باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر یاد خدا به معنای نظرِ قلب به حضرت حق باشد و با توجه به اینکه گناهکردن یعنی پشتکردن به حکم خدا، یادِ خدا با گناهکردن جمع نمیشود و آن یاد خدایی که میفرمایید، یادِ خدای واقعی نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سراسر کتاب نقطهضعف و مغالطه است و ناشی از آن است که مؤلف آن هیچ حضوری در لایههای اصلی رابطهی بین امامان و علماء نداشته. به صورت پراکنده نقدهایی به آن کتاب شده است، بهترین کسانیکه باید به این کتاب نقد کنند علمایی میباشند که درس خارج را بهخوبی لمس کردهاند. شاید هم از طریق آن بزرگان نقدهایی شده است و بنده اطلاعی ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ ملاک، نیت افراد است؛ اگر کافری نیتِ داشتن فرزند مومن نکردهاست، هیچ بهرهای از او نخواهد برد. 2ـ نفس انسانی هر بدنی را که بدنِ خود دانست، انتخاب میکند و تدبیر مینماید ولی از آنجایی که بسیاری از ارادههای نفس موجب ساختن کلیّت بدن میشود، بعید است در چنین حالتی نفس، بدنی را انتخاب کند؛ منصرف میشود و به عالم خود بر میگردد. 3ـ فدای حضرت عباس بشوم که چنین با بصیرت فهمید در ذیل حرکت تاریخی که حضرت سید الشهداء فتح میکند، می تواند خود و برادرانش را به عالیترین شکل معنی کند؛ بنابراین، هرگز تصور نکن که صاحب یک مقام با تابع آن مقام در یک حد باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این از نکات دقیق توحیدی است و به گفتهی محیالدین؛ حضرت حق همواره از طریق اعیان ثابتهی مخلوقات در صحنه است. لذا است که انسان موحد محدودیت مظاهر را به اعیان نسبت میدهد و حقیقت وجودی آنها را به خدا مربوط میداند و معنای «سبحان اللّه والحمداللّه» به همین معناست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از حضور انقلاب اسلامی به عنوان ارادهی خدا برای نفیِ استکبار غفلت نکنید. در این فضا هر جریانی، خود را مینمایاند و مسلّم مردم پس از آنکه متوجه شدند با نزدیکی به غرب، انقلاب اسلامی به حاشیه میرود، به خود میآیند و عهدشان را با انقلاب تجدید میکنند. زیرا حقیقت این انقلاب بر قلب مردم متجلی شده است. به همین جهت حضرت امام میفرمایند اگر من برگردم، این مردم برنمیگردند. داستان جریانهای سیاسی را که به جای عهدِ با انقلاب، با گروه و حزب خود عهد بستهاند، از مردم جدا بدانید. به تجربه روشن شده كه امكانات ذاتى انقلاب اسلامى از نظر فرهنگى آنقدر عميق است كه هرگز اجازه نمىدهد انديشه هايى را كه اهدافى جداى از اهداف انقلاب اسلامى دارند، بر آن تحميل كنند و بر اساس همين غناى فرهنگى، توانست از راهكارهاى سكولاريته اى كه در دوران سازندگى و اصلاحات بر آن تحميل شد خود را بيرون بكشد و توجه به عدالت و معنويت را بازسازى كند و رويكرد به انتهاى با بركتى كه نظر به حاكميت حضرت مهدى (عج) دارد را دوباره به متن انقلاب باز گرداند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید و حتی ممکن است جلوتر هم بیایند، ولی قصد آنها نفی إنانیت نباشد و لذا از قدرت خود حیرت هم بکند. ولی همانطور که در جواب سؤال 12555 عرض شد در راه توحید انسان باید ارادهی خود را در ارادهی الهی فانی گرداند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظر من نگاه دومی که در قسمت اول سؤالتان مطرح فرمودید، نکتهی درستی است. چون حقیقتاً نفس ناطقه محل اصلی علم است و نه بدن، با این حال از زمینهبودنِ بدن نیز نباید غفلت کرد. 2- همینطور است که می فرمایید که بعضاً اگر محیط آلوده به میکروبهای زیادی باشد نفس میتواند در صورت توانایی از آن عبور کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بلی، خودم که همان طاهرزاده باشم در خدمتتان هستم. موفق باشید
عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: روز شنبه قبل از جلسه در رابطه با جناب مولوی صحبت کردیم قرار شد نسبت به غزلی که از دیوان شمس خدمتتان اشاره شد، شرح مختصری برای اون بنویسید. صمیمانه سپاسگزارم التماس دعا.
