باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بحمداللّه در سالهای اخیر علمای فیزیک از الهیدانان جلو افتادهاند و موارد خوبی در این رابطه در دنیا به چشم میخورد و از جملهی آنها استاد عزیز و گرانقدر کشور خودمان جناب دکتر گلشنی است که قدر او هنوز شناخته نشده است. لااقل خوب است رفقا بعضی از نوشتهها و گفتههای ایشان را دنبال کنند تا ملاحظه نمایند چگونه وقتی علم فیزیک، خود را محدود به تجربههای مادی نکند؛ چه افقی در مقابل انسان میگشاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه فرقی میکند که انسانها را موجودات کرات دیگر خلق کرده باشند یا در حین فعل و انفعالات مادی درست شده باشند، آنطور که مارکسیستها میگویند. در هر حال همهی اینها موجوداتیاند که خودشان نمیتوانند علت خود باشند و باید موجودی که عین وجود است و علت نمیخواهد، منشأ همهی عالم باشد. در این مورد خوب است به کتاب «از برهان تا عرفان» همراه با شرح صوتی آن که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این دقت و حساسیت خوبی است ولی همانطور که متوجهاید ما گرفتار نظام آموزشیِ استعماری هستیم. بنده هم مدتها فکر کردم، به همین جهت از کار اجرائی فاصله گرفتم تا با کار فرهنگی قدمی برای اصلاح امور برداشته شود. ظاهراً فرماندهی جبههی فرهنگی ما در همین راستا فرمان «آتش به اختیار» داده است یعنی زمانه، زمانهای است که چندان نمیتوان به نهادهای فرهنگی امید داشت، ولی راه، بسته نیست، هرکس باید در هر حوزهای که خدا در مقابل او قرار داده است هر اقدامی که میتواند انجام دهد. خداوند، راهگشاست، بیشتر باید توجه کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با تأمل بر روی مطالب کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بابی به سوی شما گشوده میشود که با ورود به آن، آرامآرام تکلیف خود را با این نوع خطورات روشن میکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در جواب سؤال شمارهی 18208 عرض شد کتاب مذکور را مطالعه نکردهام. ولی کتاب «آداب الصلواة» حضرت امام را کتاب خوبی در این موضوع میدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نفس از جهت آنکه بالفعل نیست، بدنی را در دورهی جنینی برای خود انتخاب میکند تا با تدبیر آن بدن در زندگی، از مابالقوه به مابالفعل برسد. 2- در روز الست، حقیقتِ انسان در صحنه است که به یک معنا، همان فطرت انسانی است. ولی جسمانیةالحدوثبودنِ روح مربوط به نفسِ یک شخص است که چگونه آن نفس، در بسترِ بدن شکل میگیرد، حال آن نفس، حاملِ همان فطرت انسانی میباشد 3- این صفات و ملکات موجب ظهوری در جسم انسان و جایگاه انسان در برزخ و قیامت میباشد 4- یعنی جایگاه وجودی 5- در فلسفه، واقعیت مرتبهی محسوسِ حقیقت است 6- مجاز، یعنی آنچه بشر اعتبار کرده است 7- سبب، همیشه به معنای علت است.
باید تلاش بفرمایید این نوع سؤالات را از طریق مطالعه در متون اصلی برای خود حل کنید، در فضای سؤال و جواب ممکن نیست زیرا مشکل حل نمیشود. پیشنهاد بنده آن است که با حوصله، اولاً: پس از «ده نکته» بحثِ برهان صدیقین را همراه با شرح آن و سپس کتاب «خویشتن پنهان» را و بعد از آن مطالعهی آرشیو سؤالات در رابطه با معرفت نفس و در نهایت مطالعهی کتاب «معرفتِ نفس و حشر» را دنبال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب «فرهنگ علوم عقلی» در رابطه با شرح لغات فلسفی و تا حدّی عرفانی هست. ولی همینکه مطالب را دنبال بفرمایید به مرور متوجه