باسمه تعالی: سلام علیکم: باید افراد متفکر را با فکر، فهمید و مواظب بود جهتهای سیاسی، ما را از فهم تفکر آنها در حجاب نبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» عرض شد که شیطان به «اللّه» کافر بود، هرچند که به بعضی از اسماء ایمان داشت 2 و 3 – کتاب «سفینة الصادقین» نکات خوبی دارد 4- خوب است ولی انسان را در «حال» نگه میدارد و تا شهود جلو نمیبرد 5- به عنوان علت معدّه، مؤثر است 6- هر دو مورد خوب است، بستگی به حال خودتان دارد 7- بنده برای جنابعالی آرزوی توفیق دارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که اگر فطرت انسان از ابتدا بالفعل باشد تمام کارهایش مطابق عقل و فطرت انجام میگیرد و مواظب است از حکم عقل و فطرت عدول نکند، اگر انسانهایی را خدا انتخاب کند تا برای بشر حجت باشند، از همان ابتدا آنها را منوّر به «نور عظمت الهی» میکند. پیشنهاد میشود در این مورد با حوصلهی کامل کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» خوانده شود. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. شهدای منا در مقام وجودی خود و در عمیقترین ابعاد انتخابشان، لبریز از جواب لبیکی شدند که در آن طالب نفی حجابهای اسلام ناب محمدی«صلواتاللّهعلیهوآله» بودند. و شهادت آن عزیزان به گواهی دوست و دشمن، چهرهی اسلام آمریکایی را هرچه بیشتر نمایان کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم اگر با حوصله و پشتکار، کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» را دنبال کنید معیارهای الهی را که در این زمان در مسیر سیاست متعالی باید بشناسید، بیابید إنشاءاللّه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکتهی مهمی اشاره فرمودهاید. هرچه هست در آموزههای اسلامی که پیامبر خدا «صلواتاللّهعلیهواله» و علی مرتضی «علیهالسلام» بدان توجه میدهند؛ همواره زن مورد احترام میباشد و در همان راستا علی «علیهالسلام» میفرمایند زنان ریحانه هستند. میماند که گویا شرایط رفاهزدگی بعد از پیامبر خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» نوعی شهوتزدگی از طریق زنان را در جامعه دامن زده است، در آن حدّ که در اکثر امور حتی در جنگ و جهاد، زنان دخالت داشتند و سخنان علی «علیهالسلام» در تقبیح زنان در این رابطه است که برای خود، مثل امروز جهان غرب، میلِ زنان، فرهنگی را شکل داده است و عملاً زن در حضیضِ خود قرار گرفته است. لذا حضرت جامعه را از این امر نهی میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه بحثی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که بر روی سایت است؛ شده، عیناً خدمتتان ارسال میدارم:
قرآن جهت امر ولايت جامعه در آيه ى 55 سوره ى مائده مى فرمايد: «انَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ امَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوة وَيُؤْتُونَ الزَّكوةَ و هُمْ راكِعُون» تنها و تنها ولى شما خدا و رسول او و آنهايى هستند كه ايمان آورده و نماز برپا مى دارند و در حالى كه در ركوع هستند، زكات مى دهند. اولًا: شيعه و سنى معترفند كه مصداق آيه حضرت على (ع) است. (حضرت آيت الله حسينى طهرانى در درسهاى 72 تا 75 كتاب «امام شناسى» جلد 5 به طور مفصل راجع به اين آيه بحث كرده اند). ثانياً: چنين كارى در اسلام، سنتى خاص نبوده كه فرد ديگر هم انجام داده باشد، و مستحب هم نيست. ثالثاً: كلمه ى «انَّما» حصر است، يعنى «فقط». پس معنى آيه چنين مى شود كه در همان راستاى ولايت خاص خداوند و رسول الله (ص)، آن فردى هم كه در ركوع زكات داد، «ولى» مسلمين است و فقط همين ها ولى مسلمين اند.
سؤال: آيا نبايد اميرالمؤمنين (ع) محو حق بودند و توجهى به سائل نمى كردند؟ و يا لااقل اگر خدا مى خواست ولايت ايشان را به مردم اطلاع دهد، در رابطه با آن وقتى كه تير را از پايشان درآوردند و ايشان متوجه نشدند، اين كار را مى كرد؟
جواب: اين مقام كه در عين حضور قلب با حق، هيچ چيز از ايشان پنهان نيست، فوق مقامى است كه فقط ناظر به حق است. اين مقام «صَحْو» يا بقاء بالله و هوشيارى بعد از «مَحْو» است. يعنى آنچنان غرق حق اند كه با چشم حق ناظر بر خلق اند، و لذا اين مقام بالاتر از مقام «محو» يا فناء فى الله است. اين مقام بقاء بعد از فنا است كه در روايات ما تحت عنوان قرب نوافل مشهور است كه خداوند مى فرمايد وقتى بنده ى من از طريق نوافل به من نزديك شد من چشم او مى شوم و از طريق من مى بيند و من گوش او مى شوم و از طريق من مى شنود.[1] و حضرت در اين مقام قرار داشتند.
