بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2931

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
خدمت استاد بزرگوار سلام عرض میکنم موردی برایم پیش آمده و به شدت نیاز به کمک دارم.از اطرافیان بنده کسی نیست که بتواند راهنمایی ام کند.این است که رو به استاد آوردم چرا که ایشان لایه های وجود انسان را به خوبی میشناسند و یقین دارم به خوبی من را راهنمایی میکنند. بنده ویژگی ام اینطور بود که از ترس آتش جهنم خدا را عبادت میکردم.یک روز به خدا گفتم من تو را از روی ترس عبادت میکنم محبت خودت را به دلم بیانداز. بعد از این موضوع ناگهان یکی از همکلاسیهای خود در دانشگاه را دیدم.نمیدانم در همان نگاه اول چیزی در ذهنم ایجاد شد.بعد از مدتی آن خانم بدون آنکه چیزی در مورد من بداند به طور غیر مستقیم خودش را به من نزدیک میکرد.البته عرض میکنم که نیت آن خانوم این بود که چون فکر میکرد من درسم خوب است با من ارتباط علمی داشته باشد.ولی من نمیدانستم.این حالت از تفکر به قلبم حرکت میکرد و من کاملا این موضوع را میفهمیدم.تمرکزم را به شدت روی درسم از دست دادم.اول خواستم به او فکر نکنم ولی نشد.تصمیم گرفتم زمان بگیرم و در طول زمان موضوع را بررسی کنم.اما هرچه میگذشت این حالت به تمام وجودم سرایت میکرد.یاد آن داستان افتادم که شخصی دختر کسی را میخواست به وی گفت برو نماز شب بخوان و ... .گفتم اگر بنده خدا اینقدر محبت به دل من میاندازد خود خدا چه میکند. تصمیم گرفتم خدا را به خاطر همچنین محبتی عبادت کنم. بعدش هم گفتم که هرکسی میرود و با کسی ازدواج میکند من هم با این خانوم.این بود که نامه نوشتم و موضوع را شرح دادم.اما برخورد آن خانوم آنقدر بد بود که تعجب کردم این عشق و محبت چگونه به او تعلق دارد.حالا که با او رابطه ندارم این حالت باز در درونم هست و موقع نماز شدت میابد.از طرف دیگر وقتی به او فکر میکنم این حالت بیشتر میشود. حالا آن خانوم رفته و جهت رفع اشکال درسی با آقایی آشنا شده و من یقین دارم که هدفش ازدواج نیست بلکه فقط رابطه علمی است.او دختر پاک و ساده ای است و من از این جهت نگرانش هستم.چون احتمال بالایی میدهم آن آقا همچنین قصدی ندارد و فکر کرده که این خانوم آمده تا با او ازدواج کند و آن آقا به این رابطه ادامه میدهد. چگونه میتوانم آن خانوم را متوجه کنم؟ چجوری و چه چیز به او بگویم؟ خواهش میکنم این سوال را به استاد نشان دهید و از او بخواهید مطالبی را در مورد من و آن خانوم بگویند. خواهشا این سوال را در سایت قرار ندهید با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شما در این موارد وظیفه‌ای ندارید که هنوز ذهن خود را مشغول او کرده‌اید، سعی کنید در امورات مهم و اساسی بیندیشید تا ذهن شما مشغول این امور نباشد. موفق باشید
2535
متن پرسش
سلام.این فقط ما انسان ها هستیم که ذهن داریم،یا بقیه موجودات هم دارای ذهن و هوش هستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: برای حیوانات هم ذهن و حافظه هست ولی علم آن‌ها حضوری است و نه حصولی. موفق باشید
1896
متن پرسش
"بسم الله الرحمن الرحیم" با سلام خدمت استاد بزرگوار با توجه به مطالبی که امروزه به سرعت در اینترنت و رسانه هاوشبکه های اجتماعی منتشر می شود آیا صحیح است که بعضی مسائل از قبیل همین هتک حرمت ها به مقدسات و ائمه,آیا باید با نشر و گسترش این مطالب را سرکوب کرد یا اینکه باید با بی توجهی,از همگانی کردن این مطالب خودداری کرد؟لطفا کامل توضیح دهید چون امروزه برای افرادی که در فضای مجازی فعالیت میکنندبه مسئله ای غامض تبدیل شده است.التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: حقیقتاً نمی‌توان یک راه‌کار برای همه‌ی کسانی که به مقدسات توهین می‌کنند داشت. آن‌جایی که با برنامه‌ای حساب‌شده می‌خواهند فضای توهین به مقدسات را رسمی کنند باید با سخت‌ترین نوع با آن‌ها برخورد کرد مثل کاری که به حکم الهی حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» با سلمان رشدی انجام دادند و برای همیشه سلمان رشدی‌های آینده حساب کار خود را کردند. ولی گاهی یک احمق نادانی یک شبهه‌ای ایجاد می‌کند که ما نباید آن شبهه را شایع کنیم تا ذهن افراد ساده گرفتار آن شود و بعد تلاش کنیم آن شبهه را از ذهن آن ها در آوریم. جواب شبهه را در همان محدوده‌ای که مطرح شده است باید داد و در جای دیگر مطرح نکرد. موفق باشید
1665

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوارم. استاد، خواهش می کنم خیلی زود جواب مفصلی بدهید ، نگران خودم هستم. از طولانی بودن سوالم عذر می خوام اما همه ی امیدم به جواب شماست. من دختری هستم که به تازگی آخرین امتحانم را دادم و از مهندسی آزاد شدم و جدی تر از قبل به دنبال پیگیری.............. خواهش می کنم حداقل تعبیر خوابی که راجع به دندان هایم بود را بفرمایید. الان که حدود یک ساعت از خوابم می گذرد هنوز هم احساس عجیبی در دندان هایم دارم. مقداری هم صدقه دادم . خدا سایه ی شما را بر سر ما نگه دارد . التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده علم به تعبیر خواب ندارم ولی شواهد نشان می‌دهد در سیر مثبتی قرارگرفته‌اید و انشاءالله تعلّقاتتان کم می‌شود و جنبه‌ی برزخی شما بر جنبه‌ی دنیائیتان غلبه می‌کند. مسیر معرفت‌النفس را ادامه دهید و قصد خود را رجوع به حق قرار دهید. موفق باشید.
969

