویند مگر عالم کم داریم؟ دارد درس تو به ثمر می رسد؛ حالا ازکجا معلوم که بتوانی در این مسیر جدید، صفر کیلومتر موفق شوی؟ جدای از این در مورد ازدواج و ادامه زندگی هم ما در خودمان اراده و توانایی دنبال خانه و 8-9 ساعت کار و تفاخر موجود را نمی بینیم و می خواهیم به حوزه پناه ببریم اما در خانه ما صحبت دختر دانشجوی پزشکی و ... است؛ حاج آقا چه کار کنیم؟ التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اگر خداوند علاقه به دروس حوزوی را بر قلبتان انداخته و در خودتان چنین استعدادی را می‌یابید سعی کنید خانواده را قانع کنید که اولا: خداوند در دل هر دکتر و مهندسی میل تدبّر و تفقه در دین را نمی‌اندازد. زیرا رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: « إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً فَقَّهَهُ‏ فِی‏ الدِّینِ‏.» اگر خداوند خیری را برای بنده‌اش اراده کند او را علاقه‌مند به دین می‌کند. ثانیا: شدیداً عالم به دین کم داریم و نیاز است که مردم به معارف دینی آگاهی یابند. با این‌همه سعی کنید آرام‌آرام خانواده را قانع کنید که این لطف خدا است که یک روحانی در خانواده‌ای به میدان بیاید، اولین تأثیرش برای همان خانواده است و برکات فراوانی به همراه دارد. موفق باشید
986

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی باعرض سلام می خواستم بدانم آیارشته ای هست که انسان رابه خدابرساند؟خودم رشته زبان و ادبیات عرب راخوانده ام وبااینکه می خواستم هدفم از خواندن صرف نمره نباشد ولی فکرنمی کنم آنچنان که بایدموفق شده باشم.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی باید خودتان برنامه‌ای بریزید که بتوانید به کمک تفسیر المیزان با قرآن مأنوس شوید. پیشنهاد می‌کنم شرح خطبه‌ی اول از نهج‌البلاغه را کار کنید. موفق باشید
886

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بنام خدا و باسلام خدمت استاد معظم سپاس از نظر لطف شما بجهت پاسخ به سوال (کد877) استاد عزیز: آیا پاسخ مبارکتان (کد877) برای عموم طلاب این سطح است ، یا در شرایط خاص ، می تواند متغیر باشد. اگر متفاوت است ، بنده خلاصه ای از وضعیت خود عرض می کنم ، و خواهشمندم در صورت اراده ، دستورالعملی فرمایید تا نصب العین خود قرار دهم: 1. من نسبت به همدوره ای های خود به دلایلی (از جمله خدمت سربازی ، اشتغالات متفرقه و ...) حدود 5 یا 6 سال ، دیر وارد حوزه علمیه شدم. به صورتی که الآن من پایه1 هستم و هم سن و سال های من حدود پایه 5و6. و از لحاظ سنی فکر میکنم اگر بخواهم خودم را به سطح مناسب برسانم ، باید با همت وتلاش مضاعفی ، عقب ماندگی ها را جبران کنم و دروس کنونی حوزه نمی تواند این کار را بکند.(حدود 24 سال ، سن دارم) 2. وضعیت کنونی تحصیلی ام خوب است و اگر ملاک را نمره قرار دهیم ، الحمد الله نمراتم ، اکثرا 20 است و احساس میکنم (بلکه مطمئنم)غیر از متون درسی ام ، کشش یادگیری مطالب دیگر را نیز دارم. 3. و نکته دیگر اینکه به مباحثی از جمله مباحث و سیر کتب شما ، همچنین کتب شهید مطهری ، کتب آیت الله مصباح و تفسیر ، بسیار بسیار علاقه دارم. برنامه ریزی ای هم نسبت به مطالعه ان کتب دارم ، اما برایم یقین حاصل نشده که آیا وقت آن الآن است ، یا وقت دیگر و منتظر چراغ سبزی برای ورود به مباحث ، از طرف بزرگانی چون شما هستم. اکنون با توجه به اینکه سیستم آموزشی حوزه دیر بازده است و من هم چند سالی از قافله عقب افتاده ام و با توجه به وضعیت تحصیلی ام ، آیا همان دستورالعمل قبل را مورد استفاده قرار دهم ، یا فرمایش دیگری دارید؟ قبلا از حسن توجه حضرتعالی ، متشکرم. من الله التوفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: اولاً: نگران عقب‌ماندن از هم‌سن و سال‌های خود نباشید چون شما در آن مدت فعالیت‌هایی کرده‌اید که در انتها به بصیرت شما می‌انجامد. ثانیاً: یک طلبه ابتدا نباید به حواشی بپردازد تا دروس حوزوی که تا سطح می‌خواند ملکه‌ی او شود و لذا با حوصله و اطمینان به همان روشی که حوزه تدوین کرده – حال یا به صورت ویژه و یا معمولی – کار را جلو ببرید. موفق باشید
854