سؤال: چرا خداوند در آيه ى مورد بحث فرمود: «الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوة» يعنى به صيغه ى جمع آورد. اگر منظور فقط اميرالمؤمنين (ع) بود بايد به صيغه ى «مفرد» مى آورد؟
جواب: اين روش را خداوند در جاهاى ديگر كه مشخصاً مصداق آن يك فرد بوده نيز به كار برده است. مثل آيه ى مباهله كه صيغه را جمع آورد ولى پيامبر (ص) يك مصداق بيشتر براى آن نياوردند، يعنى به جاى انْفُسَكُمْ كه در آيه آمده و مى فرمايد: جانهايتان را جهت مباهله با مسيحيان نجران بياوريد، رسول خدا (ص)، فقط على (ع) را آوردند. و يا در آيه ى 8 سوره ى منافقون كه مى فرمايد: «يَقُولون لَئِنْ رَجَعْنا الَي الْمَدينةِ لَيُخْرِجَنَّ الْاعَزُّ مِنها الْاذَل» مى گويند چون به مدينه برگشتيم آن كس كه عزيز بود را خوار مى كنيم. در حالى كه گوينده ى اين سخن فقط عبدالله بنابَى بوده ولى قرآن فعل را به صورت جمع به كار مى برد.
زمخشرى از علماء اهل سنت در تفسير كشاف اين نوع سخن گفتن را صحيح دانسته و آيه ى مورد بحث را در شأن على (ع) مى داند. و فقهاى اهل سنت نيز حركت جزئى در نماز را جايز مى دانند و استناد مى كنند به حركت على (ع) در نماز در دادن انگشتر به سائل. موفق باشید
[1] ( 1)- به مصباح الشريعه، ص 11. فتوحات( 14 جلدى) جلد 3، ص 262 رجوع شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد نهتنها صاحبنظر نیستم، حتی استعدادی که به موسیقی جذب شوم نیز، در من نیست. ولی میدانم که حقیقتاً موسیقی قدرت عجیبی در میانآوردنِ ابعادی از انسان را دارد در آن حدّ که جناب فارابی با نوعی از موسیقی در یک جلسه، همه را به خندیدنِ بیقرار میکشاند و در همان جلسه با نوع دیگری از موسیقی همه را به خواب میبرد. آیا واقعاً ملت ما چنین مبنایی را برای متأثرشدن از موسیقی دارا هستند یا نه، نمیدانم؟! شاید چیزی مثل شعر جای موسیقی را تا حدّی گرفته است و شاید آرامآرام روح توحیدی انقلاب اسلامی نوعی از موسیقی را به صحنه آورد که انسان تحت تأثیر آن، رازهای نهفته در انقلاب را که زبانِ دیگری نمیتواند ظاهر کند، به میان آورد. میگویند سمفونیهای بتهون چنین تواناییهایی دارد و هگل در تقسیم هنر نسبت به ظهور بواطن عالم، کمترین ارزش را برای معماری و بالاترین ارزش را برای نقاشی و موسیقی میگذارد. واللّه اعلم. در مورد نگاه فقهی به این موضوع، مطابق آنچه اخیراً بعضی از فضلای حوزه مطرح میکنند، احتمالاً باید حوزهی موسیقی و زیباشناسی را در موضوعات حُسن و قبح عقلی و ذاتی قرار داد و نه در موضوعاتِ مربوط به فقه. و مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» شاید با توجه به این امر، نظرات خود را به میان آوردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که در ابتدا به جواب سؤالهای شمارهی 19333 و 19335 نظری بیندازید. علاوه بر آن عنایت داشته باشید که به گفتهی جناب آقای دکتر شهریار زرشناس، با اقتصاد نئولیبرالیستی که دولتهای آقای خاتمی و روحانی دنبال میکنند، هرگز مسائل مردم به صورت جدّی حل نمیشود، بلکه پنهان میماند و عملاً مردم بهرهای از انقلاب اسلامی نخواهند برد مگر با رجوع به اقتصاد مقاومتی، اما نه با قرائت دولت آقای روحانی که عملاً مردم جیرهخوار همان چهاردرصدی میشوند که جناب آقای قالیباف متذکر آن هستند و این یک موضوع علمی و اساسی است که اگر مردم عادی بخواهند از حیاتِ قطرهچکانیِ اقتصاد نئولیبرالیستی نجات یابند، باید به طور کلی نگاه خود را از راههای آن فکر و فرهنگ بردارند که بحث آن مفصل است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جلسات بحمداللّه با توجه به اینکه بنده اعتقاد دارم مباحث کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعهنیافتگی» نیاز این زمانه است و موجب تفکر میگردد؛ شرح آن را با جدیت در حدّی که «متن» برای خواننده روشن شود؛ ادامه میدهم و رفقا در تلاش کردهاند تا فایلهای صوتی آن را در معرض استفادهی کاربران قرار گیرد، و بحمداللّه این کار انجام شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کهنهشدن پدیدههای مادی غیر از ثابتبودنِ حقایق است. به همان معنایی که هیچوقت 2 به اضافهی 2 از چهاربودن