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی ببخشید استاد با توجه به بحث برهان حرکت جوهری این نظریه که اگر بتوان با سرعت نور و بیشتر حرکت کرد زمان به عقب برمیگردد آیا توجیهی دارد یا رد می کند؟ مگر میشود قوه هایی که به فعل تبدیل شدند مجددا به قوه تبدیل شوند؟ یا اینکه قوه ها به فعل تبدیل نمیشوند اما این وقایعی که ما میبینیم در تبدیل قوه به فعل نقشی ندارند که به نظر نادرست می آید . سوال دیگری داشتم آیا این جمله ی بنده درست است یا نه که قوه هایی که به فعلیت رسیدنددر زمان پیامبر باعث شد که فیض الهی منجر شود و زمینه برای وجود مبارک حضرت محمد (ص) آماده شود؟ ببخشید استاد من مدتی است دچار ناامیدی شدم (البته مطمئن نیستم ناامیدی است) احساس می کنم تحمل زندگی را ندارم یعنی فکر اینکه چندین سال دیگر زندگی کنم مرا اذیت می کند.مدتی است به خواندن کتاب های معرفتی بی رغبت شدم اصلا حوصله ی اینکه درس بخوانم یا خرید بروم را ندارم.غم عچیبی دارم واقعا آرزو دارم از این دنیا بروم.البته به خاطر بار گناهانم از مرگ میترسم اما ترجیح میدهم که نباشم و میتوانم خودم را سرگرم کنم اما به نظرم غفلت است.اصلا به نظرم مسخره هست همه چی لطفا مرا راهنمایی بفرمایید باتشکر فراوان
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی چون زمان، ذاتی عالم ماده است و ریشه در حرکت ذاتی عالم دارد، برگشت به عقب برای عالم ماده معنی ندارد و در عالم مجردات است که گذشته و آینده جمع است و می‌توان در گذشته و آینده حاضر شد. بعید است بتوان بعثت نبی‌اکرم«صلواة‌الله‌علیه» را در رابطه با فعلیت‌یافتن قوه‌های عالم ماده تفسیر کرد، زیرا هنوز ذات عالم ماده از ماده‌بودن در نیامده تا از آن جهت در عالَم دیگری قرار گیرد. در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» به‌خصوص در قسمت دوم کتاب در رابطه با علت بی‌رغبتی نسبت به مطالعه عرایضی مطرح شده و از نظر مشکل روحی شاید ریشه‌ی فیزیولوژیک داشته باشد و عدم تغذیه‌ی مناسب و یا عدم ترشح هورمون‌های لازم در میان باشد، خوب است با روان‌پزشک موضوع را در میان بگذارید. موفق باشید
23520
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: استاد طاهرزاده عزیز باز هم بنده مزاحمتمون میشم. در مورد حرفهای دکتر عباسی. ایشان در یک کلیپی با نام «مسیحیان امت پیامبر» که اخیرا منتشر کرده اند صحبت هایی در مورد دکتر داوری می کنند که بسیار جای تعجب بنده شد. اتهامات موجود در این کلیپ به قدری زیاد است که فقط خواهش می کنم خودتان ببنید. استاد خواهش می کنم وقت گذاشته و این کلیپ را ببنید. با توجه به اینکه عده ای از جوانان انقلابی از ایشان درس می گیرند خواهش می کنم نظر خود را در مورد حرف های ایشان بیان کنید. سوای تهمت هایی که به دکتر داوری زده شده به طور کلی ایشان قائل به نظریه ای به نام علوم تثلیثی هستند که با چماق این نظریه بر سر هر اندیشمندی که بخواهند می کوبند. اگر صلاح میدانید در مورد این نظریه هم یادداشتی مرقوم بفرمایید. لینک کلیپ میسحیان امت پیامبر مدت پخش کلیپ ۹ دقیقه و ۴۵ ثانیه https://www.aparat.com/v/spGYR
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این سخنرانی در تاریخ ۱۶ آذر سال ۹۲ بوده است. تأسف بیشتر ما به جهت روحیه‌ی تکفیری آقای عباسی است، وگرنه اگر موضوع انتقاد به افراد باشد که اشکال ندارد. هرچه ضربه خورده‌ایم از همین روحیه‌های تکفیری ضربه می‌خوریم. می‌فرمایند هرجا تثلیث هست، پای مسیحیت در کار است و به شاگردان‌شان فرموده‌اند بروید کتاب‌های کانت را پیدا کنید که چندین و چند نکته‌ی تثلیثی در آن هست. فکر می‌کنم اگر کمتر به خود زحمت داده بودند و به روایات و آیات ما رجوع می‌کردند، راحت‌تر می‌توانستند پیامبر خدا را نیز مسیحی بدانند که «اللّه اکبر» می‌گوید، ولی تثلیثی فکر می‌کند. به عنوان نمونه به این چند روایت نظر بفرمایید که: رسول الله«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «الصَّبْرُ ثَلاثَةٌ، صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصیبَة، وَ صَبْرٌ عَلَی الطّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ المَعْصِیَة..» و یا می‌فرمایند: «اَلْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیا وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی» همچنان که در جای دیگر فرموده‌اند: «ثلاثةٌ اَخافُهُنَّ علی امّتی من بعدی: الضَّلالةُ بَعْدَ المَعْرِفَةِ و مُضِلاّتُ الفِتَنِ و شَهْوَةُ البَطْنِ و الفَرْج». تأسف بیشتر از آن‌جا است که در جاهایی پا می‌گذارند که اساساً نمی‌توانند جای پای خود را محکم کنند. در مورد آیت اللّه جوادی می‌گویند: «به آقای جوادی یک نفر بگوید در جامعه اثرش چه بوده است؟!» و در جایی دیگر می گویند: «حضرت امام در آخر از فلسفه‌ی صدرایی عبور کرده‌اند». ای کاش فراموش نمی‌کردند امام در آخر عمر در نامه‌ای که به گورباچف نوشتند در آن‌جا از جناب ملاصدرا و ابن‌عربی برای دعوت گورباچف سخن راندند.

اگر لااقل آقای عباسی یک فصل از آخرین کتاب‌های آقای دکتر داوری مثل کتاب «خرد سیاسی در جهان توسعه‌نیافتگی» را خوانده بودند و کسی به ایشان کمک می‌کرد که جایگاه علوم انسانی در فرهنگ مدرن را در آن کتاب می‌فهمیدند، عرق شرم بر پیشانی ایشان می‌نشست که اساساً آن‌چه جناب آقای دکتر داوری، این چهره‌ی ماندگارِ این مرز و بوم در رابطه با علوم انسانیِ معروف در دنیا می‌گوید؛ زمین تا آسمان با علوم انسانیِ مورد نظر رهبری فاصله دارد و سخنان جناب آقای دکتر داوری، این اندیشمند دلسوز و فرهیخته‌ی جهانی تذکر به این امر است که مواظب باشیم علوم انسانیِ موجود یعنی اقتصاد و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی اساساً در بستر فرهنگ غربی برای رفع مشکلات آن فرهنگ است و بدین معنا ما اساساً علوم انسانی بدین معنا نداریم، زیرا مسائل ما، مسائل غربی نیست که با آن اقتصاد و آن روان‌شناسی و آن جامعه‌شناسی بخواهیم رفع کنیم. لاأقل نظری به سخنان دکتر کچوئیان جامعه‌شناسِ مشهور کشور خودمان می‌انداختند که می‌فرماید: «علوم انسانی و جامعه‌شناسی، زبان انسان مدرن است و با آن، جهانِ مدرن و انسان مدرن تفسیر می‌شود و انسانِ مدرن با جامعه‌شناسی، زبان پیدا کرد». دکتر کچوئیان می‌فرماید: «انقلاب اسلامی بزرگ‌ترین نقد ایده‌ی جامعه‌شناسی کلاسیک است». و حال آقای دکتر عباسی بدون توجه به جایگاه سخن آن‌هایی که می‌فرمایند ما علوم انسانی نداریم؛ حقیقتاً متحجرانه سخن رهبری را مقابل این سخنان قرار می‌دهد و این ضربه‌ی بزرگی است که به رهبری می‌زنند.

آری! هرچه ضربه می‌خوریم از امثال روحیه‌هایی است که آقای دکتر عباسی بدان دامن می‌زنند و بنده قبلا این سخنان را نشنیده بودم در حال حاضر از دفاعیاتی که قبلاً از ایشان کرده‌ام، پشیمانم چون فکر می کنم ایشان با این روحیه جوانان ما را از مواریثِ فکری و فرهنگی مان جدا می‌کنند. دیگر چه فرقی می‌کند داعشی‌های وهّابی داشته باشیم و یا داعشی‌های شیعه؟!! عمده آن است که بتوانیم فهمِ اندیشه‌ی اندیشمندان را به مخاطبان‌مان عطا کنیم به جای آن‌که غبار در چشم حقیقت بیفشانیم. تصور بنده آن است که آقای عباسی در این سخنرانی از اوّلیات اخلاقی نیز، سختْ سقوط کرده است، اگر اقلاً مباحث دینی آقای دکتر داوری را که بعضاً در رجوع به سخنان مولایمان امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» در بعضی از کتب ایشان به صورت پراکنده می‌دید؛ به خود چنین جرأتی نمی‌داد. موفق باشید

17032
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: واقعا این را با تمام وجود حس کردم که در زمان ها و دوره هایی که گناه نمی کنم نماز شب میخونم، حواسم هست و.... افکار اضطراب آوری را تجربه می کنم و کلا استرس و فشار دارم به بهانه های مختلف. اما در دوره ها و زمان هایی که نماز صبحم قضا میشه نماز هایم را سر وقت نمی خونم، گناه هایی ناخوسته می کنم و به رعایت شرع پایبند نیستم خیلی خیلی راحت ترم. این مرا ترغیب می کند به حالت دوم. لطفا راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پس معلوم است قضیه، قضیه‌ی شیطان است که قسم خورده مانع سیر بنده در صراط مستقیم شود و لذا وقتی انسان متوجه باشد که این اضطراب‌ها، حیله‌ی شیطان است و شیطان حیله‌هایش ضعیف است، می‌تواند با اراده‌ی محکم بر خلاف حیله‌ی شیطان عمل کند و او را مأیوس نماید. موفق باشید