معنای مطالب میشوید 2- آری! کتاب «خویشتن پنهان» شرح ده نکته است. ولی جنابعالی شما «ده نکته» و برهان صدیقین را که در کتاب «از برهان تا عرفان» هست با شرح صوتی آنها دنبال فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برای ابتدای کار نیاز است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجه شدهاید یکی از معضلات این دوران، فهمِ درست عشق مجازی است که تنها با نظر به نور مطلق الهی میتوان مظاهر انوار آن نور را دریچهی رجوع به حضرت معبود در نظر گرفت و چیزهایی که جز گرایشهای عاطفی و یا جنسی است را به نام «عشق» از صحنهی فرهنگ این جامعه بیرون دانست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم اگر کتاب «خویشتن پنهان» را با حوصله دنبال بفرمایید و سپس کتاب «معاد» را همراه با شرح صوتی آن پیگیر شوید و صوت شرحِ سورههای عنکبوت و شوری و احزاب را مدّ نظر قرار دهید، راهِ خوبی در مقابل شما گشوده میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب حاجیهخانم مرضیهی دبّاغ«حفظه االلّه» نمادِ یک زن اسلامی در این تاریخ است که باید در کنار وظایف خانوادگی در دفاع از دین، سر از پا نشناسد. همانطور که باید پول خود را خرج سلامتی خود کرد، باید جان خود را و سلامتی خود را خرج دین نمود. در این مسیر است که باید به دنیا گفته شود؛ زنانیکه اسلامْ مدّ نظر دارد، چنین سالکانِ سلحشوری هستند که در مسیر عشق به دیانت تا کجاها قدم جلو میگذارند. آیا در صحنهای که باید پیام اسلام ارائه شود، نمادِ زن اسلامی نباید در آن صحنه باشد؟ آفرین بر هوشیاریِ حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» که حقیقتاً ملائکة اللّه را نیز انگشت به دهان کرده است آنچنان که خداوند مغرورانه به ملائکه فرمود: «أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ» (33) / بقره) نگفتم در مورد آدم و خلیفهقراردادنِ او، دانایِ به غیبِ سموات و ارض عالم هستم و میدانم آنچه را شما آشکار میکنید و آنچه را که شما پنهان میکنید؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید قرآن مثل هر کتاب مقدس و حتی مثل هر کتابی که به اشارات قدسی و معنوی نظر دارد، دارای فرهنگ خاصی است. حتی اگر شما بخواهید مثنوی مولوی را بفهمید، باید شرایط تاریخی آن متن را بشناسید که اصطلاحاً امروز به آن «هرمنوتیک» میگویند. به نظر بنده اگر حداقل یک دور تفسیر قرآن را مطالعه فرموده بودید، بسیاری از سؤالاتتان برطرف میشد. در آیهی 18 سورهی زخرف «اناث» به معنایِ موجود منفعل است و در این آیه ربطی به جنس زن ندارد. میفرماید موجوداتی که خود را نساختند و تحت تأثیر مخلوقات و منفعل از ارادهی آنها شکل گرفتهاند، نباید به عنوان معبود قرار گیرند و یا وقتی میفرماید زنان کشتزار شمایند و باید حرمت آنها را نگه دارید؛ نظر به یک واقعیت طبیعی میکند و ابداً این تحقیر زنان به حساب نمیآید. اگر به داستانهایی که مربوط با انبیاء است از جمله در مورد حضرت موسی«علیهالسلام» به دقت نظر بفرمایید ملاحظه میکنید که در هر جا به سنتِ خاصی نظر دارد و بهرهای بسیار ارزشمندی را به مخاطب خود ارزانی میکند. نامگذاری سورهها عموماً در زمان پیامبر بوده است. در مورد حرمت جابجایی ماهها؛ و سایر موضوعاتی که با نظر به آن زمان پیش کشیده است، بهانههایی را مدّ نظر قرار داده که در دل آن قاعدههای ابدی عالم را متذکر شده است. در موضوع آسمان و حفظ آنها توسط ستارگان و نفی شیاطین توسط شهاب ثاقبِ فرشتگان، عرایضی