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم ؛ راستش من از وقتی که طبق پیشنهاد خود شما مباحثه ای کتاب می خوانم خیلی کم سؤالاتم را از کسی پرسیدم و همه اش با زحمت فکری و نوشتاری خودم به جواب می رسیدم اتفاقاً خیلی شارژ بودم احساس استقلال خیلی خوبی می کردم چون با زحمتهای فکری بقیه ، هم ممکن بود من قانع نشوم ، هم نمی شود همه اش مزاحم اساتید شد هم آن لذتی که بعد از زحمت خودم می برم در شنیدن جواب از اساتید نیست ، من از خواهران طلبه هستم آیا می توانم جواباتی که خودم با زحمت خودم به آنها رسیدم را به هر کس که از من سؤال کرد بدهم البته منظورم توضیحات و برداشتها و فهم خودم از آنچه در دین ( کتابهای شما ) وجود دارد نه چیز خارج از دین ؟ در غیر این صورت چه فایده ای در مباحثه و کار فکری هست وآیا راه دیگری هست بر اینکه ما تقلیدی حرف نزنیم و در تفقه در دین مستقل شویم غیر از این راه ؟ ثالثاً من همیشه نگرانم که نکند برداشتهای من از کتابهای شما اشتباه باشد و همه خوشحالی های من هم کاذب و خیالی باشد، از کجا مطمین شوم که دقیقاً دارم همان راهی را میروم که شما مد نظرتان هست ؟در ضمن یکی از شاگردان شما (برادرم) بد جور ما را و خانواده مان را اذیت می کند البته نه به قصد اذیت به قصد کمک ، می فهمیم که خودش خیلی در فشار است البته خودش می گوید نمی توانم با شما ارتباط برقرار کنم و خیلی در فشارم ، می گوید چون با قلب صحبت می کنم برای شما سنگین است اما استاد عزیز من هم می فهمم که او نمی تواند بی تفاوت از هر مسأله ای بگذرد و دغدغه دارد و قلبش در صحنه است ولی نمای بیرونی اش شکل بدی دارد به طوری که بد اخلاق شده شاید ما این جور معنا می کنیم ولی تا حدی شده که مادرم گفته دیگر مرا مادر صدا نکن ، البته این حالاتش شدت و ضعف دارد و گاهاً دل مادر را به دست می آورد اما کاری کرده که ما نمی فهمیم باید چه کار کنیم که او راضی شود ، دیگر کسی دوست ندارد با او همنشینی کند حتی به خود من اینقدر گیر میدهد که دیگر گیج شده ام علت بعضی از نگرانی ها و شکها و سؤالاتم هم او شده ، همه اش دارد به من می گوید بچه ای ، هنوز بزرگ نشدی ،مادر و پدر دارند به ما ظلم می کنند به خودت شخصیت بده و... این است که من فکر می کنم برداشتهایم از کتابهای شما اشتباه است کاملاً گیجم از طرفی فکر می کنم حق با برادرم هست اما نمی توانم اخلاق تندش را معنی کنم از طرف دیگر من حرفهای او را نمی فهمم و نمی دانم چگونه باید خود را عوض کنم ، شخصیت خود را مثل کوفیان می بینم چون بین حرفهای برادرم وبین آنچه خودم میفهمم و... مانده ام ، وسط هوا و زمینم ، گیج هستم ، همه چیز برایم مبهم شده ، و باعث و بانی اش هم برادرم بوده ، دیگر دارم نسبت به همه چیز بی تفاوت می شوم ، البته برادرم با تذکراتش می خواهد ما نسبت به همه چیز حساس باشیم به یک روش دلخوش نباشیم اما اثر بیرونی تذکراتش این است که من نا امید شده ام و دلم به هیچ کاری نمی رود و فقط می خوابم ، حتی پدرم برای جلب رضایت او هر کاری که او گفته کرده اما باز با اخم و تخم او مواجه می شود ، او با تندی به پدرم می گوید بچه ای ، البته راست می گوید ما روحمان کوچک است اما نمی فهمیم باید چی کار کنیم ، سؤال من این است با این زبان نفهمی در خانه ما باید چه کار کرد ؟ روح چگونه بزرگ می شود ، من آنچه از کتابها ی شما می فهمم را سعی می کنم عملی کنم مثلاً در حال حاضر سعیم این است که نگذارم در نماز یا بیرون از نماز فکر جای من بنشیند ، سعی می کنم در نماز حضوری فعالانه داشته باشم و خودم را مشغول معنای نماز نکنم و...البته وقتی خسته می شوم خودم را رها می کنم و بعد دوباره شروع می کنم ، اما برادرم همچنان می گوید بچه ای ، و برای اینکه بیشتر حساسم کند طلبه بودنم را هم هی تذکر می دهد و....... راستی روح چگونه بزرگ می شود ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: مباحث دینی فطرت انسان‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهد و از آن‌جایی که انسان‌ها موضوعات را به صورت اجمالی می‌شناسند وقتی با تفصیل آن‌ها روبه‌رو می‌شوند تصدیق می‌کنند. پس اگر از درون خود موضوعات را تصدیق می‌کنید دیگر جای نگرانی نیست. خواهران عموماً با فطرت دل با موضوعات برخورد می‌کنند و برادران با فطرت عقل، چقدر خوب است اگر خواهران از برداشت‌های فطرت عقل که بیشتر خداوند نورش را در برادران گذاشته استفاده کنند و برادران از برداشت‌های فطرت دل که خداوند بیشتر نورش را در خواهران گذاشته استفاده نمایند و چقدر بد است اگر هرکدام برداشت‌ دیگری را نفی کند و آنچه خودش برداشت کرده است را ملاک ارزیابی برداشت‌های دیگران قرار دهد. شاید علت اخلاق تند برادرتان همین باشد که باید به خدا پناه برد تا ما را منور به حُسن خلق کند و متوجه نوری بشویم که در قلب دیگران به‌خصوص در قلب پدر و مادران است. بزرگی روح به تواضع در مقابل دیگران و احترام به بقیه است و شدیداً برای سایر انسان‌ها ارزش قائل‌بودن. بنده از جمله‌ی برادرتان که به پدر و مادر و خواهرش می‌گوید بچه‌ای، بسیار ناراحت شدم امیدوارم متوجه باشند گاهی شیطان با عُجبی که در ما ایجاد می‌کند همه‌چیز را از ما می‌گیرد و سخت مواظب باشند. باید بتوانیم به خوبی‌های انسان‌ها نظر کنیم تا راه ارتباط و نظر به قلب کل یعنی حضرت صاحب‌الامر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» برایمان گشوده شود، وگرنه از لطف آن جام جهان‌نما که دست افراد را می‌گیرد و به مقصد می‌رساند محروم می‌شویم. به قول حافظ: «چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی.... که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری» یعنی ابتدا باید خود را آماده کرد تا بتوانیم به‌خوبی‌ها نظر کنیم وگرنه اگر بصیرت لازم را نداشته باشیم با جام جم هم که حامل همه‌ی اسرار الهی است اگر برخورد کنیم بهره‌ای نمی‌گیریم. باز تأکید می‌کنم روح انسان با تواضع و خوش‌بینی و گذشت بزرگ می‌شود. موفق باشید
725