16309
متن پرسش
ضمن عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد محترم: استاد عزیز مدتی است که در حال تهیه جهیزیه برای زندگی خودمان هستیم و برای هر دو ما سوال است که در انتخاب وسایل منزل ملاکمان چه باشد که سادگی و ساده زیستی امام و شهدا را رعایت کرده باشیم و پیرو سنت اهل بیت علیهم السلام باشیم؟ گاهی وسیله ای مثل یخچال گران است ولی کارایی بیشتری دارد. می گوییم قیمت زیاد آن با سادگی منافاتی ندارد چون کارآیی آن بیشتر است یا این ظروف اگرچه گران است ولی دوام بیشتری دارد و ضمنا پول آن به جیب ایرانی مسلمان می رود و کمک به مسلمان است. یا در مورد میز مطالعه می گوییم اگر بهتر و راحت تر باشد می توانیم مدت بیشتری مطالعه کنیم و خدمات علمی داشته باشیم پس این هزینه صرفه دارد و معارض ساده زیستی نیست همانطور که امام گفتند من اگرچه دم پایی زیادتری خریدم برای مکان های مختلف ولی مدت بیشتری استفاده می کنم. اما در مقابل همه اینها این جمله امیرالمومنین می آید که من می خواهم در حد تنگ دست ترین مردم زندگی کنم یا امام در زمان جنگ می گویند برای من پناهگاه نسازید. مگر همه مردم پناهگاه دارند یا اجازه خرید کولر به فرزندشان برای خانه نمی دهند و وقتی فرزندشان با چند تخته و یک فن هوای اتاق را خنک می کنند می گویند آخرش تو مرا به جهنم می کشانی. از خودمان می پرسیم آنکه ندارد تا اینها را برای خودش بخرد چه می شود. مبادا با بودن این وسایل از حال آن ها غافل شویم. در بین اینها مردد شده ایم. لطفا راهنمایی کنید که ملاک درست در انتخاب این وسایل برای اینکه حفظ سادگی مورد نظر رهبر انقلاب را کرده باشیم چیست؟ ضمن اینکه برای پول این وسایل مشکل مالی نداریم و به زحمت نمی افتیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع این دو موضوع، بسیار مشکل و حساس است. آری! در عین آن‌که اساس را باید بر سادگی زندگی گذاشت و شبیه اشراف نباید زندگی کرد؛ ولی وسایل زندگی نباید وسایل پردردسری باشد و نیازهای منطقی ما را برطرف ننماید. به عنوان مثال اگر یخچال مناسبی با ساخت کارگر ایرانی در بازار باشد و از طرفی نیازهای این زمانه را که بالاخره نیازهای خاص خودش را دارد برآورده کند، نباید به یخچالی بسنده کرد که عملاً مشکلات ما را مرتفع نمی‌سازد. در مورد بقیه‌ی وسایل نیز باید بتوانید جمع بین سادگی و کارآیی و ایرانی داشته باشید. موفق باشید

15758
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: در پاسخ به سوال درباره توسل متوجه نشدم توسل قسم دادن خدا به اولیاء است یا مستقیم از خود اولیا خواستن است؟ اگر دومی است لطفا کمی توضیح دهید. و دیگر این که فرق ما با بت پرستانی که خدای خالق را قبول داشتند ولی از رب النوع ها و بتها حاجت می خواستند چیست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: توسل به اولیاء معصوم، نظر به حق است در مظاهر، و اعتقاد به توحید حق است در عینِ توجه به جلوات آن. از اولیاء الهی از آن جهت که گرفتار گناهان خود نیستند تقاضا می‌کنیم تا وسیله‌ای شوند جهت نظرِ حضرت حق به ما، به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في‏ سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (35)/ مائده، به وسیله‌هایی که شما را به خدا نزدیک می‌کند رجوع کنید و در این مسیر تلاش لازم بنمایید، امید است که رستگار شوید. ولی در بت‌پرستی اولاً: چیزهایی به اسم مظاهرِ ربّ النوع مدّ نظرند که هیچ کاری از آن‌ها نمی‌آید ثانیاً: بیشتر در آن فضای فرهنگی به خود بت امید دارند که منشأ اثر باشند. موفق باشید 

15529

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: حاج آقا من وقتی روزه می گیرم احساس می کنم حجاب ها ازم برطرف میشه ولی هفته یک بار نمی توانم روزه بگیرم. راه دیگری برای بر طرف کردن حجب نیست با این که من طلبه هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت دستورات اخلاقی و صدقه‌دادن و تواضع و صله‌ی رحم؛ در رفع حجاب‌های ظلمانی مؤثر است. موفق باشید

14948
متن پرسش
با سلام: 1. در فلسفه، آقایان در بخش احکام سلبی وجود جزء داشتن برای وجود رو نفی میکنن حالا ما که این همه اجزاء و موجودات دارای اجزاء در خارج می بینیم مثلا وجود خارجی انسان از دست و پا و... یا خون یا مولکول ها و... این همه اجزاء پس چی میشه؟ 2. در حرکت جوهری صدرا ظاهرا فقط برزخ رو اثبات میکنه یعنی برهانش فقط تا اثبات برزخ جلو میره و بهشت و جهنم برزخی نه اخروی درسته؟ 3. فرمودین که جهنم و بهشت در واقع همون تجلی نفس و روح انسان هست ملکات خودش رو.. خب در دنیا که این تجلی هنوز صورت نگرفته پس هم اکنون بهشت و جهنم موجود نیست و این مخالف روایاته. 4. در برهان فرمودین که ما از طریق حرکت اعراض متوجه حرکت جوهر میشیم حال اونکه برخی موجودات تغییر اعراضشان برای ما مشخص نیست مثل طلا یا ... پس این برهان موارد نقض داره و تمام نیست. 5. در بسیاری موارد ما در اعراض حرکت تضعفی مشاهده می کنیم چطور اعراض از جوهر تخلف میکنه در حرکت اگر اعراض وابسته به جوهر هست یا در خارج یک موجودن، خب باید جوهر هم حرکت تضعفی داشته باشه اگر حرکت جوهری صرفا اشتدادی نباشه نظر صدرا در اثبات تجرد عالم رد میشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این‌ها که می‌فرمایید همه ماهیات‌اند و نه وجود 2- همین‌طور است. مگر این کم کاری است که فیلسوف بتواند مبنای عقلیِ عالَم ابدی را تبیین کند؟! 3- غفلت‌ها نمی‌گذارد به همان اندازه‌ای که قیامت برای ما شکل گرفته، ظهور کند 4- ملاک، حرکتی است که در عالم ماده هست، حال یا کند یا سریع. همین‌که پدیده‌های مادی تغییر را می‌پذیرند، باید جوهری در میان باشد که عین حرکت است 5- جوهر عین حرکت است، مگر بالاتر از عینِ حرکت هم حرکتی می‌تواند باشد؟ پیشنهاد می‌کنم شرح صوتی «برهان حرکت جوهری» را استماع فرمایید. موفق باشید