در شرح سورهی «قاف» داشتهام مبنی بر آنکه اساساً آسمان به معنای محلِ فرشتگان، یک مقامِ مجرد است با مراتب مختلف. مثل مراتب مختلف نفس ناطقهی انسان که از «خیال» شروع میشود و بعد از «عقل» ، «قلب» قرار دارد و بعد از آن «روح» و «سرّ» و «اخفاء». و ستارگان، معارف عالیهی آسمانهای هفتگانه است. و همانطور که عقلِ شما، خیالات واهی جان شما را نفی میکند، فرشتگان عالم بالا، حضورِ شیاطین را جهت بهرهمندی از حقایقِ وَحیانی، نفی مینماید. و همین قاعدهی هفت آسمان که هفتمرتبهی ملکوتی است در مورد هفتمرتبهی زمین مطرح است که هفتمرتبهی ظلمانی است و ربطی به زمین مادّی ندارد. در مورد خلقت انسان از ستون فقرات و دندهها نیز موضوعِ جذباتِ روحانی زن و مرد مدّ نظر است که حاصل آن ترشحات جسمانی است. در هر صورت؛ زبانِ قرآن، زبانِ یک اندیشه است و برای فهم آن باید زبان آن اندیشه را شناخت. مگر شما وقتی فیزیک یا شیمی میخوانید بدون درک زبان و اصطلاحات آن علم، متوجه آن میشوید؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که عقلِ تاریخی باید کنار وظیفهی شرعی قرار گیرد تا انسان در تاریخِ خود وسعت یابد و شکوفا شود. جناب آقای دکتر حداد با هزاران محذوری که داشتهاند به این نتیجه رسیدهاند. نمیتوان محذورات ایشان را در نظر نگرفت و بهراحتی از آن عبور کرد! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این فرمایشات یعنی چی؟!! این آقایان عملاً کارگزاران دشمنان اسلام هستند، اختلاف بین شیعه مطرح نیست. بحث دشمنان اسلام است که در لباس چند به ظاهر روحانی، به مقابله با اساس اسلام آمدهاند. اینها همان نقش را در شیعه بازی میکنند که داعشیها در اهل سنت. شدیداً باید آنها را از تشیع و جامعهی اسلامی طرد کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابیاتی اینچنین را باید در متن غزل معنا کرد که آنهم کار میبرد و به جهت کثرت سؤالات، امکان چنین کاری برای بنده نیست، هرچند بنا دارم إنشاءاللّه هر هفته شرح یک غزل جناب حافظ را در اختیار کاربرانِ محترم قرار دهم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که اگر انسان مشغول دنیا شد آن مرتبه از ادراک خود را که متوجهی وجود حقایق میشود، ضعیف میگردد و به همین جهت باید در زندگی تعادل را حفظ کرد و در امور دنیا افراط ننمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده قبلاً مفصل در این مورد در همین جلسات عرض کردم و متذکر سخن حضرت خضر به حضرت موسی«علیهماالسلام» در رابطه با این علوم شدم که چرا حضرت خضر به حضرت موسی میفرماید: «فَإِنِ اتَّبَعْتَني فَلا تَسْئَلْني عَنْ شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً» (70) کهف. اگر میخواهی در این راه از من پیروی کنی، بههیچوجه سؤال نکن تا آنکه برای تو تذکر لازم حادث شود. 2 و 3- در حین بحث اخیر این دو نکته را عرض کردم باز دوباره به بحث رجوع کنید و سعی کنید در حین توجه به بحث موضوع را بنگرید، نه آنکه نسبت به آن فکر کنید تا مجبور باشید سؤال کنید و از این طریق موضوع برایتان در حجاب رود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر سلوک إلی اللّه تا مدتها حظّ نفس در میان است تا آنکه سالک همچنان جلو برود و ارادهی خود را آرامآرام در ارادهی حضرت حق فانی کند و از جذبات نفس آزاد گردد. به همین جهت عرض کردم: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت چون باید کرد». زیرا در این مسیر حضرت ربّ دستگیری خواهد کرد. موفق باشید