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت شما استاد گرامی من دانشجوی مهندسی برق هستم می خواستم بپرسم آیا اکثریت وقت راصرف درسهای دانشگاه کردن کار درستی است یا نه؟ضمنا با وجود اینکه فضای دانشگاه طوری است که بنظر می رسد از عمل به دستورات دینی دور است بیشتر آن مصادیقی که در کتاب علل تزلزل تمدن غرب ذکر کردید وجود دارد وبی حجابی هم بسیار زیاد است چه راهکاری را پیشنهاد می کنید برای اینکه هویت دینی خود را حفظ کنم چون چنین فضایی خیلی تحملش برام سخت است؟از شما می خواهم که برای من دعا کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیکم السلام به هرحال باید در شرایطی که هستید بیشتر وقت خود را صرف دروس فنی خود بکنید و از آن طرف سعی کنید عالَم دینی خود را حفظ کنید تا وسوسه‌های شیطان باعث نشود جذب این طایفه‌ی بی‌حجاب بگردید و در چشم شما آن‌ها با اهمیت جلوه کنند و از روح شیطانی آن‌ها غافل بمانید. خداوند چشم و دل ما را باز کند تا از زشتی‌های بی‌دینان غافل نگردیم. «از خدا دُوران، خدا دورت کند». موفق باشید
24631
متن پرسش
سلام استاد وقت بخیر: در مورد پوشش بانوان سوالی داشتم: در فتاوای رهبری اخیرا مطلبی را دیدم که برایم سوالی پیش آمد. متن فتوا: منظور از زینتی که خانم‌ها باید از نامحرم بپوشانند: به زینت‌هایی گفته می‌شود که جزو بدن شخص به شمار نمی‌رود (مانند انواع زیورهای طلا و جواهر) و هم به آرایش‌هایی گفته می‌شود که به بدن شخص متصل بوده و گویی جزئی از اوست (همانند سرمه و رنگ مو). علاوه‌براین، خود زیبایی‌های طبیعی بدن (اندام و زیبایی‌های بدن) نیز زینت به شمار می‌رود، و در کل هر چیزی که عرفا زینت محسوب گردد، بانوان باید آنها را در برابر مرد نامحرم بپوشانند. البته صورت و دست‌ها تا مچ بدون زینت از این حکم مستثنی می‌باشند. سوال بنده این است که آیا هر پوششی که شیک و زیبا باشد مثلا روسری طرح‌دار، لبه چادر نگین دوزی شده، مانتو طرح‌دار و گل‌دوزی شده، حلقه ازدواج حتی اگر یک رینگ ساده باشد و یا گیره روسری..در کل هر پوششی که جلوی نامحرم پوشیده می‌شود اگر زیبا و شیک باشد زینت محسوب می‌شود؟ آیا پوشیدن لباسی که حدود اسلامی آن رعایت شده است (یعنی آستین تا مچ و گردی صورت..) و جلف و زننده نیست نکته دیگری را هم برای انتخاب آن باید رعایت کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسأله‌ی زینت به تشخیص  عرف است. یعنی به صورت کلی باید دید که عرف چه چیزی را زینت به حساب می‌آورد به این شکل که اگر شخصی آن کار را بکند عرفا گفته می‌شود که «زینت کرده‌است». بنابر این تشخیص این امور به نگاه عرفیِ خودتان بر می‌گردد و این‌چنین نیست که یک مجتهد مصداقی را اثبات و مصداق دیگری را نفی کرد. موفق باشید

21504

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: بنده طلبه پایه ۸ در شهر مقدس قم هستم. به نیت خدمت به دین و فهم و استنباط از کلام الهی وارد حوزه علمیه شدم و سعی کردم این چند سال رو با کیفیت قابل قبول بخونم. تمام هدفم از تحصیل ، خدمت به دین و انقلاب هست. حال چند وقتی هست که از طرف خانواده پیشنهاد میشه که وارد رشته قضاوت بشم اما شبهه ای برام هست که هنوز نمی تونم تصمیم بگیرم. اولا از جهت نهیی که در روایات نسبت به قضاوت وجود داره که البته نمیدونم نسبتش با نیاز جامعه اسلامی و انقلاب رو نمیدونم! دوما بخاطر وجهه دنیایی که در این رشته وجود داره که امکان داره خلوص نیت ها رو مخدوش کنه و خدای نکرده تلاش علمی ما رو در جهت رسیدن به دنیا قرار بده، البته اعتراف می کنم که در اعماق وجود خودم میل به همین رفاه مادی هم وجود داره که نمیدونم از دلبستگی هست یا از تمایل طبیعی انسانی به آسایش...! خواهش می کنم مقداری در این زمینه بنده رو راهنمایی بفرمایید تا بتونم تصمیمی در جهت انجام وظیفه و شرعی خودم بگیرم. تشکر. دعاگوی شما در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها هستیم و محتاج دعای خیر شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته نظام اسلامی نیاز به قضاتی دارد که احیاء حقوق مظلوم نماید و بدین لحاظ چنان‌که کسی بتواند نسبت به امر فوق، وارد قضاوت شود نباید کوتاهی کند مگر آن‌که در خود، اخلاقاً و عقلاً توانایی لازم را احساس نکند. موفق باشید