13089
متن پرسش

با سپاسگزاری قبلی / عباس معظم - یک دوستار فلسفه http://www.cgie.org.ir/fa/news/71316 http://www.cgie.org.ir/fa/news/71346 فرازهایی از سخنان دکتر عبدالکریمی 1) روح اصلی این تفكر پاسخ به مهم‌ترین بحران تفكر در غرب، یعنی بحران نیهیلیسم است 2) توجه داشته باشید نقطه عزیمت تفکر هایدگر الهیات بود. او در نوجوانی و عنفوان جوانی طلبه مدارس دینی بودکه برای پاسخگویی به پرسشهای تئولوژیك و الهیاتی پا به قلمرو فلسفه گذارده بود. لیکن، به تدریج از الهیات فاصله گرفت و به پدیدارشناسی، و سپس از پدیدارشناسی به آن چه خودش «تفكر» می نامد، نزدیك شد. 3) به اعتقاد من اگر دغدغه دینی و معنوی ــ و صد البته نه دغدغه تئولوژیک ــ و دغدغه کی یرکه گوری اندیشه ها‌ی هایدگر را از تفكر وی بگیریم، چیزی جز یک جسد مرده و بی روح از آن باقی نمی‌ماند. 4) اساساً گرایش غیرتئولوژیک هایدگر را در سیاق تمایز میان «متافیزیک» و «ایمانِ» کی یرکه گوری و نه در سیاق گرایش ضد سنت عقل روشنگرانه عصر روشنگری باید فهم و تفسیر کرد. 5) «وجود» در تفكر هایدگر چیست؟ آیا وجود همان ماده یا امر فیزیکی است؟ یا آیا وجود همان طبیعتی است كه رومانتیست‌ها یا ناتورا‌لیست‌ها از آن سخن می‌گویند؟ این وجودی كه هایدگر نحوه هستی انسان یا دازاین را در نسبت با آن فهم و تفسیر می کند، چیست؟ این وجودی كه هایدگر تفکر را در نسبت با آن معنی می‌كند و معقتد است تفکر چیزی جز مأوا گزیدن در تقدیر وجود نیست، چیست؟ و او چرا بر رابطه میان «تفکر» و «شُكر کردن» تأکید می ورزد؟ موضوع و متعلَّق این شکرگزاری چیست؟ 6) ادلّه تاریخی، متن شناسانه (فیلولوژیک) و تفسیری بسیاری در آثار هایدگر وجود دارند كه تفسیر معنوی از هایدگرــ و صد البته نه تفسیر تئولوژیك ــ را امكان‌پذیر می‌كنند. به اعتقاد اینجانب، هایدگر سكولار به هیچ وجه هایدگر واقعی و هایدگر آكادمیك نیست. 7) سارتر در نوشته خودش، «اگزیستانسیالیسم همان اومانیسم است»، می¬ گوید فیلسوفان اگزیستانسیالیست دو دسته هستند: فیلسوفان خداگرا، مثل كی یرکه گور و گابریل مارسل و اگزیستانسیالیست‌های بی‌خدا و ملحد: مثل خودم، یعنی خود سارتر و آقای مارتین هایدگر. اما در کتاب نامه در باب اومانیسم، هایدگر، بی آن که نامی از ژان پل سارتر آورد، به وی پاسخ داده، اظهار می دارد کسانی كه فلسفه او را نسبت به مسأله خدا بی‌اعتنا می‌دانند، در واقع هیچ درکی از فلسفه او نداشته اند. 8) نكته قابل توجه دیگر در ارتباط با سؤال شما از ارزش و اعتبار تفسیر فردید از هایدگر در افق حکمت ایرانی- اسلامی این است که اساساً عكس‌العملی كه نسبت به فردید و نحوه تفسیر او از هایدگر وجود دارد ــ تا آنجا که برخی این تفسیر را بسیار خشن، تحمیلی و حتی گزافی و من عندی تلقی کرده اند ــ از این جهت است که این گروه از منتقدان با زبان و ادبیات فردید مخالف بوده، لیکن این نقد و مخالفت را به حوزه تفسیر او از هایدگر نیز كشانده‌اند. به بیان ساده تر، زبان فردید تا حدودی وجه تئولوژیك پیدا كرده، به همین جهت نیز عده ای نحوه تفسیر او را زیر سؤال برده اند اما روشنفکران و اهل نظر حق ندارند همچون عوام صرفاً در سطح الفاظ و واژگان بمانند و به روح کلمات رسوخ نکنند. 9) جان مك‌كواری و خیلی از الهی‌دان‌های غربی مثل تیلیش و بولتمان می کوشند از تفکر هایدگر و از مفاهیم اساسی انتولوژیک و اگزیستانسیل وجود و زمان برای الهیات و کلام مسیحی و نیز در تفسیر متن مقدس مدد گیرند. اینها همه شواهدی است که كاملاً نشان می‌دهد هر گونه تفسیر غیرمعنوی از هایدگر، عدم درك صحیح از تفکر این متفکر بزرگ دوران ماست که به اعتقاد بسیاری طرح اصلی و سترگ وی ایجاد یک رنسانس دینی در جهان بالذات سکولار کنونی است. 10) متأسفانه نزاع بر سر تفسیر هایدگر در جامعه ما بیشتر به دلایل سیاسی و ایدئولوژیك است. 11) نزاع میان هایدگر آكادمیك و هایدگر فردیدی، یا هایدگر سکولار و هایدگر معنوی، در ایران از اساس بحثی سیاسی و ایدئولوژیک بوده، فاقد ارزش و اصالتی فلسفی و حقیقت جویانه است، هر چند که نقابی فلسفی و آکادمیک بر چهره خود زده است. به اعتقاد من هایدگر سکولار و غیرمعنوی، بسیار بیشتر از هایدگر به اصطلاح دینی، عرفانی و تئولوژیک فردید، از هایدگر حقیقی و آكادمیك فاصله دارد. 12) نكته حائز اهمیت دیگر در این بحث این است که مخالفان تفسیر دینی و معنوی از هایدگر همواره بر مخالفت این متفکر آلمانی با «تئولوژی» و طرح «تخریب تئولوژی» وی، که دیوار به دیوار طرح ساختارشکنی و نقد رادیکال متافیزیک در اندیشه اوست، دست می گذارند. اما این گروه به هیچ وجه توجه ندارند که مخالفت هایدگر با تئولوژی و سیستم های نظری تئولوژیک ــ که در هر دو وجه، یعنی هم در «مخالفت با تئولوژی و هم در «مخالفت با سیستم سازیهای نظری»، متأثر از کی یرکه گور است ـ به هیچ وجه به معنای مخالفت با تفسیری دینی و معنوی از جهان نیست، همان گونه که آنتی تئولوژیک و آنتیسیستم بودن کی یرکه گور به معنای مخالفت با فهم دینی و معنوی از جهان نبود. 13) به هیچ وجه نیز ضرورت ندارد که مخالفت فرد با نظام ها، اندیشه ها و رویکردهای تئولوژیک، به معنای مخالفت او با هر گونه تفسیر دینی و معنوی از جهان باشد. 14) فهم فردید از مهدویت شیعی به هیچ وجه محدود به باورهای تئولوژیک رایج نبوده، بلکه آن را باید در سیاق تفکر کربن و پیوندی که این متفکر فرانسوی میان هرمنوتیک حضور (تفکر حضوری)، اعتقاد به عالَم مثال و اعتقاد شیعی مهدویت به وجود می آورد فهم کرد. در تلقی فردید از مفهوم مهدویت، ما نباید از تلقی کربن و تأکید وی بر تصوری که سهروردی نسبت به معنی خلافت الهی، به عنوان امری متحقق در اکوان مختلف، دارد، خالی از ذهن باشیم. باید توجه داشت این کربن است که به تبعیت از تفکر معنوی در ایران باستان و استمرار آن در اندیشه های سهروردی، بر آمریت روحانی امام مخفی در تفکر ایرانی توجه می دهد. 15) کربن با هایدگر در همین جا تمایزی اساسی می یابد. چرا كه هایدگر بحث «گذر از متافیزیك» و این اواخر «گسست از متافیزیك»، یعنی رسیدن به نحوه ای از تفكر، غیر از شیوه تفكر متافیزیكی را مطرح می‌كند، این در حالی است که کربن خواهان حفظ متافیزیک و روح بخشیدن بدان است. کربن خواهان نیل به متافیزیكی است كه معنوی نیز باشد. به این اعتبار، فردید به هایدگر وفادارتر است. 16) این او {منظور مرحوم فردید است} و فقط او بود که زودتر از هر کس دیگری، حدود هفتاد سال پیش، توانست بصیرت های بنیادین هایدگر و کربن را، که تا روزگار کنونی نیز از سطح فرهنگ و تفکر رایج ما بسیار فاصله دارند، دریافته و آن را برای ما ایرانیان بومی و قابل فهم سازد. 17) به نظر من تفکر ابن عربی در فردید حضوری جدی دارد، به خصوص آن دسته از بصیرت‌های بنیادین ابن‌ عربی كه با تفکر هایدگر نیزــ یعنی مشخصاً با تفكر تاریخی هایدگر ــ سازگاری دارد. در واقع، زبان ابن عربی و زبان هایدگر دو نظام زبانی مختلف است، ولی بصیرت‌های بنیادینی كه در پسِ واژگان این دو نظام زبانی وجود دارند، مشترك است. هایدگر تاریخ را تاریخ وجود و تجلّی حوالت‌های گوناگون وجود می داند و ابن عربی تاریخ را تاریخ ظهور اسماء گوناگون الهی تلقی می کند. در واقع تعابیر آن دو متفاوت است، اما روح مطلب یكی است یعنی در هر دو متفکر، نوعی نگرش تاریخی وجود دارد و هر دو متفکر تاریخ را اومانیستی و بشرمحورانه تفسیر نمی کنند اما مشکل اینجاست که در جامعه ما غالب کسانی که وارد بحث های فلسفی می شوند همواره در سطح واژگان و اصطلاحات باقی مانده، کمتر می توانند به روح حقیقی کلمات رسوخ کنند. 18) هایدگر چه نوری می تواند بر آینده ما ایرانی‌ها بیفکند و ما در پرتو این نور چه آینده دیگری را می توانیم متصور شویم؟ برای پاسخ به این پرسش که تفکر هایدگر به چه کار ما می‌آید و در آینده ما چه نقشی می تواند ایفا کند، لازم است به چند نکته توجه داشته باشیم. اولاً، به همان دلایلی که ما ایرانیان به هایدگر رجوع کرده‌ایم، اندیشه های وی برای آینده ما نیز مهم است. به گمانم مسأله خیلی واضح است: جهان تغییر کرده و با شدت و حدت بیشتری باز هم در حال تغییر است و جهان سنتی ما فروریخته است. حال، مسأله این است که ما در جهان کنونی چه فهمی از خود داریم و با خود، با تاریخ و سنت خود و با این جهان آشفته چه کار می‌خواهیم بکنیم؟ گروهی نسبت به جهان کنونی خرسندند؛ یعنی جهان مدرن و فرهنگ و تمدن حاصل از آن را با همه لوازم و پیامدهایش می پذیرند. این گروه، یعنی همان مدرنیست‌ها، البته در بیانی بسیار کلی، نسبت به جهان کنونی خرسند بوده، جهان حاضر را بهترین جهان ممکن تلقی می کنند و معتقدند که این وضعیت اوج پیشرفت و تکامل تاریخ بشری است. از نظر آنان بشر دوره جدید به آزادی، رهایی، علم، تکنولوژی و رفاه رسیده است. از نظر آنان تنها دیوانگان یا احمق ها هستند که درنمی یابند که دوره جدید از هر جهت از جهان گذشتگان بهتر است. در مقابل، گروهی دیگر هستند که نسبت به این جهان ناخرسندند و معتقدند درست است که بشر در وجوه علمی و تکنولوژیک پیشرفت کرده، اما در وجوه دیگری با شکست های عظیمی مواجه شده است و بشر در دوره جدید از حقیقت اصلی خودش دور شده، به آزادی و رهایی‌ایی که عصر روشنگری وعده داده بود، نرسیده است. اگر کسی نسبت به جهان کنونی خرسند باشد، گذرش به تفکر هایدگر نمی‌افتد. همان گونه که بارها اشاره کرده ام، دلیل این که بسیاری، از جمله برخی از ما ایرانیان، مسیر تفکر هایدگر را دنبال می کنند این مسأله بوده است: در جهان مدرن کنونی، که عصر سیطره عقلانیت جدید علمی و تکنولوژیک و جهانی نیهیلیستیک و بی معناست، آیا می‌توانیم تفکر معنوی و پاره‌ای از ارزش‌های سنتی، باورها، و نحوه زندگی معنادارانه مان در عالم سنت را حفظ کنیم؟ این مسأله امری مربوط به گذشته نیست، مسأله کنونی و آینده ما نیز هست. هنوز هم این مسأله برای ما وجود دارد که چه فهمی از خودمان در جهان کنونی داریم و کدام شیوه زندگانی را می‌خواهیم یا می توانیم انتخاب کنیم؟ ثانیاً، در چند دهه اخیر تاریخ‌های قومی، بومی و محلی با سرعت و شدّت بسیار در حال اضمحلال اند. البته امر بومی و محلی هیچ گاه به نحو مطلق از بین نخواهد رفت، اما دیگر نمی توان آن را مستقل از روند و تاریخ جهانی مورد تأمل قرار داد. لذا وقتی از آینده ما ایرانیان سخن می گوییم باید توجه داشت که این آینده به هیچ وجه مستقل از آینده فرهنگ و تفکر جهانی نیست. لذا پاسخ این پرسش که «آینده ما با هایدگر چه نسبتی دارد؟» در گرو تأمل بر این پرسش است که «آینده تفکر جهانی با تفکر هایدگر چه نسبتی دارد؟». پاره‌ای از متفکران مثل دلوز و فوکو اعلام کرده‌اند که ما باید موضع و نسبت خود را با هایدگر تعیین کنیم. تفکر آینده بر اساس تعیین وضعیت و تعیین نسبت با تفکر هایدگر شکل می گیرد. ما باید یا با تفکر هایدگر همسو شویم یا از آن گذر کنیم، اما نمی‌توانیم آن را نادیده بگیریم. مسیر آینده تفکر ما چگونه خواهد بود؟ ما یا باید به تاریخ غرب و مسیر تفکری که در این تاریخ طی شده است بپیوندیم آن چنان که به نظر می‌آید داریم می‌پیوندیم و علیرغم عوامل منفی و بازدارنده ای که وجود دارد، به سرعت در عین نوعی بی‌تاریخی، در حال پیوستن به تاریخ غرب هستیم. مسیر دیگر، مقاومت در برابر سکولاریسم و نیهیلیسمی است که غرب را فرا گرفته است. برخی همچون بنیادگراها از موضعی ماقبل مدرن به جهان مدرن حمله می کنند. اما نقدهای هایدگر به مدرنیته نقدی مابعدمدرن است. لذا تعیین موضع نسبت به نقدهای ماقبل مدرن و بنیادگرایانه یا نقدهای مابعدمدرن و پدیدارشناسانه نسبت به غرب و مدرنیته اثری ژرف و سرنوشت ساز در تاریخ تفکر و آینده ما خواهد داشت. همچنین، در میان نقادی های گوناگون نسبت به مدرنیته و تمدن جدید غرب، برخی نقدها همچون نقدهای نیچه، مارکس، فروید و هایدگر نقدهایی رادیکال و بنیادین و برخی از نقادی ها همچون نقدهای فرانکفورتیان و مشخصاً هابرماس نقدهایی غیررادیکال هستند. شاید بشود گفت نقد هایدگر به مدرنیته و غرب، رادیکال‌ترین نقدی است که تاریخ غرب به خود دیده است. لذا، بی تردید، تعیین موضع نسبت به نقادی های رادیکال یا غیررادیکال نسبت به غرب، مدرنیته و پروژه روشنگری تأثیری قاطع و سرنوشت ساز در آینده تفکر و حیات اجتماعی ما خواهد داشت. به بیان ساده تر، آینده تفکر ما منوط به موضع گیری نسبت به نقدهای رادیکال متفکرانی چون هایدگر و نیچه به غرب و مدرنیته است. یعنی یا ما مسیر تفکر نهفته در این انتقادات رادیکال به غرب را می پذیریم یا آن که به نحوی حافظ نظم و فرهنگ حاکم بر جهان کنونی خواهیم بود. اما اگر ما نقادی‌های رادیکال هایدگر به غرب را بپذیریم، راه برون‌شد ما برای خروج از سیطره غرب کجاست؟ یا باید به گذشته بازگردیم؛ چنان که جریانهای مختلف سلفی گری و بنیادگرایی چون طالبانیسم یا بن لادنیسم ما را بدان دعوت میکنند؛ یا باید همچون هایدگر بپذیریم که مسیر حرکت زمان یک‌طرفه است و فقط به سوی آینده حرکت می‌کند و بازگشت به گذشته از اساس امکان‌پذیر نیست اما اگر نه از زمان اکنون خرسندیم و نمی‌توانیم با وضعیت کنونی کنار بیاییم و نه می‌توانیم به گذشته برگردیم، پس فقط می توانیم چشم انتظار ظهور افق و امکانات تازه ای از تفکر در آینده باشیم. اما آینده تفکر و تفکر آینده چگونه خواهد بود؟ آینده بی تردید در ارتباط با امکانات کنونی و گذشته ماست. اما ما چگونه باید به گذشته و اکنون خویش نظر کنیم؟ می توان نسبت به اکنون خشنود و خرسند بود اما تفکر نیچه و هایدگر چشم خودآگاهی ما را به نیهیلیسم عمیق و بنیادین تمدنی کنونی می گشایند اما به گذشته چگونه نظر کنیم؟ آیا می توانیم بر اساس ارزش ها و جهان بینی عصر روشنگری، گذشته را سراسر آکنده از جهل، نادانی و اندیشه های توهمی و اسطوره ای و جهانی یکسره سیاه و ظلمانی برشماریم؟ تفکر هایدگر مقولاتی را عرضه می کند که به ما کمک می کنند تا به فهم عمیقی هم از جهان بینی و ارزش های خودبنیادانه و نیهیلیستی عصر روشنگری نایل آییم و هم بصیرت ها و امکانات اصیلی را که در سنت های تاریخی ماقبل مدرن وجود دارند بهتر دریابیم، بی آنکه این تفکر ما را به بنیادگرایی و اسارت در گذشته دعوت کند. لذا تفکر هایدگر می تواند ما را هم در فهم سنت تاریخی و غیرمتافیزیکی خویش و هم در فهم نیهیلیسم و بی بنیادی جهان کنونی یاری دهد و هم امید و چشم انتظاری به امکانات تازه ای از هستی و حوالت تقدیر را در دل ما زنده نگاه دارد. او می کوشد تا به ما نشان دهد که در عصر حاکمیت عقلانیت علمی و تکنولوژیک، چگونه می‌توان از جهان و هستی تفسیری معنوی داشت؟ این سؤال، سؤال سهمگین و بسیار نفس‌گیری است. گرایشات سیاسی، تئولوژیک و ایدئولوژیک این پرسش و پاسخ بدان را بسیار ساده می‌کنند. اما تفکر هایدگر ما را از همه این گرایشات ساده اندیشانه رها کرده، به ساحت تفکری اصیل و حقیقی دعوت می کند. غالباً گفته می‌شود هایدگر واقعاً راه نشان نمی‌دهد و ما را در یک عدم تعین و در نوعی عدم شفافیت رها می‌کند البته هایدگر نشانه ها، افق و سمت و سویی را برای یافتن مسیری اصیل به ما نشان می دهد اما با این همه مسیر برون رفت از وضعیت کنونی و تفکر آینده کاملاً آشکار نیست. نباید چنین اندیشید که مسیر برون رفت از وضعیت کنونی و تفکر آینده برای هایدگر روشن نیست اما برای دیگران آشکار است. مسیر آینده برای هیچ کس آشکار نیست اما هایدگر، برخلاف بسیاری از مدعیان دروغین، نسبت به این ناآشکاری وقوف و خودآگاهی دارد. این درست مثل این می ماند که بکوشیم به این پرسش پاسخ دهیم که «تاریخ به کدامین سو می رود؟» یا «در آینده، تاریخ آبستن چه امکانات و چه حوادثی است؟». تنها احمقها و نادان ها هستند که می توانند به این پرسش ها با قطعیت و یقین پاسخ گویند. اما تمام تلاش هایدگر در این جهت است که نشان دهد بشر، بنیاد جهان نیست و تفکر، علم، زبان، منطق، هنر، تکنولوژی و نیز تاریخ اموری سوبژه محور نبوده و نیستند. تفکر هایدگر هرمنوتیک واقع بودگی و هرمنوتیک تناهی و محدودیت بشری است، لذا وی خواهان است تا نشان دهد این بشر نیست که امکانات آینده را تعیین می کند، هر چند که امکانات تاریخی از مسیر تفکر و حیات بشر تحقق می پذیرند. تاریخ را نمی توان به طور قطع پیش بینی کرد و همه فلسفه های خام قرن هجده و نوزده که خواهان سیطره بر تاریخ و پیش بینی آن بودند با شکست مواجه شدند. به هر تقدیر، هایدگر متفکری بزرگ و اصیل است لذا از وی نمی توان انتظار داشت همچون ابله ها و نادانان، خیلی صریح و قاطع و بسیار روشن و شفاف(!) مسیر آینده بشری را برای ما تعیین کند. پاسخ گفتن به پرسش از سرشت تفکر آینده و مسیر آینده تاریخ امری خطیر و سترگ است اما از آنجا که ما پرسش های عظیم و سترگ را بسیار ساده و سطحی می کنیم هیچ گاه به راه حل درست نیز نمی رسیم و همواره در پاسخ های غلط در جا می زنیم. هایدگر می کوشد ما را نسبت به محدودیت و تناهی بشر خودآگاه سازد. این خودآگاهی حاصل بصیرتی بسیار اصیل و بنیادین در خصوص نسبت انسان با جهان است و عظمت و اهمیت هایدگر در این است که وی به پرسش های عظیم پاسخ هایی قاطع، روشن و شفاف،یعنی پاسخ هایی ساده‌اندیشانه، کاهلانه و خرسندکننده ارائه نمی‌دهد و این همان چیزی است که بسیاری از افراد جامعه ما از جمله روشنفکران مان آن را نمی فهمند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هر دو قسمت مصاحبه را از روی متن اصلی که آدرس داده بودید  مطالعه کردم. تا حدّ زیادی آقای دکتر عبدالکریمی انصاف را نسبت به دکتر فردید رعایت کرده بودند و حتی به نظر بنده نگاه‌شان در این مصاحبه بهتر از نگاهی بود که در کتاب‌شان نسبت به فردید داشتند. عمده یک مشکل است که ایشان حدس می‌زنند دکتر فردید تحت تأثیر کربن و از چشم‌اندازِ کربن به هایدگر می‌نگرند. و تنها دلیل‌شان این است که چون فردید با متون فرانسوی آشنا بوده است و کربن هم با زبان فرانسه، هایدگر را شرح داده، پس باید از چشم‌اندازِ هایدگر به فردید نگاه کرده باشد. کربنی که در کنار نگاه هایدگریش گرایش به حکمت خسروانی‌یونانی دارد. و چون مبنایی برای این حدس خود نمی‌شناسند در مقابل نقد فردید به کربن، متوسل به یک امر روانشناسه شده‌اند که ابداً در شأن یک انسان حکیم این‌طور سخن‌گفتن نیست. نکته‌ی دوم؛ آقای عبدالکریمی به جهت ضعف اطلاعات‌شان از عمق عرفان شیعی و روح ولایی‌مهدویِ آن‌که سید حید آملی به صحنه آورده است، نگاهِ فردید به مهدویت شیعه را حاصل نگاه کربن می‌دانند. بنده هم معتقدم تفاوت بین نگاه کربن و هایدگر است ولی نمی‌دانم چرا آقای عبدالکریمی عنایت ندارند که فردید نکاتی از هایدگر را به ما گزارش می‌کنند که در نگاه کربن نسبت به هایدگر نیست. عجیب است که می‌فرمایند نمی‌توان در نگاه فردید یک بصیرت بنیادی جدا از آن‌که کربن از هایدگر گزارش کرده، پیدا کرد. و این باز به همان جهت است که آقای عبدالکریمی در مقایسه با فهم شرح الأسمایی که فردید از روحِ عرفان  اسلامی یافته است، به‌شدت بیگانه‌اند. در نهایت بنده رویهم‌رفته در این مصاحبه سلامت‌هایی دیدم که در بعضی از نوشته‌ها و سخنان آقای عبدالکریمی به این خوبی به چشم نمی‌خورد و این را طبیعی می‌دانم که تحصیل‌کردگان دانشگاهیِ ما که مثل فردید و یا مثل دکتر داوری به طور جدّی با آموزه‌های حوزوی و فرهنگی که در آن وادی جاری است، بیگانه‌اند، بیشتر از این نتوانند از مایه‌های سنت ما آگاه نباشند. چقدر پسندیده بود سخن دکتر عبدالکریمی آن‌جایی که می‌گوید: «با همه‌ی متفکران از جمله با فردید باید اندکی مهرورزانه برخورد کرد و باید با ادبیات آنان مأنوس شد». و نمی‌دانم چرا نتوانسته است آن‌طور که باید و شاید جایگاه امثال مرحوم عباس معارف و مرحوم مددپور و شهید آوینی را در نسبت بین فردید و هایدگر و انقلاب اسلامی درک کند. گویا اگر کسی بخواهد این نسبت را برقرار کند از نظر امثال آقای عبدالکریمی از حیطه‌ی تفکر و توجه بیرون است و این یک بیماری مزمن تاریخی روشنفکریِ پنهان ما است و مقصر آقای عبدالکریمی نیست! موفق باشید