خارج نمیشود. از طرفی وقتی در تحقیق تاریخی متوجهی استمرار یک موضوع در طول تاریخ میشویم این امر موجب اعتماد ما به آن موضوع میشود. مثل آنکه ملاحظه میکنید قرآنهایی را که از صدر اسلام تا حال، همه ثابت و یگانه هستند 2- کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که بر روی سایت هست میتواند در مورد اخیر کمککار باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان متوجهی وظیفه و رسالت تاریخی خود بشود که بنا است جهت معنابخشیدن به خود و زندگی خود در این تاریخ به عنوان سرباز انقلاب اسلامی به میدان بیاید در حوزهی علم و عمل با تمام جدّیت وارد میشود و نه دیگر برای او تنبلی میماند و نه بیصبری. در ضمن پیشنهاد میشود از مطالعهی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و راهکارهایِ مطرحشده در آن کتاب غفلت نفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جنابعالی به نکتهی بسیار مهمی اشاره کردهاید و این مشکلی است که بیش از آنکه فردی باشد، ریشهی تاریخی دارد و بدین لحاظ چون معارف الهی در جایِ خود قرار نمیگیرند، تأثیر لازم را نیز نخواهند داشت. زیرا «تفکر» در جامعه حاکم نیست و عموماً افراد در فضای خصومتهای ژورنالیستی بهسر میبرند. به همین جهت از سالها قبل بنده به این نتیجه رسیدم که اگر «تفکر» به جامعه برنگردد و انسانیت انسانها مدّ نظر قرار نگیرد، ما از دیانت خود بهرهی کافی نمیبریم، به همان معنایی که قرآن در ابتدایِ سورهی بقره می فرماید: «این کتاب برای متقین، کتاب هدایت است». یعنی آنهایی که بنا دارند از کدورتها و تنگنظریها آزاد شوند. کانونهای دینی ما بهجای آنکه انسانیتِ دیگر انسانها را درک کنند؛ غیرِ خود را با نگاه غیرِ حق میبینند و این تا آنجایی ریشه دارد که ما در تاریخ گذشته، اهل سنت را غیرِ خود میدانستیم و همین روحیه، از آن به بعد به نحوه دیگری وارد جامعهی خودی یعنی شیعه شد، و هنوز با اینکه بنا است در بلوغِ آزادشدن از غیرِ خودیدیدنِ اهل تسنن رسیده باشیم، روحیهی تحقیر دیگران در ما باقی مانده است. میفرمایید: «آیا درکی که از ایمان و انسانیت دارید، غلط است یا صحیح؟» کاملاً صحیح است. متأسفانه ما عادت کردهایم رقیبسازی کنیم و لذا در تذکرات اخلاقی هم بهجای آنکه خود را متهم کنیم، رقیبِ ذهنی خود را متهم میکنیم که چرا رعایت اخلاقیات را نمیکند! و اینجا است که حتی درس اخلاق، نتیجهی ضدِ خود را میدهد. در کتاب «امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» صفحه 351 عرض شده است: «ما هنوز گمان میکنیم با تحقق انقلاب اسلامی امری ساده به وقوع پیوسته که میتوانیم در جزیرهای به نام ایران با آن به سر ببریم و به همین جهت نیازی نمیبینیم تا نسبت خود را با اطرافیانی که در یک گروه قرار داریم و با دیگر جریانها باز تعریف کنیم. در این صورت باید بپذیریم ما با خیالات خود در این واقعهی عظیم یعنی انقلاب اسلامی وارد شدهایم. و هرگز نباید برای خود امید پیروزی داشته باشیم زیرا نه خود را مجهز به سعه صدری کردهایم که در آینده سخت به آن نیازمندیم و نه تلاش میکنیم جامعه را از دو قطبی بودن بین جناحهایی که به اهداف انقلاب معتقدند، خارج کنیم؛ همچنان اسیر جناحبندیهای گذشته هستیم، زیرا معنای حضور در آیندهای را که در میان سایر ملتها برای ما رقم خورده است متوجه نمیباشیم.» تا وسعت خود را و افراد جامعه را در این تاریخ وارد نکنیم، هنوز در تنگیِ فردانیت خود با افراد برخورد میکنیم. پیشنهاد بنده آن است که سعی کنیم حیطهی انسانها تغییر کند. وقتی افراد خود را به وسعت حضور در تمدن اسلامی احساس کردند، معنای خود را آنچنان تغییر میدهند که دیگر نهتنها به کسی بدی نخواهند کرد، از بدیِ دیگران نیز خواهند گذشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای درک درست هرکدام از این سؤالها حدّاقل باید یک کتاب مطالعه فرمایید. در کتاب «از برهان تا عرفان» سؤال اول را مییابید و در کتاب «مبانی عرفان نظری» از استاد یزدانپناه، سؤالهای بعدی برایتان روشن میشود. نظر آیت اللّه حسنزاده در مورد بحث «فیض اقدس و مقدس» است که این نیز در کتاب «مصباحالهدایه» حضرت امام بحث شده است. موفق باشید