19641

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خدا قوت: استاد سوالاتی راجع به مرحوم آیت الله خوئی دارم. رابطه ایشون با حضرت امام (ره) چطور بود؟ ماجرای هدیه انگشتر به فرح و این دیدار صحیح هست؟ یه سوالم راجع به آیت الله العظمی سیستانی، رابطه ایشون با امام و آیت الله خامنه ای چطور هست؟ آخر خیلی ها برای تضعیف انقلاب دست به دامن رابطه بد آیات سیستانی و خوئی و بهجت با انقلاب و دو رهبر کبیر آن می شوند! تشکر بزرگوار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امام خمینی نسبت به آن ملاقات گله‌مند بودند ولی مشیِ آیت اللّه خوئی این اواخر تغییر کرد به طوری که آیت اللّه جوادی در جلسه‌ی ترحیم آیت اللّه خوئی فرمودند: آن‌چه حضرت امام در ابتدا به آن رسیدند، آیت اللّه خوئی در آخر متوجه‌ی آن شدند» 2- عالمانی همچون آیت اللّه سیستانی و بهجت، شدیداً نسبت به موفقیت حضرت امام و رهبری و انقلاب اسلامی تلاش مخصوص خود را داشته‌اند. موفق باشید

18842
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار: موضوع سوالات ام؛ «ناکارآمدی نظام ولایت فقیه و جمهوری اسلامی طی ۳۸ سال» بسیاری از اندیشمندان و علما و مردم بعد از عملکرد ۳۸ ساله این نظام اسلامی ، الان به نتیجه رسیدن که روحانیت و نظام ولایت فقیه نتوانسته پاسخگو نیازهای خاص جامعه مدرن قرن ۲۱ باشه ، من کاری به عرصه نظریه‌پردازی و سخنوری و مباحث تئوری ندارم «بحث سر عمل و عملکرد و نتیجه آن هست» (اشاره به بخشی از کمبود های فراوان در بخش های عظیم و حیاتی) ۱) اقتصاد اسلامی ؛ و بانک داری که = شده با بانک ربوی که میشه جنگ با خدا و فجایع بانک ها نسبت به امور ساختمانی و برج سازی و .... ۲) بحث مسکن سازی برای مردم = که کاملا ناموفق بوده و طبق آمار یکی از علت عدم ازدواج همین نبود مسکن هست و ... مستاجر بودن اکثریت مردم و هزینه های سنگین آن ۳) بحث محیط زیست و آب در کشور ، که در اثر سو مدیریت در سد سازی و حفر چاه عمیق، الان از نظر خشکسالی و بیابان زایی و نشت زمین و ...که کشور رو دچار بحران و فاجعه‌ای کرده (مسائل خوزستان و خشک شدن دریاچه ارومیه) که پشت بند و پیامد بی آبی می شود؛ سیل های ویرانگر و مهاجرت به شهرها و افزایش حاشیه نشینی و نابودی کشاورزی و روستاها. افزایش فقر و فحشا و بیکاری و کودکان کار و خلاصه نابودی کرامت انسانی و نابود فرهنگ و ... ۴) مسئله آلودگی هوا، ریزگرد ها خوزستان ... که نتیجه مهاجرت ها و خودروهای غیر استاندارد و سوء مدیریت در سایر بخش هایش مربوطه که = باعث مرگ و میر و افسردگی و سایر مشکلات ۵) بحث اشتغالزایی و کار ؛ که برمی گردد به سیاست های غلط که باعث، افزایش آمار طلاق و کاهش ازدواج و نارضایتی مردم و... شده ۶) بحث آموزش و پرورش؛ که به گفته خود مسولین امر ، بشدت بحرانی است ، که نتیجه اش شده ، عدم یادگیری مهارت و تخصص کارآمد و عدم پرورش و تربیت صحیح انسان توسط تعالیم الهی و اسلامی و همچنین نابودی استعداد ها و خلاقیت ها و ..... ۷) فساد شدید مالی و لابی‌گری ، بصورت گسترده؛ - هم در تمام ساختمان اداری حکومتی کشور = که بصورت رشوه‌خواریه - هم متاسفانه در سیستم قضایی کشور که = است با فاجعه، فاجعه ... ۸) بحث صنعت خودرو که بی کیفتی آن کاملاً ملموسه ، و باعث آلودگی هوا و مرگ میر جاده‌های... ۹) بحث فرار مالیاتی و گم شدن آن ، که طبق ارقام اعلام شده فوق العاده وحشتناک است و فاجعه بار. ۱۰) بحث واردات کالا و قاچاق سازمان یافته؛ که طبق آمار ارقام اخبار صدا و سیما، بسیار کالاهایی بی ارزش و مزخرف وارد شده که نتیجه اش شده نابودی تولید داخلی و صنایع و بی کاری و تورم و هزاران بحران و فاجعه‌ای دیگه... و هزاران بحران دیگه... حالا با توجه به مطالب بالا سوالات ۱. مسولیت این سو تدبیر ها با کیست؟ ۲. آیا همه اینا تحت رهبری ولایت فقیه نبوده؟ ۳. چرا رهبری در این گونه موارد حساب خودش را جدا می کند از دولت؟ در نهایت بعد ۳۰ سال ناکارآمدی و «نابود کردن» منابع طبیعی و انسانی و نفتی ؛ ۴. چطوری این از دست رفته ها بناست جبران بشه؟ ۵. نظام ولایت فقیه وقتی در این ۳۸ سال نتوانسته دیگر ، چه وقت خواهد توانست؟ _ فرصت ها نابود شده منابع نابود شده _ (حالا اگر خدماتی هم بوده ، خب وظیفه دولت و نظام اسلامی بوده ، و منتی در آن نباید باشد طبق نامه مالک اشتر) نتیجه این ناکارآمدی ها شده بد بینی گسترده مردم به دین اسلام، و این فاجعه است فاجعه، مردم به روحانیت بد بین شدند ۶. چه کسی پاسخگو این همه ناکارآمدی بنام دین و نظام اسلامی خواهد بوذ؟ ۷. چه طور آبروی هزار ساله دین با این عملکرد نادرست جمهوری اسلامی بر خواهد گشت؟ و در آخر ببخشید که کمی زیاد شد و مصدع اوقات شریف شما هم شدم. ممنون میشم اگه جواب بدین. با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید برای عبور از یک نمدن و تحقق یک تمدن باید فرایندی طی شود. همه‌ی تلاش بنده آن است که ما در رخداد عظیم تاریخیِ خود چشم بر هم نگذاریم. این‌طور سخن‌گفتن‌ها که شما پیش کشیده‌اید آیا راهی برای ظهور آموزه‌های اصیل‌ترین راهِ هدایت یعنی قرآن کریم باقی می‌گذارد؟ بهترین راه را برای آزادشدن از افکار انتزاعی و کلیشه‌ای، رجوع به متون مقدس اسلامی به‌خصوص قرآن می‌دانم. تنها برای آن‌که متوجه شویم حضور تاریخی انقلاب اسلامی را نباید در چهل‌ساله‌ی تولد آن تمام‌شده دانست و ارزیابیِ ما محدود در این حدّ باشد؛ به عرض جنابعالی می‌رسانم:

 عهد مدرن که تقريباً از اواخر قرن چهاردهم ميلادي آغاز شده است در تاريخِ بسط و تطور خود ادواري را طي کرده است. اين مراحل را مي‌توان اين گونه فهرست کرد: دوره‌ اول: آغاز مدرنيته يا دوران رنسانس، زمان تقريبي آن از نيمه قرن 14 تا نيمه‌ي قرن 16 ميلادي است . دوره‌ دوم: دوران بسط رفرماسيون مذهبي و تکوين فلسفه مدرن است که زمان تقريبي آن از نيمه قرن 16 ميلادي تا نيمه قرن هفدهم که مصادف با رحلت دکارت مي‌باشد. دوره سوم: دوران مهم کلاسيسيسم و عصر روشنگري و آغاز انقلاب صنعتي است و زمان تقريبي آن از نيمه‌ي قرن هفدهم تا آغاز قرن نوزدهم يعني تا سال 1800 است . دوره چهارم: دوره‌ي اعتراض رمانتيک به عقل‌گرايي و کلاسيسيسم عصر روشنگري است که زمان تقريبي آن از آغاز قرن نوزدهم تا نيمه قرن نوزدهم يعني سال‌هاي 1850 - 1800 مي‌باشد. دوره پنجم: روزگار بروز بحران‌هاي گسترده‌ي اقتصادي - اجتماعي و بسط انقلاب صنعتي در اروپا و گسترش آن به ايالات متحده و ظهور زندگي و توليد صنعتي - شهري مدرن به عنوان وجه غالب معاش و سلوک مردمان در غرب و آغاز ترديدها نسبت به مباني مدرنيته است که زمان تقريبي آن از 1850 تا 1900 مي‌باشد. دوره ششم: آغاز زوال مدرنيته و سرعت‌گرفتن سير انحطاطي آن و بسط وضعيت پست مدرن به عنوان نحوي خود آگاهي نسبت به بحران است که از آغاز قرن بيستم تا حدود سال 1980 ميلادي است . دوره هفتم: عصر موسوم به فراصنعتي، تداوم و تعميق رويکرد پست مدرن‏، قدرت گيري نئوليبراليسم راست گرا در کشورهاي اصلي غربي و گسترش دامنه و نفوذ رويکرد معنوي در جوامع غربي است و زمان تقريبي آن از 1980 ميلادي است تا به امروز.

در قرن پانزدهم و باشکوفايي رنسانس در ايتاليا، «لورنزو والا» (1457)، «نيکولاي کوزايي» (1464) و به ويژه «پيکودلا ميراندولا» (1494) و «مارسيليو فيچينو» (1499) هر يک به طريقي شؤوني از روح اومانيستي رنسانس را با خود جلوه‌گر ساخته‌اند. «لورنزو» داعيه‌دار لذت‌طلبي جسماني و دنيوي و «هدونيسم» فارغ از قيود اخلاقي و ديني بود. «مارسيليو فيچينو» روح سيطره جويانه بشر مدرن را در رساله «الهيات افلاطوني درباره جاودانگي روح»‌ منعکس کرده و آشکارا از بشر سالاري نام مي‌برد. در نگاه «فيچينو» بشر، سالار هستي بود و مصداق بشر نيز در اين زمانه بيشتر در اَشراف و به ويژه بورژواهاي اروپايي جستجو مي‌شد. اين نگرش خودبنيادانه به آدمي به عنوان دائر مدار عالم به نحوي ديگر در «پيکودلا ميراندولا» خودنمايي مي‌کند. نيکولاي کوزائي اگرچه گرايش‌هاي پررنگ نوافلاطوني داشت اما با اهميت ويژه‌اي که براي «عقل» و «حس» و تفسير «نوميناليستي» مفاهيم «کلي» قائل بود و نيز تأکيدي که بر دور کردن فلسفه از صبغه ديني و بخشيدن صبغه طبيعي بدان داشته است از پيشروان تفکر مدرن غربي است. پيکودلا ميراندولا، مارسيليو فيچينو و به ويژه نيکولاي کوزايي هيچ يک آشکارا ملحد نبودند و حتي ظاهري مذهبي و مسيحي داشتند اما تفسيري که از عالم و نسبت بشر با خود و جهان و جايگاه و حقيقت بشر ارايه مي‌دادند (به ويژه فيچينو و ميراندولا) به گونه اي بود که نحوي خودبينانه‌ي نفساني در آن غلبه داشت و اين چيزي نبود مگر بيان روح عهد مدرن. در اين ميان هنرمنداني چون «لئوناردو داوينچي» {1519}، «رافائل» {1520} و «ميکل آنژ»{1564} در گستره نقاشي و پيکره سازي به ارائه تصويري بشرانگارانه از آدمي و حتي موضوعات و روايت‌هاي مذهبي پرداختند. لئوناردو داوينچي به ويژه تفسيري رياضي و کمّي‌انديشانه از طبيعت داشت و نگاه او به شدت تکنيکي بود. مارتين لوتر روح فرد گرايي بورژوايي رنسانس را به حوزه تفکر مسيحي وارد کرد. در واقع ژروتستانتيسمِ او نحوي تداوم روح رنسانس در قالبي به ظاهر مذهبي‌تر در اروپاي شمالي بود. اگر کاتوليسم مذهب مطلوب قرون وسطاي غرب و مورد حمايت و پذيرش فئودال‌ها، پادشاه و روستاييان تنگدست بود، پروتستانتيسم، صورتي از مذهب مدرن شده‌اي بود که مورد حمايت و استقبال شاهزادگان و بورژواهاي نوظهور آلماني بود.