12991
متن پرسش
سلام علیکم استاد: این سوال جدید نیست در تکمیل سوال قبل است و هدفم فقط رفع ابهام است: در کتاب امام و تعلیم ملائکه آمده: خدا ثواب شیعیان را برخود واجب کرده چیزی که برایم ابهامه تفاوت بین امکان ثواب و امید ثواب است. آیا درست است که آن اعمال حتما دارای ثواب هستند مثل قرائت قرآن ولی اینکه آیا ثواب کسب کرده ایم یا نه باید در حالت خوف و رجا باشیم؟ در کتاب فعالیتهای فرهنگی آمده: وقتي رابطة انسان با خدا حضوري و وجودي شد، معني گناه و ثواب از ابهام خارج مي‌شود و کلية تعابير ديني معني خود را مي‌يابد، طبق این مطلب وقتی کسی اثر نماز شب را در وجود خود احساس کرد می تواند قضاوت کند کند که عملش حتما ثواب داشته که چنین اثر معنوی در وجودش داشته؟ با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: باید این امید در ما باشد که همیشه با خدای کریمی روبه‌رو هستیم ولی با بزرگ‌دانستنِ عمل خود، مُعجَب نباشیم حتی وقتی اثر عبادات خود را به لطف الهی در خود می‌یابیم. امیدوارانه به کار خود ادامه می‌دهیم، ولی بدانیم «هر عنایت که داری ای درویش / هدیه‌ی حق بدان، نه کرده‌ی خویش». موفق باشید

12671
متن پرسش
با سلام جناب استاد: 1. پدر من خیلی مرا اذیت کرده و چند سال پول مرا گرفت و به تعهدات خود عمل نکرد حال وظیفه من چیست؟ 2. میزان مسئولیت ما در برابر مریض شدن پدر و مادر چیست باید در حد توان کمک کرد یا بیشتر؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین راه، مدارا با والدین است. گذشت کنید و نسبت به بیماری آن‌ها دلسوزی نمایید و از کمک‌کردن دریغ نکنید تا عاقبت به‌خیر شوید. موفق باشید

12643

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام جناب طاهر زاده: من در اول سوره مومنون به یه آیه ای برخوردم, تو آیه های ابتدایی گفته شده فقط همسرانتان بر شما حالال هستند و کنیزان!!! من میگم یعنی مسلمونا میتونن حمله کنن به کافرا و راحت به زنانشون تجاوز کنند، بدون صیقه و بزور؟!! بزور؟ خب اون زن هم آدمه. چجور اجازه داده شده که مومن یه انسان رو در اختیار بگیره، خب اون زن شخصیت داره، میخاد زندگی کنه، اما میشه راحت به بردگی گرفتتش! اصلا چرا برای برقراری رابطه اجازه زن بیچاره لازم نیست. اصلا کلا اینکه قرآن برده داری رو منع نکرده برام خیلی عجیبه، برده داری ظلم نیست؟ چرا یه انسانی که پول داره میتونه از انسانی که پول نداره فضیلت داشته باشه و بهش دستور بده یا حتی هر موقع و هر جال که خواست تجاوز کنه؟ حالا یه سری ها هم میگن اون ماله اون موقع ها بوده و ... خب مگه قرآن برای تمام زمان ها نیس؟ پس نباید یه آیه اش فقط برای اون زمان صدق کنه، بدجوری برام شبهه ایجاد کرده، خیلی امیدوارم که شما برطرفش کنید. ممنون
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک بحث طولانی و بسیار مهم است و در مورد آن کتاب‌هایی تحت عنوان «برده‌داری در اسلام» نوشته شده و علامه طباطبایی نیز در المیزان نکات بسیار ارزشمندی را در راستای فهم شرایطی تاریخی مطرح می‌کنند. از جمله می‌توانید به سایت‌هایی مثل «http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1121 » و « http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1121 و « http://bardeeeee.blogsky.com/  و « http://www.hawzah.net/fa/Article/View/88262 و « http://www.hawzah.net/fa/Article/View/88262 » رجوع فرمایید. موفق باشید