دوش چه خوردهای دلا راست بگو نهان مکن / چون خمشان بیگنه روی بر آسمان مکن
باده خاص خوردهای نقل خلاص خوردهای / بوی شراب می زند خربزه در دهان مکن
روز الست جان تو خورد میی ز خوان تو / خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
دوش شراب ریختی وز بر ما گریختی / بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن
من همگی تراستم مست می وفاستم / با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن
ای دل پاره پارهام دیدن او است چارهام / او است پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن
ای همه خلق نای تو پر شده از نوای تو/ گر نه سماع بارهای دست به نای جان مکن
نفخ نفخت کردهای در همه در دمیدهای / چون دم توست جان نی بینی ما فغان مکن
کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد/ ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن
ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو/گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن
هر بن بامداد تو جانب ما کشی سبو/کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن
شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا /گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن
باده بنوش مات شو جمله تن حیات شو / باده چون عقیق بین یاد عقیق کان مکن
باده عام از برون باده عارف از درون / بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن
از تبریز شمس دین می رسدم چو ماه نو/ چشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظر خود، نمادی از توحید را مانند جناب شمس تبریزی مدّ نظر آورید و ملاحظه کنید جناب مولوی در آن منظر توحیدی چه انواری مییابد و با آن انوار که در منظر آن شخص مییابد، عملاً با آن شخص معاشقه میکند. و قصه آن حضورِ همراه با شیدایی را در آن کلمات، به ظهور میآورد و یا بگو: آری! آن کلمات است که جناب مولوی را به حضور آورده.
اینکه میگوید: دوش چگونه با آن انس ربّانی بهسر بردهای که اکنون که با تو روبهرو میشوم از یک طرف متوجه آن انوار هستم و از طرف دیگر خودت حجاب ظهور آن انوار شدهای و مانند کسانی که گویا از آن باده توحید، بهرهای ندارند روی به آسمان داری، در حالیکه خودت آسمانی.
آری! آن باده خاص در شخصیتت پیداست و با گفتن سخنان عادی نمیتوانیم آن انوار قدسی را پنهان کنیم و این قصه هر جمال توحیدی است.
به هر حال ملاحظه میکنید که جناب مولوی تا آخر این غزل متذکر توجهی است نسبت به آینه توحیدیِ جناب شمس تبریزی و امثال او که همچون نور توحید از یک طرف در ظهورند و درست از همان طرف، باطن و پنهاناند و در همان رابطه آن شب عرض شد بنده رهبر معظم انقلاب را اینچنین احساس میکنم و به خود میگویم: « ای دل پاره پارهام دیدن او است چارهام / او است پناه و پشت من تکیه بر این جهان مکن» و در واقع سعی بنده آن است که با نوری که حضرت صاحب الأمر«در این مرد به جلوه آورده، بگویم: «ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو/ گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن» زیرا او بحمدلله به خوبی متوجه است از کجا و از کدام مادر مینوشد. یعنی: «شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا / گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن»، یعنی راه ما، راهِ هرچه بیشتر به ظهورآوردن توحید است و عبور از حجابهایی که دنیا و دنیاداران مدعی آن هستند و این یعنی: «چشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن» تا در جمعِ بین «هو الظاهر و الباطن» و «هوالاول و الاخر» که نابترین نحوه توحید است، حاضر شویم. در نتیجه، آری! او هر بُنِ بامداد سبوی خود را به سوی ما میکشد تا ما به جای دیده به این و آن، تنها او را در افق خود داشته باشیم. «کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن» آیا این همان پیشنهادی نیست که در افق توحیدیِ این انقلاب متذکر شهدا شد و آن کردند که کردند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این که خداوند میل به حضور در حوزه و استعداد درک معارف دینی را در شما گذاشتهاست اگر به این میل و استعداد جواب ندهید مسلّما بعدا پشیمان میشوید. بالاخره آدمهایی هستند با انگیزههای مختلف که پزشک شوند؛ میماند که اگر خواستید حوزوی شوید مطلقا باید حوزوی شوید،کبوتر یک بام و دو هوا به درد نمیخورد. مسألهی رزق هم مطمئنا دست خداست و اهل علم عموما مشکل رزق نخواهند داشت و تنگی و گستردگی رزق ربطی به دانشگاه و حوزه ندارد. البته فراموش نکنید که حوزه، آنچه یک طلبه لازم دارد را دراختیار وی قرار میدهد نه آنچه برای یک طلبه کافی باشد. بنابر این با مشورت با اساتید موفق خود، برنامهای بلند مدت برای خود بریزید و آنچه حوزه به شکل رسمی در اختیارتان نمیگذارد را جبران کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انشاءاللّه عرایضی امثال بنده مقدمهای باشد برای فهم سخنان آسمانی و ملکوتی علمایی مثل علامه حسن زاده آملی. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر: الحمدلله بر ما این توفیق حاصل شده است که از محضر شما پیرامون اربعین همچون سایر مسائل بهره مند شویم و نگاهی متفاوت به عالم اربعین پیدا کنیم. شکر که توفیق زیارت اربعین نصیبمان گشته و ان شاء الله دعاگویتان هستیم. اما سوالی که ذهن ما را درگیر کرده این است که حال که هنگامه حضور ما در میدان اربعین فرا رسیده، با توجه به فهم و نگاه تاریخی که اجمالا حاصل گشته باید به دنبال چه گمشده ای در اربعین باشیم؟ در زیارت اربعین به دنبال جست و جوی چه باشیم؟ نقش ما در اربعین چیست؟ چگونه می توان در خدمت حرکت عالم اربعین بود؟ و سوالاتی ار این دست. از استاد عزیز تقاضا داریم اگر امکان آن وجود دارد ما را در فهم این مسائل یاری نمایید. پیشاپیش از حسن توجهتان تشکر می کنیم و ان شاءالله هر چه زودتر توفیق درک حضوری از محضرتان را هم پیدا کنیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم .حضوردر پیادهروی سالهای اخیر به معنای «امکان حضور در تاريخي ديگر» است تا معناي «حضور تاريخي» تبيين شود و زائر متوجه باشد با چه احساسي بايد حضور تاريخي خود را در رخدادي که ظهور کرده است دريابد که البته اين مشکلترين موضوع این تاریخ است از آن جهت که بايد ماوراي عقل مدرن به موضوعي نظر کند که فعلاً در حال تولد است و خود را در طي يک فرايند مينماياند و از درون جان آدميان سر برميآورد و در قول و فعلشان سريان مييابد.
بدون درک زمانه، هيچ قدمي به سوي آيندهي خود نميتوان برداشت و رخداد اربعين در اين تاريخ، زماني است که ميتوانيم با قرارگرفتن در آن، سرنوشت خود را از بند غرب آزاد کنيم و تاريخ پايانيافتگي غرب را نشان دهيم که این همان تاريخِ سستشدن عهد انسان با سکولاريته و اقامهي رابطهي انسان با خداست.
با این اربعين تعرّض انسان به اومانيسم و تقليل گوهر آدمي، شروع شده است و چيزي در انسانِ اين تاريخ رخ داده و بر هستي او حاکم گرديده که ديگر نميتواند در تاريخي زندگي کند که قوام آن را اومانيسم شکل داده است.
ما همانطور که در سنن الهي قرار داريم، اگر از حضور خود در آن سنن آگاه شويم راهِ آينده نسبت به آن سنن در مقابل ما گشوده ميشود. به همين معنا ما در تاريخي هستيم که اربعين به صورتي خاص ظهور کرده که اگر از حضور خود در اين رخداد آگاه شويم، راهِ آيندهي تاريخ ما در مقابل ما گشوده خواهد شد و ديگر در توهّمات بشرِ غربزده قدم نخواهيم زد. عرایضی در این رابطه در کتاب اربعین حسینی و حضور در تاریخی دیگر شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و کتاب «ده نکته» همراه با شرح صوتی آن در این مورد کمک کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ مثل خواب که شما بعضا بدن خود را میبینید. 2ـ معاد جسمانی ربطی به این بدن ندارد؛ در این رابطه خوب است جزوهی «نحوهی حیات بدن اخروی» را که بر روی سایت هست مطالعه فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید نگران نبود. توبه کنید و باز توبه کنید، و با پیشآمدنِ آن صحنههای امتحان، باز باید توبه کرد تا عمق رجوع به حضرت حق در همین حادثهها در ما نهادینه شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم منظور حضرت آقا در خطاب به جریان فرهنگی خاتم این بود که مواظب باشیم ما به عنوان یک جریان سیاسی و حزبی وارد صحنهی فرهنگی انقلاب نگردیم و شخصیتهای فکری فرهنگی مواظب باشند به یک جریان سیاسی تبدیل نشوند، مثل خود مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» نسبت به جریانها در کلان قضیه موضع مناسب اهداف انقلاب داشته باشیم! نه آن که وجه سیاسی انقلاب را از وجه دینی آن جدا کنیم و این نکتهی ظریفی است زیرا هرگز حضرت امام و رهبری عزیز نمیخواهند نیروهای انقلاب نسبت به ابعاد سیاسی انقلاب بیگانه و جدا باشند. حتی میفرمایند دانشگاه و دانشجو باید حضور سیاسی خود را حفظ کند هرچند دانشگاه نباید پایگاه احزاب یا جریانهای خاص سیاسی باشد. موفق باشید