دوره‌ي دوم از تاريخ تطور غربِ مدرن را مي‌توان دوره‌ي پيدايي فلسفه مدرن دانست. بزرگ‌ترين نماينده و سخنگوي اصلي و پدر معنوي اين فلسفه جديد رنه دکارت است که روح عصر جديد و افق مدرنيته بيش از هر فيلسوف اين دوره در آراء او به صورت يک دستگاه منسجم فلسفي ارايه گرديده است. هرچند مي‌توان از «مونتني» (1598) و «جوردانو برونو» (1600) نيز به عنوان چهره‌هايي که پيشتاز و نماينده برخي افق‌هاي فلسفه جديد بوده‌اند نام برد. اما فلسفه سياسي مدرن در آغاز قرن شانزدهم و با «نيکولو ماکياولي» آغاز گرديده است. ماکياولي به بيان اجمالي مباني انديشه سياسي غربِ مدرن در دو کتاب معروف «شهريار» و «گفتارها» پرداخته است. به راستي جالب است که در بحث‌هايي که ماکياولي در خصوص مفاهيمي نظير «آزادي»، «وحدت ملي» و «قدرت سياسي» کرده است، به روشني گرايش‌هاي سلطه طلبانه و امپرياليستي و نفسانيت مدار مشهود است. با ماکياولي، فلسفه سياسي غرب مدرن براي خود ماهيت و مبنايي غيرديني و غيراخلاقي تعريف مي‌کند و تفکر سياسي در اين افق سير مي‌کند. دوره‌ي سوم: کلاسيسيسم و عصر روشنگري تدوين جهان‌بيني مدرن از نيمه قرن هفدهم ميلادي در تاريخ غرب مدرن آغاز مي‌شود و تا قرن نوزدهم ادامه دارد و «عصر روشنگري» و دوران غلبه‌ي کلاسيسيسم ناميده مي‌شود، شايد مهم‌ترين مقطع در پي ريزي بناي تمدن مدرن بوده است. اين دوران از چند نظر اهميت دارد: اولا از نظر تدوين جهان بيني مدرن و اين که اصالت عقلِ منقطع از وحي خود بنيادِ نفسانيت مدارِ ابزاري و در عبارت کوتاه‌تر «عقل‌گرايي اومانيستي» يا «راسيوناليسم دکارتي» در عصر روشنگري از صورت معرفت‌شناختي و مابعدالطبيعي خارج شده و در هيأت انديشه‌ها و تئوري‌هاي سياسي و نظريات اقتصادي و نظام‌هاي حقوقي، بسط و تفصيل مي‌گيرد. در اين دوره مباني نظري ليبراليسم در آراء «جان لاک» و «منتسکيو» تدوين مي‌گردد و «فرانسوا ماري ولتر» درباره تساهل و تسامح ليبرالي و سکولاريسم و ضديت با تفکر ديني به بحث مي‌پردازد و «ژان ژاک روسو» با طرح نظريه «اراده اجتماعي» خود، مباني تئوريک دموکراسي‌هاي مدرن را بيش از پيش بسط مي‌دهد. جهان‌بيني روشنگري تفسيري مکانيکي از عالم ارايه مي‌کرد و با تکيه بر روش‌شناسي تجربي- حسي طرح شده توسط بيکن و جان لاک و ديويد هيوم، ارکان تئوريک علوم جديد، به ويژه بر پايه فيزيک نيوتوني، تدوين گرديد.

در مورد فرايندي بودن انقلاب اسلامي نسبت به مسيري که بايد به اهدافش برسد، نيز نبايد غفلت کنيم، مگر يک تمدن يک شبه به دست مي‌آيد؟ بنده معتقدم حرکت ما به سوي اهدافي که بايد با آن روبه‌رو شويم خيلي خوب بوده و وعده‌هاي رهبري در رابطه با نزديکي اهداف متعالي انقلاب، يک واقعيت انکارناپذير است. به همان صورتي که خداوند به رسولش در سوره‌ي نصر وعده داده است که «إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا» (نصر/1و 2) مثل فرآیند رشد یک کودک که در ابتدا حتی نمی‌تواند دست خود را به‌سوی دهان خود هدایت کند ولی در مسیر بلوغ خود تا آنجا همه‌ی اعضایش با هم هماهنگ می‌شود که در یک لحظه ده‌ها عضو او به کار است، در حالی که در ابتدا که راه رفتن را شروع کرده بود اگر شما او را صدا می‌زدید و او روی خود را به طرف شما برمی‌گرداند، زمین می‌خورد.