11189
متن پرسش
سلام علیکم: جایگاه امر به معروف و نهی از منکر با توجه به جمله مقام معظم رهبری که فرمودند «امر به معروف و نهی از منکر تضمین کننده ی حیات طیبه در جامعه اسلامی است» در رسیدن به تمدن نوین اسلامی چیست؟ لطفا این جایگاه را تشریح کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید معروف این تاریخ را که عبور از سلطه‌ی فکری و اخلاقی استکبار است مدّ نظر داشته باشید و زمینه‌ی تذکر به سایرین را نیز فراهم کنید. موفق باشید
7549
متن پرسش
با سلام در عالم دنیا قبل و بعدیت(تقدم و تاخر) را زمان می نامیم.در قیامت که عالم بقاست چگونه است که زمان وجود ندارد اما در روایات و احادیث قبل و بعدیت مشخص شده است؟مثلا مستضعفینی که بر اعراف هستند و با دیدن جهنمیان از خداوند میخواهند به جهنم نروند و با دیدن بهشتیان امید به بهشت رفتن دارند،بعد از طی مراحلی به بهشت خواهند رفت.این طی مراحل و مواقف قیامت و رفع حجابها و قبل و بعد بودن در آنها را نمی توانیم زمان بدانیم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این مثل توجهاتی است که به احوالات خودتان دارید، در عین آن‌که همه در پیش شما است، می‌توانید نسبت به همدیگر مقایسه کنید، در حالی‌که وقتی زمان مطرح است «بعد» هنوز نیامده و «قبل» هم دیگر در صحنه نیست، یعنی قبل و بعد در صحنه نیست. موفق باشید
5761
متن پرسش
سلام علیکم مباحث تجرد نفس را با یکی از دوستان کار میکردیم . در همان مثال های اول ایشان مطلبی را مطرح کرد . آنجا که میفرمایید چرا وقتی خواب میبینید رفتی زیر ماشین , از خواب می پری و قلب ات میزند ؟ ایشان میگفت اصلا این تپش قلب و افزایش آدرنالین و عرق کردن در خواب بر اثر ترس , به دلیل (من ) نیست . این ها همه اش رفلکس ها و بازتاب های مغز است که به تصاویر ساختگی در خودش میدهد. یعنی مغز تصاویری در ذهن خودش میسازد و در خواب آنها را مرور میکند و با توجه به موضوع وقایع ( خوشحالی , ترس و ...) بدن در ححالت خواب عکس العمل نشان میدهد . مثلا میترسد و عرق میکند یا خیر میخواستم ببینم جواب دوستم را چطوری بدم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در هرحال موضوع باقی می‌ماند که چه کسی است که وقتی بیدار می‌شود احساس می‌کند نزدیک بود تصادف کند. مگر اگر عکس‌العمل‌های فیزیولوژیک یک موضوع را مطرح کنیم موضوع منتفی می‌شود؟ مثل آن است که بنده بگویم دیروز از خانه به دانشگاه رفتم، کسی بگوید این در اثر قبض و بسط ماهیچه‌ها و حرکت استخوان‌های پای شما انجام شد. بالاخره کسی هست که احساس می‌کند از خانه به دانشگاه رفت یا نه؟ موفق باشید
5061
متن پرسش
سلام علیکم عرض خداقوت خدای بی نیازه چه نیازی به خلقت ما داشته؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدای کتاب «آشتی با خدا» همین بحث تحت عنوان «چرا خدا ما را خلق کرد» شده به آن بحث رجوع فرمایید. موفق باشید
3935

مقتل شهدابازدید:

متن پرسش
سلام علیکم، در بالای سایت به زیبایی نوشته اید «ملائکه تا قیام قیامت در مقتل شهدا مانده اند و بر جان زائران مقتل آن ها نسیم عبودیت و معنویت می وزانند و راه ملکوت را به آن ها نشان می دهند.» سوالی که مدتی ذهنم را مشغول کرده بود و این مناسبت باعث شد آن را مطرح کنم این است که چگونه بعضی از مکان ها از لحاظ ارتباط با ملکوت قوی تر هستند. مگر نه این است که برای ملائکه مجرد این جا و آن جا فرقی ندارد؟ پس چرا بعضی مکان ها را محل رفت و آمد ملائکه می دانیم و بعضی جا ها را نه؟ آیا این ریشه در نفس مکان دارد یا صرفا احساسی که ما نسبت به آن مکان ها داریم به ما در ارتباط با ملکوت در آن مکان ها کمک می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن اراده‌هایی که در آن مکان‌ها ظهور کرده و آن تن‌هایی که تحت تأثیر آن اراده‌ها آن‌جا فرو افتاده، مکان را مقدس کرده است. موفق باشید
3729
متن پرسش
سلام علیکم در روش معرفت نفس دنیای عجیبی خوابیده است، گاهی جرات رفتن به سمت ان هم برای سخت می شود چطوری می شود که در نکته ی اول می گویید انسان جدای از تن است ولی مگر می شود خود را بدون تن دید...سوال دوم این است:برای درک حضوری قلب اول دیدن بدن از یک سو و تصویر آن در خیال از سویی دیگر بدجور اذیتم می کند و گاهی از پا می افتم که چه کنم که اگر بخواهم نگاه کنم به قلبم نمی توانم او را بدون این ها درک کنم شما چطوری از اینها گذشتید خواهش میکنم داستان جدایی نگاهتان از بدن را برایم بگویید... ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- دیدن منحصر به دیدنِ با چشم نیست، این‌که خود را احساس می‌کنیم یک نوع دیدن است 2- همین‌که انسان آرام‌آرام نظر را از کثرت‌ها منصرف کند و متوجه حقیقت باشد ابتدا حقیقت خودش که همان نفس ناطقه است برایش ظهور می‌کند و سپس إن‌شاءالله متوجه حقیقت وحدانی عالم می‌شود. موفق باشید
3363
متن پرسش
ضمن عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد ارجمند و شریف و عزیزانی که در گروه المیزان مشغول خدمت هستند. استاد گرامی بنده زمانی که قصد ورود به حوزه علمیه را داشتم 4 نفر را به عنوان الگو و هدف ایده آل در این راه انتخاب نمودم که همگی از راه تحصیل در حوزه علمیه به این جایگاه دست یافته اند. رهبر معظم انقلاب - استاد شهید مرتضی مطهری - استاد رحیم پور ازغدی و شما اما اکنون که سال دوم طلبگی من و در آستانه ورود به نیم سال دوم از این سال هستم متوجه شده ام بسیاری از دروسی که امروز در حوزه ها تدریس می شوند و قرار است که در 8 سال باقی مانده به آنها بپردازیم نمی توانند سطح علمی لازم را چنان چه مطلوب هدفم باشند فراهم آورند. برخی روندی کاملا فرسایشی داشته و برخی دیگر اصلا متناسب با نیازهای زمان نیستند. همه اینها به یک طرف و ضعف اساتید و محدودیت وقت هم برای پرداختن به این دروس در طرف دیگر. به علاوه ی نبود الگوهای خودساخته و شیوع برخی جریان های فکری در بین طلاب و روحانیون که واقعا موجب تاسف است.در کل آنکه نتوانستم آنقدر که انتظار داشتم طی این مدت که در حوزه هستم پیشرفت کنم چه در علم و چه در اخلاق. احساس کردم تا زمان بیش از این نگذشته در این مورد از شما راهکار بخواهم و ببینم می باید در این شرایط به چه چیزهایی بپردازم و به چه چیزهایی نپردازم؟ و به طور کلی چگونه باشم و چه انتخاب هایی داشته باشم تا بتوانم به الگوهایی که برای خود انتخاب نموده ام نزدیک شوم؟ شما چه برنامه ای را سفارش میکنید و . . . و آیا طی این مدت خود را از جمع دور کنم و به خودم بپردازم یا مانعی ندارد به بقیه هم در حد توان رسیدگی و کمک نمایم؟ با تشکر قبلی از محبت شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: دروس حوزه جنبه‌ی طریقیت دارد برای اهدافی که در نظر دارید بنابراین لازم است با حوصله و امید آن‌ها را طی کنید حال در این طریق هدفتان باید امام و علامه و رهبری باشد. این بزرگان از همین طریق به چنین کمالاتی رسیدند. عمده آن است که از همین حالا هدف خود را تعیین کنید و مطابق آن خود را مجهز نمایید. در کنار دروس رسمی، خواندن تاریخ اسلام و تفسیر قرآن چیز لازمی است، آرام‌آرام هدف مورد نظر شما، گرایش شما را به شکل خاص در می‌آورد. آری بالاخره اگر شرایط فراهم بود از کمک به بقیه غافل نشوید مشروط بر این‌که اصل را بر دروس خود بگذارید. موفق باشید
2653