وقتي در آينده‌اي نه چندان دور، مردم دل از فرهنگ مدرنيته کندند و با تمام وجود به سوي انقلاب اسلامي و وعده‌هاي آن روي نمودند اگر ما زيرساخت‌هاي درستي از نظر فکري و فرهنگي نداشته باشيم آن‌‌وقت است که مردم حيران و سرگردان مي‌شوند. همين‌طور که اگر ما آثار شهيد مطهري را نداشتيم کمونيست‌ها در ابتداي انقلاب، انقلاب را به نفع خود مصادره مي‌کردند و جوانان را تحت تأثير افکار خود قرار مي‌دادند، اگر بعد از پشت‌کردن به غرب، مردم جهان با تمدني روبه‌رو نشوند که جواب‌گوي همه‌ي نيازهاي مادي و معنوي آن‌ها باشد عده‌اي فرصت‌طلب از زحمات شما به نفع خود بهره مي‌گيرند و باز تحقق تاريخ توحيدي به عقب مي‌افتد. با توجه به اين امر است که بنده تأکيد دارم در آينده‌اي نه چندان دور که منحني رجوع به غرب تغيير خواهد کرد، اگر ما شخصيت عرفاني امام را در صحنه نداشته باشيم و اگر معناي زندگي با جنبه‌ي ملکوتي امام، به عنوان يک راه‌کار عملي، نهادينه نشده باشد، کم مي‌آوريم و آن انقلابي که بايد آماده بشود تا به مهدي (عج) ختم گردد به زحمت مي‌افتد. رهبري عزيز«حفظه‌اللّه» در جمع فرماندهان سپاه فرمودند:

«ما ترديدى نداريم كه آينده‌ى روشنى داريم؛ البتّه اين‌كه اين آينده زود باشد يا دير باشد، دست من و شما است: اگر خوب حركت كنيم، آينده زودتر خواهد رسيد؛ اگر چنانچه تنبلى و كوتاهى و خودخواهى و دنياپرستى و دل دادن به اين ظواهر، چشم ما را يك قدرى پُر كند، ما را ساقط كند، در درون خودمان ريزش - چه ريزش شخصى در درون، چه ريزش اجتماعى - پيدا بكنيم، البتّه ديرتر به دست خواهد آمد؛ امّا بدون ترديد به دست خواهد آمد و اين به بركت مجاهدت ها و فداكارى‌ها است».[1]

اين‌ها حرف‌هايي نيست که يک آدم احساساتي بزند. حقيقت اين است که تاريخي با رويکرد توحيدي شروع شده که دارد جلو مي‌رود و موحدين را ياري مي‌کند.

اين که تأکيد مي‌شود تمدن غرب را بشناسيد چون بايد بدانيم هر تمدني با مبادي مخصوص به خودش در تاريخ ظهور مي‌کند. حال سؤال مي‌شود تمدن اسلامي با کدام مبادي مي‌تواند ظهور يابد؟

رجوع به حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» وقتي با عقلي باشد که آن عقل از قلب جدا نبود و به جاي تقليد، تفکر را به صحنه آورد، حتماً ‌گوهر تفاهم در بين افراد و جريان‌هاي موجود در جامعه به صحنه مي‌آيد و تاريخ جديد ما شروع مي‌شود و از رنج بي‌تاريخي و گسست تاريخي رها مي‌شويم. حتماً در بين خود تجربه کرده‌ايد که چرا بعضاً فکرِ دو شخص متعهد را که هر دو در يک موضوع سخن درستي مي‌گويند، نمي‌توانيم جمع کنيم و هر کدام بر وَجه درست سخن خود تأکيد دارند بدون آن که متوجه وجه درست سخن طرف مقابل خود بشوند و در سخن طرف مقابل هم فکر کنند. بنده بعضاً تأسف مي‌خورم که جرا بعضي از مؤمنين و انقلابيون چطور حرف خود را مي‌فهمند اما صحت حرف طرف مقابل را نمي‌فهمند. حتي در اين حد هم به توحيد نرسيده‌اند که بتوانند وجوه مختلف يک حقيقت را جمع کنند در حالي‌که در توحيدي که ما همه به آن معتقديم آيه‌ي «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ»(حديد/3) هست که مي‌گويد او هم اول است و هم آخر به آن صورت که از همان جهت که اول است، از همان جهت آخر است. خدا توفيقمان بدهد تا به اين مرحله برسيم، اين نوع توحيد به سلوک نياز دارد، سالک به جايي مي‌رسد که در نظر به حضرت حق از همان جهت که او اول است او را آخر مي‌بيند و درست از همان جهت که ظاهر است او را باطن مي‌بيند. توحيد تا اين‌جاها انسان را در جمع اضداد جلو مي‌برد حالا دو انسانِ موحد در انديشه‌هايي که با همديگر متضاد هم نيستند سخن همديگر را نمي‌فهمند. ما نياز به تفاهم قدسي داريم تا ابعاد نوراني انديشه‌هاي همديگر را احساس کنيم و از اين ظلمات بزرگ آزاد شويم که انديشه‌هاي افراد را در ماهيات مختلف نگاه مي‌کنيم و نه در وجودي که داراي ظهورات مختلف است و در عين شدت و ضعف‌داشتن، سراسر وجود است. ماهيت‌ها منشأ کثرات‌اند و با هم جمع نمي‌شوند، «وجود» است که به عنوان يک حقيقت بدون هرگونه کثرتي در صحنه است. اگر دو سخن و دو انديشه در ذيل توحيد قرار داشته باشد و نتوانيد آن دو سخن را جمع کنيد به موحدبودن خود شک داشته باشيد و بدانيد از حقيقتِ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات/10) بيرون هستيد زيرا «اَلْمُؤْمِنُ مِرْآتُ الْمُؤْمِن» يعني هر مؤمني آينه‌ي ايمان مؤمن ديگري است و هر کدام بايد حقيقت را در آينه‌ي وجود ديگري ببيند، زيرا مؤمنين حقيقي به جاي نظر به ماهيات و کثرات، به «وجود» نظر دارند. گاهي از بعضي از عزيزان تعجب مي‌کنم که مي‌پرسند در اين‌ موضوع خاص علامه طباطبایي درست مي‌گويند يا حضرت امام؟ طوري حرف مي‌زنند که معلوم مي‌شود در اسارت ماهيات‌اند. مگر مي‌شود انديشه‌ي علمائي که در ذيل توحيد سخن مي‌گويند و نظر به حق دارند، جمع نشود؟ همان طور که اول و آخر و ظاهر و باطن در توحيد حضرت حق جمع مي‌شود.

عرض بنده با توجه به موضوع فوق اين است که در پذيرفتن فکر منسجمِ حضرت امام خميني«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» عقل‌ها و قلب‌ها در ذيل شخصيت حضرت امام، آينه‌ي همديگر مي‌شوند و مي‌بينند که هر کدام متذکر وجهي از حقيقت‌اند و همه با هم مي‌توانند در کنار هم منشأ تمدني باشند که جواب‌گوي همه‌ي ابعاد انسان‌ها است.[2] موفق باشید

 


[1] - بيانات در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در تاريخ ۱۳۹۲/۰۶/۲۶.

[2] - مي‌توان زيربناي توصيه‌هاي مکرر حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» را نسبت به وحدت جامعه‌ي اسلامي در مبناي فوق که مبنايي است توحيدي جستجو کرد.

18181
متن پرسش
سلام: دوباره آیت الله حسن زاده آملی گفتن که به فرض پیر بشوی و بلرزی و با چهار دست و پا راه بروی، نفست بالا نیاید و کسی را صدا نزنی که بگویی تو بیا دست مرا بگیر! این کار را نکن! این با غیرت انسانی سازگار نیست! غیرت، دفع غیر می کند. حق را هم که می گوییم غیور است، برای اینکه دفع غیر کرده است و دیگر حرف از عدم در نظام هستی پیش نمی آید، غیرتش غیر در جهان نگذارد. انسان باید آنچنان غیور و غیرتمند بشود که بی نیاز مطلق باشد! یعنی هیچ در درون خودش نخواهد! طلب نکند! حالا آن وقت باید ببیند که چه خبر می شود و چه چیزها پیش می آید! یعنی چی هیچ در درون خودش نخواهد طلب نکند؟ منظورش چیه؟ معنی این پاراگرافو متوجه نمیشم احساس می کنم اگر اینو بفهمم و عمل کنم کلا زندگی از این رو به اون رو میشه.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا ایشان را حفظ کند. حرف درست و با ارزشی فرموده‌اند. منتهی این غیر از آن است که در مسیر اهداف خود از وسایل مورد نیاز استفاده نکنیم، بلکه سخن آن است که تا آن‌جا که ممکن است کارهای خود را، خودمان انجام دهیم در آن حدّ که آن صحابی خدمت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» رسید که چگونه راه بهشت را برای خود بگشایم؟ حضرت فرمودند: به کسی دستور مده. او در آن حدّ این مسئله را رعایت کرد که وقتی در حین مقاتله با دشمنان خدا دست راست او که با آن شمشیر می‌زد، قطع شد و نیاز بود کسی شمشیر را از دست افتاده بر زمین به او بدهد تا بدون آن‌که از اسب پیاده شود با دست راست به جهاد ادامه دهد؛ خودش پیاده شد و شمشیر را از بین انگشتانش در آورد و با سختی تمام دوباره سوار اسب شد و به مقاتله ادامه داد. موفق باشید

17184
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد طاهرزاده عزیز: بنده تازه وارد حوزه علمیه شده ام، سخنی از قول حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) شنیده ام که می فرمایند: «ما هرچه داریم از 6 ماه اول طلبگی مان است» می خواستم بپرسم که منظور استاد چیست؟! در این 6 ماه چه کار کردند که اینطور شکوفا شدند؟! ما باید در اول طلبیگی مان چیکار کنیم؟! ممنون و متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقا نمی دانم منظور آیت الله چیست. ولی اگر با همان عزمی که آمده اید نظم کارها را دنبال کنید و خود را به جز امور طلبگی به کارهای دیگری مشغول ننمایید مزه ی طلبگی به کام شما آنچنان شیرین می آید که تا آخر آن را حفظ می کنید. موفق باشید

16196

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: شهید آوینی در یکی از سخنرانی هاشون می گن «هدف» یک نوع شرک است. یعنی چی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به معنایی که در جمله آمده است، منظور ایشان را دنبال کرد. بالاخره قرآن می‌فرماید: «إلی اللّه تصیر الامور». صیرورت و حرکت همه‌ی امور به سوی خداوند است بدین معنا که خداوند، هدف است. موفق باشید

16034
متن پرسش
سلام: خسته نباشید. آیا می توانیم بگوییم دکارت با طرح نظریه (من می اندیشم پس هستم) سوبژکتیویسم را مطرح کرد؟ یا اینکه باید بیشتر بررسی کرد؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. زیرا تا قبل از دکارت اساساً بحث بر سر آن بود که خداوند است که اندیشه‌ها را عنایت می‌فرماید و محوریت با خدا بود و نه با انسان. موفق باشید

15433

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: روش استخراج حقایق از نظر جنابعالی اگر رجوع به قرآن و احادیث باشد، چه روشی برای فقاهت در نظر شماست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روحیه‌ی اجتهادی که سرمایه‌ی هزارساله‌ی ما است باید در قرآن و احادیث نیز رعایت شود تا از سطحی‌نگری نجات یابیم. موفق باشید

نمایش چاپی