روان شناسیبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز بنده طلبه پایه 5 حوزه تهران هستم. لطفا نظر خود را درباره ادامه تحصیل در موسسه امام خمینی زیر نظر آیت الله مصباح را بفرمایید. در ضمن لطفا درباره رشته روانشناسی هم توضیح دهید. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ا- بنده در این امر صاحب‌نظر نیستم، رویهمرفته ادامه‌ی تحصیل در مؤسسه‌ی امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در کنار دروس حوزوی خوب است ولی از کسانی که این مسیر را تجربه کرده‌اند سؤال بفرمایید. 2- رفقایی که در رشته‌ی روان‌شناسی کار کرده‌اند معتقدند چیزی به‌دست نیاورده‌اند ولی اگر به این قصد باشد که در کنار نظر دانشمندان روان‌شناس، نظرات اسلامی کار شود و از طریق اسلام به مردم مشاوره داده شود خوب است. موفق باشید
1211

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
السلام علیکم و رحمة الله . خواهشمندم به تک تک سوالات بسیار مهم زیر جواب مفصل عنایت فرمایید چرا که خودم ساعت ها در موردشان اندیشیده ام ، هم اکنون می خواهم بدانم نظر شما چیست. ملاک چیست ؟ به طور کلی در احادیث داریم اگر جوان مؤمن و خوش اخلاقی به خاستگاری شما آمد او را رد نکنید. از طرفی زمانی که فلسفه و کنه سفارشان دینی را بررسی می کنیم ، پی خواهیم برد هر آن چه دین به ما سفارش کرده عین صلاح ماست و برای ایجاد بستری برای بندگی است و کوچکترین بی توجهی به امور دینی بزرگترین پشیمانی ها را در پی دارد . از طرف دیگر یافته ایم در این زمانه برای رسیدن به قرب إلی الله ، مجاهده ی علمی و عملی در این مسیر از اوجب واجبات است . اگر چنان چه در انتخاب جوان مؤمن خوش اخلاقی ،احتمال دهیم شرایط زندگی به گونه ای می شود که انسان مجال بندگی خداوند را نیابد ، چه باید کرد مثلا این که دختر مجبور شود به خاطر مشکلات اقتصادی سر کار برود یا مثلا به دلیل تفاوت فرهنگی و عدم درک متقابل به خاطر بزرگ شدن در محیط های مختلف، یکی از طرفین مثلا دختر مورد بی مهری قرار گیرد و شور بندگی اش از بین برود چه باید کرد ؟ سوال :1) آیا باید گفت خداوند می گوید هر لحظه درست انتخاب کن ، فکر نامساعد بودن شرایط زندگی را نکن ، اگر فردا هم امتحانی پیش آمد باز ببین تکلیفت چیست و باز خدا را انتخاب کن، به مابقی ماجرا کاری نداشته باش ولو این که از کسب یا تدریس معرفت به دلایلی باز مانی ؟ آیا می توان گفت خداوند تو را در معرض امتحان قرار داده تا ببیند می توانی از خودت به خاطر خداوند بگذری و با وجود مشکلاتی که بر فرض در زندگی با شخص مؤمن است باز او را انتخاب کنی؟ 2) یا خیر، باید انسان در نظر بگیرد ازدواج با چه کسی شرایط را علی الظاهر برای بندگی او فراهم می کند ولو این که مرد منتخبش از درجه ی ایمانی کمتری برخوردار باشد ؟ یا هیچ کدام از این ها 3) آیا می توان گفت ازدواج با مؤمن حقیقی به بهای دادن هزینه ی سنگین، به این دلیل که فقط می توانیم با مؤمنین زندگی کنیم از روی نفس است نه برای خدا؟ 4) آیا این که انسان نمی تواند با انسان دیگری جز همان شخص مؤمن خوش اخلاق زندگی کند دلیل منطقی برای پاسخ مثبت به شخص مؤمن فرضی هست ؟ 5) یا نه اگر حقیقتا انسان نگاه درستی داشته باشد و بخواهد بندگی کند باید بتواند با هر آدمی زندگی کند همان طور که بسیاری از بزرگان عرفان تا کنون ، همسران معمولی داشتند و آن ها را تحمل می کردند ؟ 6) یا هیچکدام ، احیانا باید دید اگر نفس، ازدواج با انسان مؤمنی را به خاطر دلایل دنیوی نمی پسندد باید برای مخالفت با نفس ، زندگی با این مؤمن را برگزید ؟ ، 7) نظر به این که زندگی با مؤمن حقیقی مسئولیتی سنگین برای همراهی او بر دوش انسان می گذارد ، آیا باید در مسائل زندگی از کلیات تا جزئیات ، توان و وسع همراهی کردن شخص مؤمن را هم اکنون در خود ببینیم و ذره ای شک در توانایی خود برای همراهی نداشته باشیم که به او جواب مثبت بدهیم ؟ به عبارت دیگر آیا باید برای جواب مثبت دادن باید یقین داشته باشیم که در شرایطی که احتمالا او خواهد داشت می توانیم او را همراهی کنیم ؟ یا خیر ، همین که بنای دینداری کردن را داریم توکل به خداوند به او جواب مثبت بدهیم و از خداوند بخواهیم وسع همراهی او را به ما بدهد همان طور که تا کنون خداوند بوده که به ما ظرفیت و شوق تغییر و تحول نسبت به گذشته مان را داده است ؟ )8 آیا اگرکسی عقلا مسئله ای را برای خود حل کرده باشد، اما باز به استخاره روی آورد تا قلبش مطمئن شود، مشکل دارد ؟ اگر بله ، ریشه ی مشکلش چیست و برای رفع مشکلش فی الجمله باید چه کار کند ؟ 9) در نگاه عرفانی یک زن از ازدواج چه می خواهد ؟ یک مرد چطور ؟ امام خمینی (ره) چرا ازدواج کردند ؟ اجرکم عند الله و اهل بیته.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به نظر بنده می‌شود در عین آن که جوان مؤمن و خوش اخلاق را رد نمی‌کنید شرایط خود را نیز قبل از عقد مشخص نمایید و از طرفی فکر نمی‌کنم اگر یک کار سالمی باشد که با روحیه‌ی خانم‌ها تناسب داشته باشد مشکلی در کسب معرفت و بندگی خدا به وجود آورد و همین‌طور که متذکر شده‌اید باید با مردی ازدواج کرد که بستر ایمانی ما را مختل نکند. به صرف این‌که مرد مؤمن باشد ولی نسبت به دینداری همسرش بی تفاوت باشد همسر خوبی نیست مگر این‌که چاره‌ای نداشته باشید. نمی‌توان به کلی در امر ازدواج به بهانه‌ی مخالفت با نفس با هر مرد مؤمنی ازدواج و به زیبایی‌های آن در حدی که تمایل نسبی داشته ‌باشیم نظر نکرد. در قسمت هفتم عرض بنده آن است که : ما همین که بنای دینداری داریم باید به خدا توکل کنیم. 8ـ اگر عقل انسان به عنوان حجت باطنی خداوند مورد را تأیید کرد معنی ندارد به استخاره که یک احتمال است متوسل شویم. آیا اگر استخاره بد آمد می‌توان عقل را زیر پا گذاشت و به استخاره عمل کرد؟ 9ـ بنده در حد خودم در کتاب «زن آن‌گونه که باید باشد» به خصوص در مقاله آخر عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
1103

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم،بنده مباحث تمدن زایی شما را به جد پیگیر می باشم.اما یک سوال اساسی برای من وجود دارد که چگونه می گوییم اگر ابزاری آمد حتما فرهنگ آن هم می آید،یا به عبارت دیگر چگونه می گویید تمام فرهنگ غرب یکجا در ابزار آن وجود دارد؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی پیشنهاد می‌کنم حال که به حمدلله به طور جدّی موضوع تمدن‌زایی را دنبال می‌فرمایید، مقدمات بحث را در سه کتاب قبلی دنبال کنید یعنی کتاب‌های گزینش تکنولوژی، علل تزلزل تمدن غرب، مدرنیته و توهّم. موفق باشید
نمایش چاپی